نگاه‌ها

فرصت‌هایی که به سرعت از دست می‌روند

خبر های پی هم از سقوط ولسوالی های مختلف در فاریاب و غزنی و جاهای دیگر به دست طالبان، هرچند که افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده، اما چندان غیر قابل پیش بینی نبود.

واقعیتی که با آن روبرو هستیم اینست که آمریکا، در یک چرخش موضع کاملا آشکار (نسبت به رویکرد بیست سال گذشته خود)، تصمیم قطعی گرفته تا از افغانستان خارج شود و حداقل برای مدتی، افغانستانی ها را به حال خودشان وا گذارد.
این استراتیژی، به این معناست که از نظر آمریکا، از این پس، جنگ دولت افغانستان و طالبان، یک مسأله داخلی است و هر طرفی که بتواند بر دیگری غلبه کند و قدرت را در دست بگیرد، متحد آمریکا در افغانستان شمرده خواهد شد.
آمریکایی ها نیروهای خود را تا سپتامبر سال جاری از افغانستان خارج خواهند کرد، و پس از آن، میدان جنگ است که تعیین خواهد کرد که یا ملا هیبت الله وارد ارگ خواهد شد یا اشرف غنی در ارگ باقی خواهد ماند.
ظاهراً، وقوع جنگ وسیع در ماه‌های آینده، ناگزیر است و آمریکا هم در حد یک نظاره گر، منتظر خواهد ماند تا با پیروز جنگ، کیفیت ادامه تعاملات خود را تنظیم کند.
آمریکا با دولت افغانستان پیمان استراتیژیک دارد و با طالبان، توافق نامه دوحه. بنابراین برای آمریکا واقعا فرقی ندارد که طالبان بر افغانستان مسلط شوند یا حکومت کابل و یا هم ترکیبی از این دو. آمریکایی ها در آینده با هردو طرف، آمادگی کار دارند و منتظر دوئل طالبان و حکومت خواهد ماند.
طالبان، با اعتماد به نفسی که در دو سال اخیر پیدا کرده و در قد و قامت کسانی که آمریکا را از کشور بیرون کرده اند، حالت تهاجمی به خود گرفته اند.
آنها رسماً، هم گفتگوهای دوحه و هم اجلاس استانبول را ترک گفته اند و در بسیاری از ولايات، در حال پیشروی هستند. طالبان در برخی ولایات، امکان تصرف مراکز ولایت را هم دارند و اگر تا کنون دست نگاه داشته اند، احتمالا به این دلیل است که منتظر پایان خروج آمریکایی ها هستند تا مسأله افغانستان از نظر جامعه جهانی کاملا به یک مسأله داخلی تبدیل شود.
در چنین شرایطی، حکومت که در ضعیف ترین شرایط بیست سال گذشته از نظر قدرت نظامی قرار دارد، ناچار شده تا مناطق مختلف را اولویت بندی کند و با هدف حفظ تسلط خود بر مناطق مهمی همچون شهر کابل و چند نقطه دیگر، با خارج کردن نیروهای نظامی خود از مناطق کم اهمیت تر (به زعم خود)، تلاش دارد تا کمربند های دفاعی را در مناطق مهمتر، استحکام ببخشد.
اما آنچه که حکومت در حال انجام آن است، تنها اقدامی برای تقویت ساختار دفاعی در مناطق مهم نیست، بلکه در ضمن آن در حال برنامه ریزی برای شرایطی است که ممکن است در آن، حکومت ساقط شود.
آقای داکتر عبدالله ماه ها است برای تقرر بسم الله خان محمدی در پست وزارت داخله، انتظار میکشد، اما بعید است که او بر این کرسی تکیه بزند. چرا که در دکترین سیاسی رهبران ارگ، آنچه که در روزهای آخر حکومت نجیب اتفاق افتاد و با سقوط حکومت کمونیستی، هر جنرالی، امکانات در دست داشته خود را به فرماندهان جهادی هم تبار خود تحویل داد، نباید بار دیگر تکرار شود و چنانچه اقوام دیگر در وزارت دفاع یا داخله باشد، احتمالا همان گونه خواهد شد.
از نظر مقامات ارگ، اگر حکومت و امکانات آن به دست طالبان بیفتد، بهتر از آن است که در اختیار اقوام دیگر قرار گیرد.
علاوه بر اینکه سقوط ولسوالی‌های متعدد از این پس، نباید چندان عجیب دانسته شود، بلکه حذف چهره‌های ضد طالب نیز احتمالا در دستور کار دولت قرار خواهد گرفت.
در این میان، احمد مسعود پسر قهرمان ملی احمد شاه مسعود و مارشال عبدالرشید دوستم دقیقا میدانند که در آینده نزدیک، چه اتفاقی خواهد افتاد.
آن دو، از یکسو در حال تامین امکانات نظامی هستند و برای این مقصد، رایزنی های وسیعی با کشورهای منطقه از جمله روسیه را آغاز کرده اند و از سوی دیگر در حال ساماندهی نیروی انسانی می باشند.
هم مارشال دوستم و هم احمد مسعود به خوبی دریافته اند که در شرایط کنونی، انجام مانور های کلان نظامی و به رخ کشیدن قدرت جنگی، می‌تواند مانعی در برابر هجوم ناگهانی طالبان تلقی شود و از همین تاکتیک، در حال بهره گیری هستند.
در این بین، فقط رهبران هزاره و شیعه هستند که به جای فعالیت میدانی، هنوز هم به دعوا و کشمکش بر سر قبولی یا عدم قبولی طرح امنیتی خود توسط اشرف غنی مشغول اند و روشنفکران و اهل فهم ما هم به جدال بر سر کنسرت بند امیر و بودجه آبادسازی مرقد میر هاشم آقا.
تنها چیزی که در این روزها در مخیله شیعیان و هزاره ها نمی‌گذرد، آمادگی گرفتن برای روزهای فوق العاده سختی است که فاصله چندانی با آن نداریم.
ما هم همچون تاجیک ها و ازبیک ها، برای حفظ موجودیت و جان خود به قدرت نمایی نیاز داریم، اما رهبران ما تا این لحظه، همه چیز را از اشرف غنی طلب دارند.
رهبران سیاسی هزاره و شیعه هنوز خود را متعهد به همکاری با دولت میدانند و تلاش دارند که ساختاری دفاعی در قالب یک تشکیلات آماده سازند.
گرچه رهبران هزاره یا شیعه محبوبیت سال قبل خود را ندارند فقط نسل جوان هزاره ها یا شیعه ها آگاه تر و بیدار تر اند و بدرستی میدانند که رهبران ما گاه و بیگاهی با این آن معامله میکنند که جای خجالت است.
نا گفته نباید گذاشت که متاسفانه امریکایی ها در روز های مردم افغانستان را تنها گذاشت که باید نمی گذاشت، از طرف دیگر آقای گلبدین حکمتیار صلاح الدین خان ربانی عضویت در شورای عالی را نپذیرفتند آقای حامد کرزی رئیس جمهور سابق افغانستان هم عضویت در این شورای عالی را نخواهد پذرفت،
حالا روزی فرا رسیده که با گذشت هر روز آقای اشرف غنی تنها تر میماند و روز های دشورای را پیشرو خواهد داشت، اما به باور من آقای غنی خیلی فرصت ها را از دست داده است حالا نمیدانم فرصت اندکی باقی مانده است یا خیر ؟

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا