نگاه‌هاویدئو

ماه من این لحظه یادت می‌کنم

چه چیزیست که شما را یاد او می اندازد ، صدای خنده های ادم هایی که از کنارت می گذرند ، یا نه، نوای اوازهایی که گویی از اسمان می اید ، نه از پخش ان ماشینی که می گذرد و گرد و خاک هایش نصیبت می شود .

شاید هم اشعه سوزان افتاب که بر فرقت می تابد و تو را گرم می کند و اینگونه سرت گیج می رود ، نکند رنگ های زرد اجر های کوچه یا اسفالت های داغ خیابان است و یا خنکای این نسیم سرد که در سایه ان درخت کهن سال قدیمی اینگونه دل اشوبت کرده است.

شاید رایحه و بویی ست که سالها قبل شنیده ای ، یا سکوتی ست که کل این خیابان را غرق کرده است و می خواهی فریاد بزنی : لعنت به این حافظه ادم ها که اگر قرن ها بگذرد و همه چیز زیر گرد وغبار زمان گم شود ، باز تلنگری این چنین همه چیز را پاک می کند ،

می شوی همان دیوانه ای که بوده ای .

عبدالوهاب مددی استاد اواز فوکلور افغانستان او را ، اینگونه یاد می کند. وقتی ناله های جانسوز نی می شنود ، یا هنگام که ربابی بر تارش پنجه می زند ، یا مغنی اواز سر می دهد .

در خلال سایه های نیمرنگ

اشعه ی مهتاب گردد جلوه گر

صحن گلشن پر شود سیمین رخان

آسمان اندر سر لطفی دگر

ماه من این لحظه یادت می کنم

در شب هنگامی که مرغان چمن

در فضا از شور وشر آوا کنند

ناله های جانفزا از دلکشان

عالمی را واله و شیدا کنند

ماه من این لحظه یادت می کنم

ناله ی جانسوز نی گر بشنوم

یا که سارنگی نوازد ساز خود

یا ربابی پنجه بر تارش زند

یا مغنی بر کشد آواز خود

ماه من این لحظه یادت می کنم
برچسب‌ها: ماه من, ترانه فولکلور افغان, عبدالوهاب مددی, ترانه فولک افغان

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا