افغانستان

“زندگی ما نابود شد، آرمان های ما به خاک سپرده شد”

تابستان گذشته، فعالان حقوق بشر افغان مصمم بودند که تحت حکومت جدید طالبان به کار خود ادامه دهند. آنها به این باور رسیدند که رژیم در حال تغییر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. اکنون، با انتشار اخبار انتقام‌جویی، ارعاب و زندان، برخی شروع به پشیمانی از این تصمیم کرده‌اند. امید آساک با دو مبارز برجسته که به دنبال پناهندگی از میهن خود هستند صحبت کرد.
زمانی که طالبان در افغانستان قدرت را به دست گرفتند، فرید سیلانی، یکی از شناخته شده ترین فعالان جامعه مدنی این کشور، تصمیم گرفت در این کشور بماند.

او و گروهی متشکل از ۵۰ فعال دیگر در روز تصرف پس از جلسه تصمیم گرفتند تا در مورد آنچه که باید در مورد تغییر وضعیت انجام دهند صحبت کنند.

آنها موافقت کردند: «این کشور ماست، و ما به جایی نخواهیم رفت».

آنها به کار خود ادامه دادند، اما زمانی که طالبان کنترل خود را بر کشور بیشتر کردند، توانایی جامعه مدنی برای ادامه روند عادی روز به روز کاهش یافت. در همان زمان، اقتصاد به سرعت رو به وخامت بود، نیازهای عمومی در حال رشد بود و کار برای سازمان ها سخت تر می شد.

پس از چندین ماه تلاش، سیلانی ۴۲ ساله – که چندین سازمان غیردولتی را رهبری می کرد – توسط دوست و همکار بلال احمد نیازی دعوت شد تا به عنوان مدیر پروژه به برنامه افغانستان مرفه (PAP) بپیوندد: همه کارمندان ارشد دیگر. فرار کرده بود

سیلانی به مدت دو ماه در آنجا کار کرد و به فعالیت های دموکراسی، حقوق بشر، برابری، صلح و مبارزه با فساد ادامه داد. سپس دردسر ایجاد شد.

فرید سیلانی

گروهی از طالبان متوجه شدند که این سازمان دارای منابع کافی ماشین‌ها و ساختمان‌ها دارد و خواستار سهمی به اضافه ۱۰۰۰۰ دلار آمریکا شدند.

یکی از ساختمان‌ها به گروه طالبان پیشنهاد شد، اما زمانی که سیلانی و نیازی از تحویل خودرو خودداری کردند، خودروی خود سیلانی توقیف شد.

سیلانی موضوع را با ذبیح الله مجاهد، سخنگوی ارشد طالبان در میان گذاشت و کار PAP در افغانستان را توضیح داد.

سیلانی می‌گوید، هنگامی که گروهی که به دفاتر سازمان رفته بودند از این جلسه مطلع شدند، ادعا کردند که یک کتاب مقدس به زبان پشتو را در دفتر پیدا کرده‌اند و او را به ترویج مسیحیت متهم کردند.

سیلانی می‌گوید: «ما به آن‌ها توضیح دادیم که ممکن است یک کتاب مقدس پیدا کرده باشند، و این دفتر توسط یک آمریکایی [شاغل در کابل] که احتمالاً کتاب مقدس به او تعلق دارد و به ما ربطی ندارد، به سازمان اهدا شده است. ”

با وجود رد این ادعا، سیلانی با این ادعا به عنوان یک هشدار بالقوه خطرناک برخورد کرد.

نگرانی های او زمانی تایید شد که پس از شرکت در یک برنامه تلویزیونی، همکارانش با او تماس گرفتند و گفتند که پیروان طالبان به دفترش حمله کرده اند.

سیلانی و نیازی نزد ذبیح الله مجاهد برگشتند، اما نتوانستند او را ببینند و مسئول دفاتر او را دیدند. این مرد پسر وزیر اطلاعات و فرهنگ بود. او به آنها گفت که روز بعد برگردند تا پرونده خود را بگذارند. عصبی، و با همکارانی که در دفتر PAP محاصره شده بودند، آن شب به خانه نرفتند و در عوض نزد یکی از دوستانشان ماندند.

صبح روز بعد طالبان تماس گرفتند و گفتند که تمام خانواده او به شمول همسر، فرزندان، مادر و خواهرانش را اسیر کرده‌اند و اگر تسلیم نشود عواقب بدی در انتظارش خواهد بود.

او می گوید: «آنها به خانه من حمله کرده بودند، یکی از برادرانم و پسر ۱۰ ساله ام را کتک زدند، خانه را زیر و رو کردند، پاسپورت و رایانه ام را گرفتند و دو برادر و هشت همکارم را دستگیر کردند.

تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۲۱ بود. او مخفی شد و دو روز بعد او و نیازی فرار خود را آغاز کردند.

آنها به سمت شرق حرکت کردند، اما در دروازه شرقی پلچرخی کابل، وقتی متوجه شدند که عکس‌هایشان در انظار عمومی نمایش داده می‌شود – به طور مؤثر، اعلامیه‌های تحت تعقیب – و به سمت شمال منحرف شدند، شوکه شدند.

در بدو ورود به شهر مزارشریف، آنها دوباره تصاویر خود را به نمایش گذاشتند. تصمیم گرفتند پیاده فرار کنند.

پس از یک هفته پنهان شدن در مزار، آنها به راه افتادند – این بار در یک سفر طولانی از طریق ولایات شمال غربی به سمت هرات، از جاده های اصلی اجتناب کردند.

ولایت نیمروز با مرز طولانی با ایران و پاکستان، مرکز قاچاق مردم و مواد مخدر است. سیلانی و نیازی یک قاچاقچی پیدا کردند تا آنها را به همراه گروهی از جوانان افغان به ایران ببرد. در پاکستان دور از چشم پرسنل امنیتی از کوه ها و بیابان ها عبور کردند. گاهی اوقات قاچاقچیان به نیروهای مرزی پاکستان رشوه می دادند.

در مشکیل در مرز پاکستان و ایران، پس از ۶۲ ساعت پیاده روی، هزاران افغان از جمله پلیس و سربازان سابق، روزنامه نگاران، پزشکان، مهندسان، زنان و کودکان را یافتند: مهاجرت دسته جمعی از مردم ناامید که وارد یک مکان ناشناخته و خطرناک می شوند. سفری که احساس کردند مجبور به انجام آن هستند.

سیلانی با ضبط ویدئویی از جامعه جهانی خواست تا هر چه سریعتر این تراژدی انسانی را متوقف کند.

او می گوید وقتی از مرز رد شده و وارد ایران شده اند، در دست یک قاچاقچی بلوچ ایرانی بودند که ۲۸ روز مدام آنها را فحش می داد، فریاد می زد و تحقیر می کرد و حتی آنها را کتک می زد و دور می زد. سرانجام به تهران رسیدند، جایی که او اکنون در آنجا گیر کرده و در اتاقی بدون ویندو به صورت ناشناس زندگی می کند.
سیلانی با نگاهی به دوران سخت خود می گوید: «برادران من و ۸ همکار دیگرم در افغانستان به مدت ۵۲ روز توسط طالبان زندانی شدند و برای اینکه آنها را وادار کنند که کجا هستم، شکنجه شدند. آنها به قید وثیقه آزاد شده اند اما تا زمانی که مرا به طالبان تحویل ندهند حق خروج از افغانستان را ندارند. طالبان خانواده ام را گروگان گرفته اند.

«من نمی‌توانم خانه‌ای را که در آن هستم (در ایران) ترک کنم، زیرا هیچ سند قانونی ندارم. اگر پلیس مرا دستگیر کند، فوراً مرا از مرز باز می‌گرداند. اگر این اتفاق بیفتد، نمی دانم با چه سرنوشتی روبرو خواهم شد.

“زندگی ما نابود شد، آرمان های ما دفن شد، ما همه چیز را از دست دادیم. من ناامید و منزوی هستم.

من از کشورهای مهاجر و سازمان‌های حقوق بشری می‌خواهم که به ما کمک کنند تا از این وضعیت خلاص شویم و به مکانی امن برویم.»

امید آساک یک روزنامه نگار افغان است که اکنون در بریتانیا زندگی می کند. او بخشی از پروژه روزنامه نگاری پناهندگان است.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا