نگاه‌ها

نیاز به تشکیل حکومت صلح و انتخابات شفاف بدون مافیای اشرف غنی

تشکیل حکومت صلح یا مؤقت برای افغانستان درهمه جا به شمول نشست استانبول سر زبان های افتاده وبویژه برای اشرف غنی احمدزی وحواریون انگشت شمارش در ارگ فاسد, از تب سوزان به لرزه کشندۀ مرگ تبدیل شده که هرلحظه به ارگ نشینان نزدیک شده ودارد گلوی هرکدام را می فشارد تا نفس را از قفس شان بیرون نماید.

اشرف غنی احمدزی دیوانه وار عربده سر داده گلوپاره میکندکه تشکیل حکومت مؤقت یعنی برگشت به دهه 90 وهمچنان عقبگرد وفروپاشی نظام جمهوری است که یک خیال باطل برای ترساندن مردم و اغوای جامعه جهانی برای بقای خودش است. درحالی که شرایط امروز با دهه 90 کاملا ازهم متفاوت ودگرگونه است.

دکتر نجیب, 20 هزار جوان کمربسته را بحیث مدافعان شخصی خودش در بالاحصار کابل با امتیازات بزرگ پولی آماده ساخته بود تا درصورت هرنوع کودتای داخلی ویا آشفتگی اوضاع برای دفاع از خودش و مهار آشفتگی به نفع خودش, داخل اقدام جدی وعاجل شوند مگر آن داره 20 هزاری هم, جان او را نجات داده نتوانست. اشرف غنی احمدزی هم, برای خودش (قطعه مرگ) 2500 نفری را با امتیازات بزرگ پولی آماده کرده تا درصورت هر نوع حادثه غیر مترقبه به شمول کودتای داخلی وهم امکان فرار آن بوسیله هلیکوپتر مخصوص در پهلوی اتاق خواب ودفتر کارش, از وی دفاع نمایند.

درسال 2001 استاد برهان الدین ربانی رئیس جمهور آنوقت بدنبال فیصله بن, باثر فشار غیراصولی زلمی خلیلزاد, دکترعبدالله, یونس قانونی ومارشال فهیم, دست به یک اشتباه بزرگ زد و قدرت را بصورت مسالمت آمیز به حامدکرزی چهره ناشناس وغیر ملی, که از 11 رأی تنها 2 رأی را درمقابل دکترعبدالستارسیرت که 9 رأی برده بود, دو دسته تسلیم کرد, مگر حالا اشرف غنی احمدزی حاضر نیست از کرسی ریاست جمهوری کنار برود و میگوید مرده اش را از ارگ بیرون نماییند. ( به امید چنین روزی) و هم با پرداخت بوجی های پول رشوه, رهبران سیاسی را می ترساند تا برضد تشکیل حکومت مؤقت صلح, صدا بلند نمایند.

در دهه نود میلادی سده پیش, روسیه بلشویک که حکومت دست نشانده دکترنجیب را در کابل به پا ایستاده کرده بود, از داخل فروپاشید وتوانایی حمایت مالی وتسلیحاتی اش را برای حکومت دست نشانده اش درکابل از دست داد وهمان بود که گورباچوف در ولادی واستوک اعلام داشت که افغانستان برای روسیه به زخم خونین تبدیل شده و پا را ازآن کشور بیرون میکشد. درحالی که فعلا حدود 15 هزار نیروهای نظامی ناتو وهمچنان سپاهیان ایالات متحده امریکا عملا در افغانستان حضور گسترده دارند و هرکس که فکر میکند ناتو پا را از افغانستان بیرون میکشد و برای روسیه وچین , میدان را رها میکند, دریک اشتباه محاسباتی گیر افتاده است.

ایالا ت متحده وهم پیمانان ناتوی آن که بیش از پنج هزار سپاهی شان را در افغانستان از دست داده اندو میلیارد ها دالر را درآن کشور هزینه کرده اند به این آسانی وزودی هرگز از افغانستان بیرون نخواهند شد تا اینکه صلح کامل تضمین و تأمین نشود.

بدنبال فروپاشی روسیه شوروی و دست یابی کشورهای آسیای میانه واروپای شرقی به آزادی شان, بویژه برگشت آلمان شرقی به آغوش یک جرمنی بزرگ وپرقدرت و همچنان سقوط رژیم دست نشانده آن درکابل, نیروهای مجاهدین به قدرت لشکری وکشوری دست یافتند, مگر ابرقدرت های جهانی وحتی کشورهای همجوار بویژه پاکستان, نمیخواست ونمیخواهد تا یک نظام پابرجا وقوی درافغانستان رویکار آید ونظام خودکفای سیاسی در این کشور جان بگیردتا نشود نیروهای تندرو اسلامی دراین کشور, لانه ودرکشورهای همجوار ودور ونزدیک آشوب بیافرینند و همین بود که پاکستان از گلبدین حکمتیار بحیث یک ابزار نظامی استفاده کرده هزاران راکت ودیگر سلاح های کشنده را بدسترس وی قرار داد تا شهرکابل جان زیبا را با پرتاب صدها راکت درشبانه روز, به آتش وخون بکشاند که فرآیند آن تلفات بیش از 65 هزار باشنده ملکی کابل جان ما و به خاکستر کشیدن آبادیهای کابل جان زیبای ما گردید.

تشکیل حکومت صلح فعلا به هیچ صورت به معنی فروپاشی نظام لشکری وکشوری افغانستان نخواهد بود, چونکه شرایط واوضاع جاری بکلی با شرایط واوضاع 30 سال پیش تفاوت کلی دارد.

دکترنجیب احمدزی که از حمایت مستقیم سپاهیان روسیه بلشویک بی بهره شده بود, بدون آگاهی رهبران لشکری کشوری وهمچنان درعدم آگاهی حزبی های خودش یعنی حزب دموکراتیک خلق, پا به فرارگذاشت تا با خانواده اش در هندوستان بپیوندند, مگر در میدان هوایی کابل, نیروهای مارشال دوستم مانع فرار او شدند وهمین بود که عوض برگشت به ارگ وادامه ریاست جمهوری اش, از بزدلی وترس, به نمایندگی سازمان ملل متحد درکابل پناه برد وپنج سال درآنجا ماند تا اینکه طالبان پاکستانی سیاه دل وسیاه کردار وسیاه رفتار, درسال 1996 به کابل هجوم بردند ودکترنجیب احمدزی فکر میکرد که او افغان(پشتون) است وطالبان هم افغان و از او حمایت خواهند کرد مگر غافل ازاینکه شهنواز تنی که با گلبدین حکمتیار قبلا دست به کودتا برضد دکترنجیب احمدزی زده بود, در جلو طالبان قراردارد و همین بود که به نمایندگی سازمان ملل متحد درکابل یورش برده ودکترنجیب را با برادرش احمدزی اول زجر کش وسپس در چارراهی ارگ کابل به دار آویختند واین یگانه کار خوب طالبان بود وبس.

مگر حالا شرایط واوضاع ملی وبین المللی کاملا تغییر کرده است وکابل وافغانستان, آن کابل وافغانستان نیست که 30 سال پیش بود. وزارت خانه های لشکری وکشوری همه پابرجا استندو اگر حکومت صلح بدون مافیای اشرف غنی تشکیل شود, برخلاف 30 سال پیش از هم نه پاشیده اند ونخواهند پاشید. نیروهای امنیتی سرسختانه از منافع ملی وامنیت کشور در دفاع جانانه (نه در دفاع از اشرف غنی احمدزی وشرکای جرمش) ایستاده اند واز هرنوع حمایت ایالات متحده وسازمان نظامی ناتو برخوردار بوده واستند واین حمایت, قطع نشده ونخواهد شد وبویژه جو بایدن رئیس جمهور نو ایالات متحده اعلام کرده که از حمایت مردم افغانستان دست نخواهد کشید. تنها چیزی که تغییر بایدبکند, که باید اشرف غنی احمدز ی (اگر بازداشت ودادگاهی نشود) برود به لبنان ویا هرجای دیگری, نه اینکه بمانند دکترنجیب به دفتر نمایندگی سازمان ملل , پناه ببرد.

اشرف غنی که اینک دوبار است با تقلب به کرسی ریاست جمهوری افغانستان تکیه زده ومزه آنرا خودش وخانمش رولای لبنانی با دزدی میلیاردها دالر چوشیده میروند, به صراحت گفته که حاضر نیست از ارگ کابل بیرون واز کرسی ریاست جمهوری دست بکشد, مگر مرده اش. پس خودش برای لبیک گفتن به مرگ اظهار آمادگی کرده است که هرچه زود تر نصیبش باد.

همگونی های دو احمدزی:

1 – همگونی های درشتی میان هر دو احمدزی وجود دارد که نمیشود از آن گذشت . دکترنجیب احمدزی با قصاوت قلب ودرنده خویی در ریاست جهنمی خادش, تا توانست دستش را به خون مردم بیچاره رنگین کرد. از گرفتاری وشکنجه واعدام بی وقفه صدهاهزار مردم ما در پولیگون پلچرخی لذت برده هیچ باکی نداشت, گویی که او عوض آب, خون می نوشد. همچنان است اشرف غنی احمدزی, از روزی که قدم نحس خودرا بر ارگ کابل گذاشته, هیچ روزی نیست که جنازه های هموطنان ما به خانه شان برنگردد. اشرف غنی احمدزی هم از خونریزی هموطنانش لذت میبرد وخم به ابرو نمی آورد, گویی که از کشتار 40 هزار سپاهی به قول خودش ودهها هزار دیگر وقتل های مردم ما, بویژه هزاره های ما فعلا در بهسود, لذت میرد وشادمانی سرمیدهد.

2- حکومت دکترنجیب احمدزی دربرابر مجاهدین می جنگید که توسط پاکستان کمک می شدند وحالا هم طالبان پاکستانی وافغانی از همان دهلیز یعنی سازمان جاسوسی پاکستان مسلح وبرای ویرانی وتباهی کشور گسیل میشوند.

3 – دکترنجیب احمدزی یک نظام تادندان مسلح را از سلطان حسین ببرک کارمل به ارث برده بود که حزبی هایش, تاپای مرگ برای بقای نظام دکترنجیب احمدزی وخودشان می جنگیدند. اشرف غنی احمدزی نیز همان نیروهای دفاعی وامنیتی را از حامدکرزی به ارث گرفت که این بیچاره هاتنها بخاطر حدود دوصد دالر نفقه خانواده, جان های شیرین شانرا قربان میکنند.

4 – دکترنجیب احمدزی بخاطر بقای چوکی اش, بیشتر بر حزبی هایش وبعدا بر افغانها (پشتونها) تکیه کرد واشرف غنی احمدزی نخست از حزب افغان ملت بهره جست مگر آن برایش تکیه گاه پرقدرتی نبود, از افغانیزم برای حفظ قدرتش مدد جست وبرطبل پشتونیزم کوبید تا افغانها(پشتون ها) حتی پشتون های پاکستانی رابه نفع خود بچرخاند وحتی برای آزادی منظور پشاتین پاکستانی کلاه اوزبیکی به سرکرد و راهپیمایی وگردهمآیی های اعتراضی به نفع منظورپشتانین براه انداخت که درآن راهپیمایی ها, نه انتحاری وجود داشت ونه انفجاری ونه هم بم چسپکی, چونکه همه این حملات از ارگ کابل رهبری میشود.

5 – هزاران هموطن ما ونیروهای امنیتی کشور, بدست طالبان خونخوار و وحشی قتل عام میشوند واشرف غنی احمدزی خم به َآبرو نمی آورد وحتی (قطعه مرگ) خودرابرای ترور شخصیت های مخالف خود وحتی موافقان خود بمانند معلم ستارغوربندی, دستور میدهد, همانگونه که دکترنجیب احمدزی در گرفتاری وشکنجه واعدام مخالفان خود, هیچ درنگ نمیکرد.

6 – دونالد ترامپ رئیس جمهو ر پیشین ایالات متحده, طالبان را سگهای کرایی خوانده بود که این سگهای کرایی فقط به استخوان انسانها چشم دوخته اند وبس واز کشتار بی دریغ مردم هیچ سیرایی ندارند. دکترنجیب احمدزی هم چشم به سوی رهبران مسکو داشت وبس واشرف غنی احمدزی هم چشم به امریکا دارد تا این سگهای کرایی را در پهلوی خود جا داده وبازهم جا بدهد نه اینکه قدرت خودرا دوسته به آنها تسلیم نماید.

7 – دکترنجیب احمدزی بیشتر, روبه افغانیزم (پشتونیزم)داشت و دور وبر خودرا از افغانها پرکرده بود؛ وهمین گونه است اشرف غنی احمدزی که تلاش بی پایان به خرج داده میرود تا همه امکانات وچوکی های لشکری وکشوری از آن افغانها(پشتونها) وحتی پشاتین پاکستانی باشد ومردمان هزاره واوزبیک وتورکمن وتاجیک, محروم از آن واگرباشد هم نمایشی باشد وتشریفاتی وبی قدرت وبی صلاحیت بمانند مارشال دوستم وحالا امرالله صالح وسروردانش ؛ همانگونه که مارشال دوستم را حتی یک روز وقت نداد تابحیث معاون اول ریاست جمهوری کار نماید و احمدضیا مسعودرا بدون آگاهی قبلی او, برکنار کرد وحالاهم آقایان ارغندی وال وعثمانی و مسعود اندرابی وزرای مالیه صحت عامه وداخله را که از شورای ملی هم رأی آورده بودند برکنارکرد.

8 – دکترنجیب احمدزی دست به تشکیل و کارگیری دستگاه (مصالحه ملی) زد ودکترخلیل الله ابوی را به ریاست آن گماشت تا مخالفان را در قدرت سهیم سازد که از جمله دکترابوی به دستور دکترنجیب احمدزی از بنده که تازه پس از 5 سال زندان آزاد وبه تدریس در دانشگاه کابل برگشته بودم, دعوت کرد تا وزارت اطلاعات وفرهنگ ویا وزارت تحصیلات عالی را قبول نمایم, مگر بنده آن را نپزیرفتم. وحالاهم اشرف غنی احمدزی میخواهد طالبان در حکومت او شریک شوند نه اینکه قدرت رابه آنها تحویل بدهد وفراموش کرده از راه آرای انتخابی مردم به کرسی ریاست جمهوری نرسیده وآن امریکا بود که اورا رئیس جمهور ساخت وحالا اگر امریکا بخواهد باید به خوشی خود چوکی ریاست جمهوری را رها نماید تا زمینه برای یک حکومت صلح آماده شود.

9- همانگونه که دکترنجیب احمدزی به هیچ گونه گردهمآیی وراهپیمایی اعتراضی ومخالفت آمیز اجازه نمیداد و همه را بازداشت وزندانی وحتی اعدام میکرد, اشرف غنی احمدزی هم گردهمآیی های اعتراضی مسالمت آمیز (جنبش ضدتقلب), (جنبش روشنایی),(جنبش رستاخیرتغییر) ,( جنبش اعتراضی مردم بهسود) را درهمین اواخر ودیگر جنبش های مسالمت آمیز اعتراضی را با صدور حملات انتحاری وانفجاری, سرکوب ودست به قتل و جراحات معترضین میزند.

نتیجه اینکه:

1- حکومت صلح یا مؤقت بویژه با اشتراک پرنگ جوانان وبانوان وقربانیان جنگ, باید تشکیل شود وهیچگاهی برگشت به نقطه صفر نیست و هم نباید به معنی سپردن قدرت به طالبان وحشی و خونریز باشد, بلکه زمینه با حفظ آزادی قوای سه گانه دولتی وسیر اطلاعات و مطبوعات آزاد؛ انتخابات آزاد وشفاف رابرای همه به شمول طالبان فراهم نماید تا از راه انتخابات شفاف, سرنوشت کشور ورسیدن به قدرت رونمایی شود.

2- طرف اصلی مردم افغانستان برای تأمین صلح, پاکستان است نه طالبان. طالبان, سپاهیان بدون یونیفورم وفرمانبردار پاکستان اند. حامدکرزی واشرف غنی در سمت و سوی طالبان قراردارند , نه سوی ضد طالبان. ضد طالبان عبارتند از: جمعیت اسلامی, وحدت اسلامی وحتی جنبش ملی مارشال دوستم. اینها وطالبان باید حکومت صلح یا مؤقت را نظر به یک انتخابات آزاد زیر نظارت سازمان ملل متحدتشکیل بدهند. گفتگوی قطر باید باطل اعلام شود. گفتگو باید با پاکستان صورت بگیرد وبرپاکستان قبولانده شود تا دست از مداخله در امور افغانستان بردارد ودر عوض همانگونه که رهبرانی پیشین افغانستان بر خط مرزی دیورند صحه گذاشته اند, حالاهم یکبار دیگر مرز دیورند بحیث مرز رسمی وبین المللی برسمیت شناخته شود واز هرگونه مداخله درین باره در آینده جلوگیری گردد.

3 – اگر نشست استانبول نتیجه نداد, باید سازمان ملل متحد, افغانستان را بمدت 3 تا 50 سال زیر قیمومیت خود وبا تمرکز سپاهیان صلح سازمان ملل قراربدهد تا زمینه یک انتخابات آزاد وشفاف بدون تقلب گوسفندی نوع حامد کرزی واشرف غنی برگزاشود.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا