نگاه‌ها

کرزی به دو هدف رسید اما عقل وی تا انجا قد نمی‌داد که بسجند

کرزی در سیزده سال حکومت خود و هفت سال حکومت غنی، دو برنامه را بسیار جدی تعقیب کرد. تضعیف نیروهای مقاومت ضد طالبان و احیای طالبان و تقویت این گروه.
می‌توان گفت که کرزی به این دو هدف رسید اما به نظر می‌رسد که عقل وی تا انجا قد نمی‌داد که بسجند بعد از تحقق این دو هدف چه اتفاق خواهد افتاد. او فکر می‌کرد که طالبان بر کل افغانستان مسلط می‌شوند و نیروهای سیاسی-نظامی غیر پشتون نابود می‌شوند و انگاه یک حکومت یک دست پشتونی از طریق پاکستان، به عنوان یک پل ارتباطی، با دنیای غرب وصل شده و به این ترتیب رویاهای شیطانی کرزی به صورت کامل تحقق پیدا می‌کند.
اما حالا به نظر می‌رسد که اوضاع در جهت‌های خلاف خواست کرزی در حال انکشاف است.
مقاومت از بین نرفت و بلکه تجدید سازمان شد. به زودی مقاومت دوباره به عنوان یک طرف نیرومند در صحنه سیاسی و نظامی بر می‌گردد و بیدارتر، محتاط‌تر و اگاه‌تر از توطیه‌های حلقات پشتونی ماموریت ناتمام خود را تمام می‌کند. این ماموریت یک تصفیه حساب قومی را رقم خواهد زد که تمام محاسبات کرزی را خراب می‌کند. مقاومت ترس مداوم کرزی بود. کرزی با دالرهای بی‌حساب امریکا، در گوش بقایای کم‌شعور مقاومت زیاد لالایی خواند اما تحول اخیر که منجر به خواب‌پریدگی جریان مقاومت شد، کرزی را سخت بی‌خواب و مضطرب ساخته است.

طالبان خلاف میل کرزی، دیگر آن نیروی منسجم متشکل از نیم‌چه ملاهای متعصب پشتون نیستند که کنترول شان دست کرزی و غنی و چند متعصب دیگر باشد. این گروه، استخباراتی‌تر، متفرق‌تر، مهارناپذیرتر، مرموزتر و بی‌پشتوانه‌تر برگشته و نسبت به پشتون‌هایی نظیر کرزی کینه خفته‌ای بدل دارد و بیشتر کنترولش دست پاکستان و بقیه نیروهای نامریی است.
خلاف میل کرزی، طالبان امروزه یگانه نیروی غالب و بی‌رقیب نیستند، بلکه علاوه بر نیروهای اگاه‌تر و کینه‌ به‌دل‌تر مقاومت، داعش و چندین گروه تروریستی دیگر نیز در میدان بازی حضور دارد که به زودی برادران کوچک کرزی(طالبان) را با چالش‌های جدی مواجه خواهند ساخت.

خلاف میل کرزی، پاکستان نیز دیگر ان کشور بیست سال پیش نیست. پاکستان کنترول بیشتری بر طالبان پیدا کرده و چون خط دیورند را سیم‌کشی کرده، ترس و هراس اسبق نسبت به پشتون‌ها را ندارد و کینه نهفته بین دو قبیله درانی و غلجایی را نیز زنده و فعال کرده است. به عبارت دیگر، حالا پاکستان وارد فاز تازه‌ای از سیاست در برابر افغانستان شده است.

فاز تازه سیاست پاکستان، وارد کردن اخرین ضربه به افغانستانی است که پشتون‌ها به حمایت پاکستان ان را به مرز تجزیه رسانده‌اند. تشدید نفاق قومی، حصارکشی مرز دیورند و تضعیف حکومت در کابل، سه محور اصلی سیاست سنتی پاکستان در قبال افغانستان بود، که به کمک افراد قاصرالعقلی مثل کرزی، حالا پاکستان به این اهداف رسیده و میخواهد که وارد مرحله دیگر شود. در مرحله اولی حمایت از پ شتون‌ها و دوست‌نمایی با این گروه قومی بخشی از اهداف پاکستان بود که هم نفاق قومی را تشدید می‌کرد و هم پاکستان را به پ شتون‌ها معتمد نشان می‌داد. کرزی بر همین اساس محاسبه کرده بود. براساس اعتماد به پاکستان به عنوان یک دوست دایمی!

در مرحله جدید اما پاکستان خود را ملزم به رعایت دوستی و کسب اعتماد با پ شتون‌ها نمی‌بیند‌. حالا پاکستان دیگر ناز پ شتون‌ها را نمی‌خرد. حالا از نظر پاکستانی‌ها نوبت جوراندن پ شتون‌ها است.
برای همین است که کرزی عصبانی است و به گفته‌های عمران خان واکنش نشان می‌دهد. کرزی خود را فریب خورده احساس می‌کند. او احساس کسی را دارد که گندم کاشته اما جو درو می‌کند.

واقعیت این است که تفکر سیاسی پ شتونی ظرفیت و هنر تولید سیاست‌های راهبردی را ندارد. این تفکر عقیم است و اگر بسختی فرزندی بدنیا بیارد، معیوب خواهد بود. این تفکر فقط دشمن تولید می‌کند و جنگ. دشمن درون قومی، دشمن درون‌کشوری، دشمن منطقه‌ای و دشمن جهانی. دشمنانی که همیشه با استفاده از معیوبیت تفکر یاد شده، در لباس دوست ظاهر می‌شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا