نگاه‌ها

دست های قطر نیز آلوده اند

بسیار اند آن هایی که در افغانستان مداخله می کنند و خون مردم این کشور را می ریزند. در این میان دولت قطر بی سر و صدا ولی مؤثر از طالبان حمایت می نماید. هرچند عربستان و امارات متحده عربی حکومت طالبان را بعد از به قدرت رسیدن این گروه به رسمیت شناختند اما، دوحه بدون این که وارد چنین بازی ای پر مخاطره شود، بیش از این دو کشور، در جهت کمک به طالبان نقش ایفا کرده است.

طالبان با تکیه به برداشت های سخت گیرانه از دین، وقتی به قدرت رسیدند، وسایل تبلیغاتی دیداری نداشتند. الجزیره به عنوان یک ابر رسانه در این زمان پا به میدان نهاد و این کمبود را با کفایت رفع کرد.

دو طرف طالبان و تلویزیون الجزیره، به صورت متقابل از وجود همدیگر سود فراوان بردند. تیسر علونی مسئول دفتر الجزیره با خانواده اش در زمان حمله ی امریکایی ها بالای حکومت طالبان، در کابل بود. ایشان با دل سوزی و انگار خود به عنوان یک طالب جنگ را پوشش خبری عاطفی می داد و در میان مخاطبان این رسانه در همه جایی دنیا و به خصوص کشور های عربی، تاثیر معنوی عمیق می گذاشت. آن هایی که عربی بلد اند اگر به گزارش های آقای علونی در این مرحله رجوع کنند، به خوبی در خواهند یافت که وی و یا در واقع دولت قطر چگونه از آغاز در خط دفاع هدف مندانه از امارت اسلامی طالبان قرار گرفته بود.

بسیار شگفت آور است که در بیست و هفتم سبتامبر سال 1996 طالبان به قدرت می رسند و 35 روز بعد یعنی در اول نوامبر همین سال، تلویزیون الجزیرة تولد می یابد. این رخداد شاید تصادفی بود اما، امارت اسلامی طالبان به ویژه در پی تهاجم امریکا بالای این گروه در شرایطی که هیچ رسانه ی دیگری در کابل وجود نداشت، نخستین روزنه های پرتاب الجزیره به افق های باز، جهان اسلام و سرتاسر کشور های عربی از خلیج تا مغرب و شمال افریقا را باز نمود. به این ترتیب اگر الجزیرة برای طالبان کمک معنوی و تبلیغاتی فراهم می نمود، کابل در زمان حاکمیت این گروه و به خصوص در پی حمله ی امریکایی ها بالای افغانستان، به سکوی معرفی این ابر رسانه برای جهان تبدیل شده بود.

چیزی که برای من اما، پیرامون روابط دولت قطر با طالبان سئوال بر انگیز است این پارادوکس است که چگونه دوحه از رهبران طالبان با گرمی میزبانی می نماید و به آن ها پناه می دهد و از جانب دیگر، بم افکن های غول پیکر B52 امریکایی از کنار دفتر طالبان از پایگاه نظامی العِدید پرواز می کنند و بر سر جنگجویان این گروه، آتش و بم می ریزند. طالبان اینک در آستانه ی رقم زدن فصل جدیدی از پیروزی های خود قرار دارند. شهرهای بزرگ و مراکز ولایت ها در محاصره ی تنگ آن ها قرار گرفته و برخی حتی پیشاپیش سقوط کرده اند. اما، دوحه در این روز های سرنوشت ساز در کنار میزبانی کریمانه از رهبران طالبان و حمایت از این گروه، به خاستگاه بم افکن های B52 تبدیل شده است که در هرات، هلمند، نیمروز، شبرغان و جاهای دیگر مواضع طالبان را بم باران می کنند و جنگجویان آنان را به قتل می رسانند.

لایه های تاریک این قصه را می نمی دانم اما، این را می انم که دست های قطر نیز آلوده اند و طناب اراده ی این دولت سوراخ سوزنی، در دست امریکاست. بازی دو پهلوی قطر متاسفانه در همان استقامتی ادامه می یابد که سیا می خواهد. مدیران سیا گردانندگان سیناریویی خون و آتش در افغانستان اند و قطر با ساز آن ها، رقص سر های بریده در میان توده های به خاک و خون غنوده در شهر و دهات افغانستان را، برپا نموده است.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا