نگاه‌ها

مذاکرات به اصطلاح صلح افغانستان فریبنده مانند سراب اند!

از سالها به اینطرف مسئله صلح و آشتی ملی در افغانستان در کانون توجه همه جهانیان قرار گرفته است.

کلمه صلح را مردم افغانستان فقط در هنگام جلسات بین المللی روی مسئله حل و فصل مسالمت آمیز قضایای کشورشان می شنوند و از “آتش بس” یا “خروج از جنگ” صحبت میکنند.

گویی صلح فقط یک آرمان دست نیافتنی است که دیگران از بیرون برای این مردم هدیه میدهند.

صلح چیست؟ صلح مفهوم مهمی در فلسفه سیاسی است.

در سال ۱۶۵۱ ، توماس هابز، لویاتان را ساخت که هدف آن صلح بود. در سال ۱۷۹۵ ، کانت همچنین یک پروژه صلح همیشگی را طراحی کرد. البته صلح ایده امنیت، آرامش، اطمینان به آینده، تکامل، حرکت به پیش، کار، عشق به زندگی بدون موانع، در کل توصیف آن دشوار است. چیزی که غیر قابل لمس ، نا مشهود ، غیر شخصی وجود دارد صلح است. صلح را فقط می توان با آنچه که نیست توصیف کرد: فقدان موانع ، مخالفت ، خشونت.

به اعتقاد من، موانع بزرگ و عظیم در مورد صلح در کشور آبایی ام افغانستان وجود دارند که آن جز یک ایده آل ، یک الهه ، یک افق دور چیز دیگری نمی تواند باشد. اولا، سیاست گران این سرزمین که امروز در میز مذاکره نشسته اند، جدال را به بحث و پرخاشگری را به آشتی ترجیح می دهند.

دوم، این سیاست گران از مردم افغانستان هیچ نمایندگی نمی کنند. در جامعه که بیشتر از ۵۰ فیصد آن زنان باشند و در میز مذاکره یک زن حضور داشته باشد، آیا می توان از صلح عادلانه در افغانستان صحبت کرد؟

در کشوری که رئیس جمهور ش با تقلب وبه زور نیروهای خارجی قدرت را غضب کرده باشد و شعار ا ش تعادل در زندانها و جنگ در مناطق مختلف افغانستان باشد، و بیشر از ۸۰ فی صد پوست های سیاسی دولتی را بخصوص در خارج، برای هم تباران خود بخاطر سرباز گیری و حفظ موقف کاذبانه خود تخصیص دهد، میتوانند مردم از او طلب گار صلح باشند؟

آیا چند خارجی افغان تبار جوان و احساساتی که قدرت را در تبانی با « مغز متفکر جهان» در افغانستان غضب کرده اند و از کلمات ناب وبا ارزش جمهوری، مردم سالاری و برابری استفاده ابزاری می کنند و به جای یک نظام عدالت محور، یک نظام مستبد قوم محور را مهندسی کرده اند و کشور را به پرتگاه نابودی سوق داده اند میتوان از آنها صلح را انتظار داشت؟.

یک عده دیگری که خو درا «نماینده های» مردم جا زده اند، به مسکو، ترکیه و دوحه می روند تا به اصطلاح صلح را به افغانستان بیاورند، کار نامه های جنایت کارا نه شان طی سالهای پسین به همه هویداست. آنهاییکه دین، مذهب، زبان را وسیله اغواء همین مردم مظلوم قرار داده اند، بزرگترین جنایات بشری را طی جنگ های چهار دهه در کشور مرتکب شده اند، چطور می توانند پیام آوران صلح باشند؟.

هدف رفتن این «نماینده ها» در میز مذاکره فقط گرفتن امتیازات ویا افزایش ثروت های نامشروع شان از روند به اصطلاح صلح و خلق نمودن امید های کاذب برای مردم چیز دیگری نیست.

در قطب مخالف، حضور یک گروه جاهل، نادان، قوم پرست، زن ستیز، مزدور و خون آشام، خارجی های پشتون تبار، یعنی طالبان با پاسپورت های پاکستانی است. آنهاییکه جز زبان، تهدید ، ترس و سرکوب مردم مظلوم پیشنهاد دیگری در میز مذاکره ندارند. طالبان با سلاح خشونت برای دستیابی به مشروعیت داخلی و بین المللی همیشه با کشتن مردم بی گناه و مدافعان ننگ و ناموس این وطن، به بزرگ نمایی عادت کرده اند.

«مغز متفکر جهان» و حلقه خبیثه اش، جنایت پیشگان جهادی، جناب حامد کرزی، این پدر معنوی تروریستان طالب و گروه خون اشام طالبان که امروز در میز مذاکره به اصطلاح صلح شرکت کرده اند، همه قاتلان هزاران جوان این سرزمین و عاملان ویرانی افغانستان استند. از برکت جنگ های ویرانگر، صدها میلیون دلار، موقف و شهرت بین المللی کسب کرده اند و از آن تغذیه می شوند، آنها هیچگاه خواهان آمدن صلح در افغانستان نیستند.

به نظر این قلم مشکل اصلی در افغانستان، همین طالبان مز دور ا ی اس ای و سرویس های جاسوسی بیگانه، «مغز متفکر جهان» و حلقه خبیثه اش، تیکه داران جهاد و جنایت اند. آنها عزم راسخ و یا حتی قصد ورود به بحث های جدی را در رابطه با روند صلح نداشته و ندارند، زیرا جنگ بهترین گزینه بخاطر بقای آنهاست. همانطوری که سناریوی به اصطلاح صلح دوحه هیچ نتیجه مثبتی برای مردم افغانستان نداده است و منجر به رهایی ۵ هزار قاتل شده است، جلسات مسکو و ترکیه هم جز یک فریب، دروغ و یکجا شدن چند جنایت کار زیر یک سقف، چیز دیگری نیست.

این سیاست گران که امروز در میز مذاکره نشسته اند، از دو اصل متناقض دفاع می کنید: از یک طرف ، ادعا دارند که پیام آوران صلح استند. از طرف دیگر، آنها عاملان جنگ، ویرانی افغانستان و اشغال کشور اند، چطور می توانند صلح را در قلم رو این مرز بوم برقرار کنند؟

صلح در افغانستان وقتی تامین می شود که جوانان این سرزمین که در داخل کشور در کنار مردم خود زندگی می کنند، در آنجا درس خوانده اند، کار می کنند، قربانی داده اند و ضرورت ها و مشکلات گوشه گوشه آن وطن را لمس میکنند، می توانند سرنوشت کشور خود را بدست بگیرند. هیچ خارجی اگر افغان تبار هم باشد، از خارج نسخه برای افغانستان آورده نمی تواند، مشکلات مردم خود را خود جوانان این سرزمین می دانند. تنها با استقرار عدالت و مشارکت مردمی، هم از مرد وزن این سرزمین، و احترام به منافع علیای آن کشور، با حفظ تمامیت ارضی، فرهنگ همدیگر پذیری، ارزشهای پسندیده مردم، صلح در افغانستان، خانه مشترک همه تامین خواهد شد. برای رسیدن به صلح عادلانه، افراد عادل و صلح جو بکار است، صلح تحمیلی با حضور جنایت پیشگان در این روند ‌و صحنه سیاست بدتر از جنگ دایمی در افغانستان است.

من از نیروی های جوان افغانستان، از مرد وزن تقاضا میکنم که منسجم شوند، دیگر فریب این خائینان را نخورند، ، سرنوشت کشور شان را بدست بگیرند، و بدانند که آنهاییکه امروز به میز مذاکره به مسکو، دوحه رفته اند، دشمنان اصلی این کشور اند.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا