نگاه‌ها

ماموریت طولانی داکتر عبدالله با موفقیت به انجام می رسد

نمی خواستم در باره ی عبدالله دیگر چیزی بگویم و بنویسم اما، چکار کنم که لحظه ها سنگین می گذرند و نمی توانم-مثل همه ی شما- در قبال تلخی سرنوشت مردم و آینده ی تاریک این کشور، بی تفاوت بنشینم.

عبدالله سال هاست که در بازی های پیچیده ای افغانستان، مهره ی درشت است. هرچند امرالله خان گاهی خود را با افتخار جاسوس می خواند اما، روشن است که فرد طرف اعتماد برای خارجی ها، عبدالله است. جنگ افغانستان استخباراتی است اما، عبدالله چون غنی از تمام رازهای پشت پرده خبر دارد و دست های او به پیمانه ی غنی با خون مردم مظلوم این کشور رنگین اند.
عبدالله بعد از سال 2009 بدین سو، نشان داد که تعهدها و رازهای پشت پرده ی فراوانی دارد و نمی تواند پا از گلیم اراده ی بیگانه ها، فرا بگذارد. ناشی از همین وابستگی است که بارها اعتماد مردم را بر زمین زد و مرد و زنی را که تا سکوی پیروزی او را حمایت کردند، در کویر سوزان بی سرنوشتی و حیرانی رها کرد. آن چه امروز در افغانستان و بخصوص مناطق شمال این کشور می گذرد، مبین این حقیقت تلخ است که عبدالله از آغاز برای ایجاد این تراژدی در کنار سایر مزدوران، سهم انکار ناپذیر ایفا نموده است.

وقتی عبدالله بدون داشتن هیچ سمتی دولتی و هیچ گونه پایگاه مردمی و بلکه فقط ریاست شورای کذایی صلح، در کنار غنی و اما، برخلاف خواسته و اراده ی غنی به قصر سفید دعوت می شود و عملاً به عنوان شخص دوم و یا شاید نظیر مُماثل برای غنی در پهلوی رئیس جمهور امریکا می نشیند و امرالله صالح معاون اول رئیس جمهور و حمدالله محب رئیس شورای امنیت، عامدانه به حاشیه رانده می شوند، دیگر شبهه ای باقی نمی ماند که عبدالله مهره ی طرف اعتماد در بیرون از مرز های افغانستان است.

باری، عبدالله از رازهای درون پرده و سقوط های پی در پی مناطق شمال افغانستان و به خصوص بدخشان و تخار آگاه است اما، مردم پنجشیر نباید غافل بمانند که این ولایت نیز احتمالا زیر نقشه قرار دارد. حلقه ی محاصره ی پنجشیر از چندین جهت در حال اتمام است. اگر وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کند، خدای ناخواسته پنجشیر نیز با سرنوشت بدخشان و تخار مواجه می گردد و پای طالبان به درون آرامگاه قهرمان ملی کشیده می شود و آنگاه کی می داند که چه خواهند کرد و چه خواهد شد!

بلی، احتمالاً آهسته آهسته نوبت پنجشیر فرا می رسد و محاصره ی این ولایت از شش جهت بغلان، تخار، بدخشان، نورستان، لغمان و کاپیسا روز تا روز تنگ تر می گردد. با فرو افتادن پنجشیر به دام توطئه ها، طراحان جنگ در شمال افغانستان به اهداف نهایی خود می رسند و آنگاه ماموریت عبدالله و بلکه همه ی خاینان و معامله گران، شاید به پایان می رسد.

در خاتمه می خواهم دو سه نکته را با داکتر عبدالله در میان بگذارم و از وی بپرسم که آقای عبدالله اگر غنی عقده گشود و با بی رحمی از شمال افغانستان و خاصتاً ولایت بدخشان در دو مورد، هم اخراج 400 فامیل مظلوم بدخشانی از کندز و هم سقوط این ولایت به دست طالبان انتقام گرفت، شما چرا؟ شما چرا تشنه ی خون کسانی بودید و هستید که نه فقط آسیب و ضرری از دست شان برای تان نرسیده است که هربار نعش بی روح تان را بر تاقی بلندی نهادند و برای تان صادقانه هورا کشیدند. جناب داکتر نگویید که از هیچ چیزی خبر ندارید، والله از همه چیز آگاه اید اما، نامردانه “روضه ی” سرنوشت مردم را به جوی فروختید. خب، شاید بگویید که: “من مامور بودم و به وظیفه ام عمل کردم، شما خطا کردید که بر من اعتماد کردید،” فَلَا تَلُومُونِي و َلُومُوا أَنفُسَكُم”، اتفاقاً پاسخ تان مغز حقیقت است..

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا