نگاه‌ها

تقرر بسم الله محمدی احتمالاً هیچ چیزی را پیش و پس نمی کند

من آگاه نظامی نیستم اما، در روشنی اوضاع جاری به خود اجازه می دهم که بگویم: برای رسیدگی به وضعیت، خیلی دیر شده است. دیگر این مانورها و پاد زهر ها جواب نخواهند داد چون ساختار های امنیتی همه بی رحمانه دست کاری شده و صدمه های جبران ناپذیر دیده اند. در وزارت دفاع کدرهای مجرب و شناخته شده، خانه نشین اند و کودکانی چوشک خوار و آدمک های بی دانش و بی تعهد و بی تجربه، سرنوشت این نهاد مهم را در دست دارند. این کار در لحظه های که شعله های جنگ در همه جا زبانه می کشند، چیزی بیش از یک فاجعه نیست.

بسم الله محمدی آری، در شرایطی به وزارت دفاع قدم می گذارد که حال و روز این وزارت این گونه است. در این محیط بیگانه، آکنده با افراد نا آشنا، آدمک های فراشوتی و اما، با صلاحیت، بسم الله فقط می تواند گلیم خود را از آب بکشد. آقای محمدی در واقع سکان دار کشتی معرفی شده اند که همه جای آن تَرَک خورده و داخل آن پر از آب گشته است. در چنین وضعیتی هیچ چیزی تغییر نمی کند و این ماست مالی ها، کاری را به جای نمی رسانند و بلکه تسلسل سقوط ولسوالی ها و احتمالا شهرها ی بزرگ هم چنان ادامه می یابد.
اما، آیا راهی برای جلوگیری از سقوط کامل وجود دارد؟

به نظر من برای هر نوع اقدام پیش گیرانه دیر شده است. آقای غنی با خود خواهی و تهور و یا بر اساس یک تعهد سری و خاینانه، نظام را در آستانه ی سقوط و نابودی کامل قرار داده است. اما، اگر گام های زیر برداشته شوند، فرصت مانور -هرچند محدود- برای نیروهای امنیتی ایجاد می شود و به این شکل روح تازه ای احتمالاً در کالبد سرد پروسه ی صلح دمیده خواهد شد.

1)اگر رئیس جمهور جزء توطئه نیست، باید مردم را در جریان تمامی رازهای پشت پرده قرار بدهد تا بی سبب هزاران جوان به خاک و خون نغلطند و شهرها و سرمایه های ملی به آتش کشیده نشوند.

2)باید دست رولا این زن بی انصاف و همه کاره، از مداخله در امور دولت قطع شود. رولا یکی از عوامل مهم سقوط احتمالی دولت است.

3)باید دست بچه خوانده های رولا در شورای امنیت، اداره امور، وزارت دفاع ، وزارت داخله و هرجایی دیگری از مداخله در امور نظامی و سکتور های امنیتی قطع شود.

4)باید در سکتور های امنیتی به خصوص در سطوح رهبری، افراد کاملا شناخته شده، مجرب، با روحیه، همسو و همکار با هم به سرعت توظیف گردند و از ایجاد به اصطلاح تعادل قومی که فقط سرعت سقوط نظام را بیش تر می کند، خود داری صورت بگیرد.
5)باید درجه داران کار کشته و خانه نشین دوباره وارد میدان های خدمت شوند و فراشوتی ها بر طرف شوند.

6)باید بروت های پهن نه، اراده های پهن در گزینش افراد در پست های مهم نظامی و امنیتی ملاک قرار بگیرند.
7)باید بسم الله خان خود را مصروف اخذ رای از پارلمان نسازد، چون گرفتن و ناگرفتن رای از نظر عملی، ارزش ما هوی، ندارد.
8)باید آقای غنی به بسم الله اعتماد کند و دست او را در ایجاد تغییر و عزل و نصب ها در وزرات دفاع به صورت کامل باز بگذارد. بسم الله خان با طبیعت جنگ با طالبان آشناست خوب می داند که چه کار کند. اما، اگر صلاحیت داده نمی شود و مورد اعتماد قرار ندارد باید استعفا بدهد.
9)باید سربازان هر ولایت فقط در استقامت، دفاع از ولایت های خودشان سوق داده شوند. روحیه جنگی شکسته است، در این شرایط دیگر قندهاری در بدخشان و بدخشانی در قندهار جنگ نمی کند. این کار انگیزه خلق می کند و از سقوط ولایت ها جلوگیری می نماید.
10)باید یک شورای عالی تصمیم گیری نظامی متشکل از شخصیت های نظامی کار کشته و آشنا با طبیعت جنگ با طالبان ایجاد شود و تصمیم های آن ها بدون وتو، عملیاتی گردد.
11)باید بجای دفاع فرسایشی، بی نتیجه و پراکنده، طرح بدیل در جغرافیا و یا نقاط معین، روی دست گرفته شود تا از تلف شدن امکانات و ظرفیت های مادی و معنوی اردوی ملی و پولیس ملی در حدود امکان جلوگیری به عمل آید.
12)باید مکانیسمی برای جلوگیری از فرار صلاحیت داران بی مسئولیت و دزدان سرمایه های ملی، روی دست گرفته شود. اگر رئیس جمهور بخش از توطئه نیست، باید به میدان های هوایی و گذرگاه های مرزی دستور بدهد که جلو خروج این خاینین گرفته شود.
13)اما، اگر چنین نمی شود و بلکه غنی مصمم است که نظام به شکل خونین سقوط کند و زیر ساخت های دولتی همه تلف شوند و هزاران جوان بی پناه این کشور به خاک و خون بیفتند ودر نهایت آقای غنی و بچه خوانده هایش با جیب های پر بگریزند وداستان های تلخ گذشته تکرار شوند، باید رهبران جمعیت، حزب وحدت و جنبش ملی یک صدا و همدست وارد میدان شوند و از هر طریق ممکن به پاکستان و طالبان پیام های روشن(تهدید آمیز و آشتی جویانه)بفرستند و خود به صورت مستقل وارد گفتگو با اسلام آباد و سران این گروه گردند.
اما، آیا چنین خواهد شد؟

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا