افغانستانحقوق بشرنگاه‌ها

رویای کارگردانی تا ماجرای لباس‌دوزی

ساره، اسم یک دختر جوان است که در یکی از محلات فقیر‌نشین کابل زندگی می‌کند. او از رشته‌ی اقتصاد فارغ‌‌التحصیل شده و تا پیش از رویکار آمدن دوباره‌ی امارت اسلامی رویای کارگردان شدن را در سر می‌پروراند و اما مجبوریت‌ها و محدودیت‌های امارت اسلامی او را به چهاردیواری محدود کرده که اگر برق باشد، از صبح زود تا شام لباس می‌دوزد و با پول حاصل از دست‌رنج خود از خانواده‌اش حمایت می‌کند.

ساره می‌گوید پدرش دو سال قبل بازنشسته شده و دیگر کسی نیست که خانواده‌اش را از نظر مالی حمایت کند. او هر روز کارش را پشت چرخ خیاطی با این آگاهی شروع می‌کند که اگر طالبان نیامده بود، اکنون در جایی دیگری بود و زندگی‌اش تا این اندازه‌ي به مجبوریت پیدا کردن نان خلاصه نمی‌شد.

اطاق کوچکی را در حویلی‌شان به خیاطی اختصاص داده و ساره همواره یا منتظر مشتری است که البته در این موقع از سال سفارش‌ها کم می‌شود یا پشت چرخ خیاطی نشسته و خدا خدا می‌کند که برق بیاید چون کارش را با چرخ‌خیاطی برقی انجام می‌دهد.

او در ۲۴ سالگی این واقعیت را پذیرفته که تحقق آرزوهایش (ادامه تحصیل، مطالعه و کارگردانی) دست‌کم به این زودی‌ها ممکن نیست. با پذیرفتن این واقعیت، سرپرستی خانواده‌ی شش نفره‌اش را به عهده گرفته و در این راستا تلاش می‌کند.

به گفته‌ي ساره، فعلا «تنها امیدم ماشین خیاطی‌ است؛ چون فقط از این طریق کار می‌کنم و پول حاصل از آن را برای خانواده‌ام مصرف می‌کنم. اما اگر برق نباشد -که معمولا نیست- حتی از دست یافتن به این آرزوی دم‌دستی هم محروم می‌شوم.»

ساره هنگام لباس‌دوزی (تصویر/ خامه پرس)

ساره می‌گوید بخاطر بی‌برقی‌های مداوم، ۸۰ درصد از کارهایش عقب مانده است. اگر برق باشد روزانه ۵ جوره لباس هم می‌دوزد اما اگر برق نباشد دو جوره لباس می‌دوزد آنهم از طرف شب.

خودش در مورد کار خیاطی از طرف شب می‌گوید: «از طرف شب انجام کار ‌خیاطی دشوار است زیرا از یک طرف خوابم می‌آید از سوی دیگر کارم با ماشین است با اندک ترین بی‌احتیاطی ممکن است یا لباس مشتری خراب شود یا هم انگشتم زیر سوزن خیاطی شود.»

لباس‌هایی که ساره می‌‌دوزد متفاوت است. او مشتری‌های ثابت دارد و از دوختن هر لباس نظر به طرح و تکه‌ لباس سه صد افغانی تا دوهزار افغانی دریافت می‌کند.

ساره که با پارچه‌های رنگا رنگ و مختلف لباس‌های قشنگی برای مشتریانش می‌دوزد می‌گوید: «شرکت‌های تولیدی بارها از من درخواست کردند تا برای شان از داخل منزل لباس بدوزم و سفارشات شان را بپذیرم ولی به دلیل نبود برق نخواستم وعده خلاف شوم.»

در خیاطی کوچک او، لباس طرح پنجابی از محبوبیت خاصی برخوردار است و ساره هم برای دوختن این نوع لباس ۳۰۰ افغانی تعیین کرده است.

او هنر خیاطی را از مادرش به ارث برده و ماشین خیاطی که با آن از خانواده‌اش حمایت می‌کند یادگاری از خواهرش است. ساره قصه می‌کند که «اولین کارم تهیه یک لباس شش ترک بود. خواهر حالش خوب نبود و از من خواست که لباس شش ترک مشتری بدوزم.»

حالا که ساره از داخل منزل کار می‌کند و یک اطاق را برای خود اختصاص داده است می‌گوید که پدرش اجازه نمیدهد تا بیرون از منزل خیاطی کند و یا در خارج از منزل دوکان داشته باشد. هر چند به گفته‌ی او، کار کردن در دوکان مفاد بیشتری دارد و ساره می‌تواند مشتریان بیشتری را جذب کند.

او می‌گوید بیشترین مشتریان وی را آشنایان و دوستان او تشکیل می‌دهد و شناخت چندان در منطقه ندارد زیرا از داخل منزل کار می‌کند.

ساره که تحصیلات خود را در بخش اقتصاد در دانشگاه کابل به پایان رسانیده است می‌گوید: «نمیدانم چقدر خواستم و آرزویم منطقی به نظر می‌رسد ولی دوست داشتم کارگردان فیلم شوم.»

اما فعلا به کارگردان شدن یا ادامه تحصیل فکر نمی‌کند. دلخوشی‌اش این است که با نزدیک شدن به عید نوروز، سفارش‌هایی که به او می‌دهند زیاد خواهد شد و درآمد حاصل از این سفارشات نیز افزایش خواهد یافت. به گفته‌ی خودش، «از مناسبت‌های همچو عید، سال نو و امثال این جشن ها نمیتواند تجلیل کند زیرا او حتا در شب‌های عید بیشتر از روز های عادی کار می‌کند.»

او فعلا تنها کار می‌کند. به ندرت خواهر کوچکش نیز با او همراه می‌شود. ساره در جستجوی راهی است که کارش را گسترش دهد و شاگردانی را نیز آموزش دهد.

اینجا در افغانستان تنها ساره نه بلکه هزاران دختر دیگر با توجه به محدودیت‌های عظیم در برابر زنان آرزوهای شان را دفن کرده‌اند و یا هم از روی اجبار تن به کار های خلاف خواست‌های خود داده اند و یا هم مانند ساره، تار، سوزن چرخ خیاطی همدم روز های تاریک شان شده است.

 

دکمه بازگشت به بالا