نگاه‌ها

چرا خشونت علیه زنان مسأله‌ای جهانی است؟

آگاهی از عواقب خشونت‌ورزی می‌تواند تا حدی بازدارنده باشد. اعمال قانون بر آزارگران از دیگر راه‌هایی است که می‌تواند از میزان خشونت علیه زنان بکاهد

بیست و پنجم نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان است. فعالان حقوق زنان از سال ۱۹۸۱ میلادی روز ۲۵ نوامبر را برای گرامی داشت مبارزه با خشونت علیه زنان برگزیده اند. از سال ۱۹۹۹، سازمان ملل متحد، روز جهانی منع خشونت علیه زنان را فرصتی برای دولت ها، سازمان های بین المللی و مؤسسه های غیردولتی می داند تا از آن برای افزایش آگاهی عمومی و آموزش استفاده کنند. با وجود آنکه در بیشتر کشورهای جهان قوانین منع خشونت تصویب شده است، اما همچنان آمارها نشان می دهد ۳۵ درصد زنان خشونت را تجربه کرده اند. این رقم در برخی کشورها به ۷۰ درصد می رسد. مطابق آمار سازمان ملل متحد، از هر سه زن در سراسر دنیا یک زن خشونت جنسی و جسمی را تجربه کرده است.

خشونت علیه زنان چگونه تعریف می‌شود؟
براساس تعریف ارائه شده از سوی «سازمان ملل متحد»، اعمال هرگونه رفتار و یا گفتار آزاردهنده از سوی مردان یا زنان که سبب آسیب‌های فیزیکی، جنسی، ذهنی یا رنج زنان شود خشونت علیه زنان تعریف می‌شود. استفاده از کلمات توهین‌آمیز و تحقیر کننده، استفاده از عبارات تهدیدآمیز، فریاد کشیدن، رفتارهای کنترل کننده، کتک زدن، اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی و عاطفی، آسیب زدن به دستگاه تناسلی، ختنه کردن و تجاوز جنسی از جمله رفتارهای خشونت‌آمیز علیه زنان است.

پیامد‌های خشونت علیه زنان چیست؟
در موارد شدید خشونت علیه زنان می‌تواند سبب مرگ آنان شده یا احساس خودکشی در آنان را تقویت کند. در بیش از ۴۰ درصد از موارد خشونت علیه زنان، آسیب جسمانی گزارش شده است.
تجاوز به زنان می‌تواند منجر به بارداری‌های ناخواسته، سقط حنین، بروز بیماری‌های مربوط به دستگاه تناسلی و همچنین بیماری‌های مقاربتی گردد.
خشونت علیه زنان همچین می‌تواند منجر به پدید آمدن اختلالاتی چون افسردگی، اختلال استرسی پس از ضایعه روانی، اختلال اضطرابی، مشکلات خواب، اختلال غذا خوردن و تلاش برای خودکشی شود.
همچنین خشونت جنسی در دوران کودکی می‌تواند تاثیرات عمیقی بر زندگی آینده فرد بگذارد و وی را در معرض اعتیاد به الکل و مواد مخدر و یا تن دادن به روابط جنسی نامتعارف و پرخطر قرار دهد.

پیامد‌های خشونت علیه زنان بر کودکان چیست؟
رشد کودکان در خانواده‌هایی که علیه زنان خشونت اعمال می‌شود، تاثیرات مهمی بر بهداشت روانی و جسمانی و نتیجتا زندگی آنان می‌گذارد. پرخاش و افسردگی از جمله اثرات روانی این مساله هستند.
خشونت علیه زنان در خانواده و بخصوص از سوی شریک زندگی می‌تواند مرگ و میر کودکان و نوزادان خانواده را افزایش دهد و یا سبب بروز بیماری‌هایی چون اسهال و سوءتغذیه شود.

راه‌های جلوگیری از خشونت کدامند؟
مطالعات بسیاری در مورد راه‌های جلوگیری از خشونت علیه زنان صورت گرفته است و روش‌های متعددی از سوی کارشناسان برای آن در نظر پیشنهاد شده است.
آموزش افراد در جامعه از مهمترین‌ روش‌های پیشنهادی است. آگاهی از عواقب خشونت‌ورزی می‌تواند تا حدی بازدارنده باشد. اعمال قانون بر آزارگران از دیگر راه‌هایی است که می‌تواند از میزان خشونت علیه زنان بکاهد.

چرا خشونت پدیده ای جهانی است؟
۴۳ درصد زنان در ۲۸ کشورِاروپایی، خشونت را تجربه کرده اند. از هر سه زن استرالیایی یکی تجربه خشونت فیزیکی داشته است. رقم بالای تجربه خشونت های علیه زنان مخصوصا در کشورهای اروپایی و پیشرفته، روایت این مسأله است که پدیده خشونت به شکل سیستماتیک و یک الگوی مسلط در تمام جهان وجود دارد. این الگو صرفا به دلیل باورهای مذهبی و یا سنتی نیست، بلکه تحت تاثیر آموزشهایی است که به صورت جهان شمول علیه زنان از گذشته تابه امروز وجود داشته و دارد و از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود.
برخی مسأله الگوی موجود خشونت علیه زنان از سوی مردان را به نوعی طبیعت مردانه می دانند که ذاتا مردان، با احساس برتری جویی می توانند خشونت بیشتری علیه زنان اعمال کنند. این باور، یعنی الگوی قدرت طلبی ،که به طور ذاتی در مردان وجود دارد، مانع از پذیرش آموزشهای لازم به مردان می شود. کلیشه های کلی قدرت در کلیه جوامع، در واقع باورِحس برتری در مردان را به شدت تقویت می کند. اما نگاه ذات گرایانه به برتری جویی مردان موجب می شود که نتوان به صورت تاثیر گذار آموزشهای لازم را از کودکی به پسران داد. رفتارِ خشن پسران به عنوان یک رفتار برتری جویانه و غیرقابل تغییر، تعریف می شود.
نتیجتا تقویت کلیشه های جنسیتی حتی در کشورهای اروپایی و مدرن، پدیده خشونت علیه زنان را به صورت الگویی جهانی تبدیل کرده است. در واقع می توان گفت مهمترین عامل جهانی شدن خشونت علیه زنان، تقویت رفتار کلیشه ای مردان و پرورش کلیشه ها در دنیای امروز به طرق مختلف است.

انواع خشونت؛
خشونت علیه زنان ممکن است به اشکال زیر دیده شود:
1.خشونت جسمی: خشونت جسمانی علیه زنان به شیوه‏ های گوناگون انجام می‏شود و کتک خوردن، شکنجه و قتل را دربرمی‏گیرد. این خشونت به هرگونه رفتار غیراجتماعی نیز اطلاق می‏شود که از لمس کردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله تجاوز جنسی جسم زن را مورد آزار قرار می‏دهد. بهای خشونت جسمی: عبارت است از اعضای شکسته، پارگی‏ ها، زخم‏ ها، بریدگی‏ ها، کبودی‏ ها، جراحات داخلی، ضربه مغزی، اسیب اعضای تناسلی، عدم توانایی در وضع حمل، سقط جنین، بیماری‏ های جنسی، حاملگی‏ های ناخواسته و اقدام به سقط جنین غیرقانونی، مرگ زن در اثر آسیب ‏های جسم.

2.خشونت جنسی: خشونت جنسی به هرگونه رفتار غیراجتماعی اطلاق می‏شود که از لمس کردن تا تجاوز را در برمی‏گیرد. این نوع خشونت ممکن است در حیطه زندگی خصوصی، زناشویی و خانوادگی، اتفاق بیفتد و به صورت لزوم به تمکین از شوهر یا رابطه محارم با یکدیگر در حلقه خویشاوندی علیه زن اعمال گردد. در حیطه اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناس تحقق می‏یابد. درجه پذیرش خشونت جنسی در زندگی زناشویی بسیار بالاست و معمولاً زنان در محافل خانوادگی از آن پرده برنمی‏دارند زیرا تحمل این نوع خشونت عادت شده است و آن را طبیعی می‏ انگارند، لذا از طرح موضوع نیز احساس شرم می‏کنند. تجاوز جنسی هرگاه از سوی فرد ناشناسی انجام پذیرد، بازتاب اجتماعی و مطبوعاتی آن بسیار وسیع است و رفتار مرتکب از همه‏سو تقبیح شده و مردم مجازات او را با شدت هرچه بیشتر خواستار می‏شوند. بهای خشونت جنسی: زنانی که مورد خشونت جنسی قرار می‏گیرند دچار صدمات روانی، عصبی و عاطفی می‏شوند که بر کل رفتارهای آنها نسبت به جنس مرد تأثیر می‏گذارد. گاهی زنان صدمه دیده در زندگی جنسی دچار سردی و افسردگی شده و نفرت و واهمه از جنس مرد را هرگز در طول زندگی خانوادگی و اجتماعی خود از یاد نمی‏برند.

3.آزار جنسی: هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق صریح یا ضمنی، مشروط بر آنکه ماهیت جنسی داشته باشد، آزار جنسی به شمار می‏ آید. آزار جنسی ممکن است در محیط کار، جامعه یا در محیط خانواده از سوی منسوبین مذکر اعمال شود. در این گونه موارد، زنان درگیر مسئله ‏ای می‏شوند که گاهی برای همیشه سری و محرمانه باقی می‏ماند زیرا اگر تسلیم شوند، برخلاف باورهایشان عمل کرده‏ اند و اگر تسلیم نشوند به بی‏ آبرویی، از دست دادن شغل و تحمل انواع دیگری از خشونت می‏انجامد. ازجمله نمونه ‏های آن مزاحمت‏های تلفنی، متلک ‏پرانی‏های پسران و مردان در خیابان، مزاحمت در معابر و … است. آزار جنسی در بسیاری از زبان‏ ها لفظی است نوپدید که با تحول دیدگاه‏های حقوق زن در جوامع وارد حوزه اثر زبان متداول مردم می‏شود اما این نوع خشونت هنوز به ‏طور روشنی تعریف نشده است و تا زمانی که از آن تعریف مشخصی ارائه نشود، نمی‏توان به طور جدی با آن مبارزه کرد. به‏ محض ورود واژه «آزار جنسی» به فرهنگ لغات یک جامعه می‏توان اقداماتی علیه آن آغاز کرد. ….معمولاً وقتی زنی از مزاحمت مردی در تاکسی یا معابر عمومی شکوه می‏کند، طوری با او برخورد می‏شود که گویی خود او مسبب این مزاحمت است. لذا زنان بیشتر ترجیح می‏دهند برای حفظ حرمت خود حرفی از این گونه موارد به میان نیاورده و در سکوت و انزجار خشونت را تاب آورند. بهای آزار جنسی: از میان رفتن حس اعتماد به نفس، گوشه‏ گیری از اجتماع و ایجاد روح بدبینی در زن بهای هنگفتی است که از بابت آن پرداختن می‏شود و دربرگیرنده ‏های زیان ‏های مالی و معنوی است.

4.خشونت روانی: رفتار خشونت ‏آمیزی است که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشه‏ دار می ‏کند. این رفتار به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، بددهانی، تمسخر، توهین، فحاشی، متلک، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد کردن، جداکردن زن از دوستان یا خانواده و از این گونه موارد اعمال می‏شود. …می‏توان موارد بسیاری را در رده خشونت‏ های روانی به شمار ‏آورد که شرافت و غرور و اعتماد به نفس زنان را مورد تعرض قرار می‏دهد. اما هنوز خسارات و ضایعات ناشی از آن ارزیابی نشده است. بهای خشونت روانی: از کارافتادگی ادراکی؛ تلاشی اعتماد به نفس، انواع افسردگی‏ ها، عدم کفایت زن در مدیریت خانواده؛ تقلیل جاه‏ طلبی در محیط کار؛ گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونت ‏آمیز در کودکان؛ عدم موفقیت کودکان در تحصیل؛ عدم کارایی زن در محیط کار (که گاهی به اخراج او منجر می‏شود)؛ پناه بردن به داروهای روان‏گردان، الکل و مواد مخدر؛ پناه بردن به قمار، فالگیری و رمالی؛ از دست رفتن استعدادهای بالقوه زن، دست زدن به خودکشی؛ از دست دادن اعتبار خانوادگی و اجتماعی.

5.خشونت مالی: در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار بی‏ جیره و مواجب هستند و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند بی‏ آنکه امنیت اقتصادی داشته باشند. آنان دسترسی به منابع اقتصادی ندارند و تا پایان عمر کاملاً وابسته به مرد خانواده یا افراد ذکور باقی می‏ مانند. چنانچه مردان خانواده نخواهند از خود سخاوتی نشان دهند، ادامه زندگی زنان جداً به مخاطره می‏افتد؛ گاه دچار سوء تغذیه می ‏شوند و گاه حتی به ابتدایی ‏ترین ضروریات زندگی دسترسی ندارند. در خانواده‏ های فقیر، به‏ خصوص، محدودیت دسترسی زنان به پول نقد مسئله مرگ و زندگی محسوب می‏شود، خاصه هنگامی‏که مرد اولویت دیگری در خارج از قلمرو منزل و خانواده برای خود قایل است. افراد ذکور خانواده گاه حتی زنان را از درآمد یا ارث خود محروم می‏کنند. برخی از زنان بعد از ازدواج نیز به علت عوامل فرهنگی در خانه حبس می‏شوند و شواهرانشان اجازه اشتغال به آنان نمی‏دهند. در جوامعی که زنان اغلب سواد خواندن و نوشتن یا تجربه سرمایه‏ گذاری ندارند، این محرومیت ابزاری می‏شود برای تشدید وابستگی آنان به مردی که با او زندگی می‏کنند و اغلب قربانی خواسته ‏های فزاینده همان مرد می‏شوند.

بهای خشونت مالی: …خشونت مالی به صور گوناگون زندگی زنان را تحت‏ الشعاع قرار می‏ دهد. محرومیت زنان از سواد و آفرینش‏ کاری و حرفه ‏آموزی عدم دسترسی به فرصت‏ های برابر ازحیث حرفه‏ آموزی موانع قانونی ناظر بر ارث‏ بری که زن را از مالکیت موروثی بر زمین و عرصه محروم می‏دارد. زن پس از طلاق (پس از سال‏ های مدید زندگی با شوهرش) هیچ حقی بر سرمایه افزون شده زندگی مرد در دوران زندگی مشترک شان ندارد و در نظام حقوقی… شریک اموال همسرش نیست. مجوز قانونی چندهمسری، زندگی زنان را از نظر مالی متلاطم می‏سازد زیرا منابع مالی شوهر بین آنها تقسیم می‏شود. حتی ارث شوهر مشمول همین قاعده است. امنیت شغلی در دوران بعد از مرخصی زایمان در خطر قرار می‏گیرد. زنان در عمل، از دستمزد کمتری در محیط کار بهره می‏برند. شوهر مجوز قانونی و سنتی در اختیار دارد و می‏تواند با استفاده از آن مانع اشتغال همسرش بشود. زنان با وجود حقی که بر مهریه و اجرت‏ المثل دارند، اما چون طلاق حق انحصاری و مطلق مرد است، اغلب همین حقوق مالی را به‏ازای طلاق بذل می‏کنند و دست خالی رها می‏شوند. زنان شاغل که تمام درآمد خود را به سالیان به خانه می‏برند و خرج می‏کنند. چون در اموال خانوار شریک مرد محسوب نمی ‏شوند، در صورت وقوع طلاق یا مرگ شوهر یا ازدواج مجدد شوهر به شدت گرفتار فقر و استیصال می‏ شوند و در ایام پیری تنها می‏مانند.

6.خشونت سیاسی: خشونت سیاسی با عملکرد اهرم‏ های قدرت رسمی یعنی دولت علیه زنان اعمال می‏ شود. این خشونت به صورت غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون‏ گذاری انعکاس می‏یابد و به‏ صورت عدم پشتیبانی از برابری حقوق زن و مرد در سیاست‏ گذاری ظاهر می‏شود، به‏ خصوص در برنامه‏ های فرهنگی دولت تجلی می‏یابد. در جهان سوم که جهان ‏بینی اغلب بر هنجارهای اجتماعی با برابری حقوق زن و مرد در تعارض است، خشونت سیاسی تقویت می‏شود. بهای خشونت سیاسی: اسیب ‏پذیری روانی، عاطفی و جسمی زنان مهم ترین بهایی است که جامعه بابت تحمل این خشونت پرداخت می‏کند. علاوه بر آن، عمیق شدن دم افزون فاصله ذهنی زن و مرد؛ گریز زن یا حذف او از عرصه فعالیت و رقابت اجتماعی و سیاسی، پذیرش فرودستی از سوی زنان و تقویت شالوده مردسالاری و تقویت کلیشه‏ های تبعیض ‏آلود در جامعه را نیز می‏توان در رده بهای خشونت سیاسی منظور نمود.

نفی خشونت علیه زنان در اسناد بین المللی؛
اولین کنفرانس سازمان ملل متحد در موضوع زنان سال 1972 در مکزیکو برگزار شد. این کنفرانس زمینه ای برای طرح مشکلات زنان در ابعاد بین المللی بود و «اختلاف خانوادگی» به عنوان یکی از موضوعاتی که باید مورد توجه قرار گیرد، در برنامه اقدام جهان برای اجرای اهداف سال بین المللی زن جای گرفت.
در کنفرانس دوم زنان که در سال 1980 در کپنهاک برگزار شد، قطعنامه ای پیرامون «زنان کتک خورده و خشونت در خانواده» تصویب شد و شورای اقتصادی اجتماعی در سالهای 1982، 1984، 1986 و 1987 در قطعنامه هایی، موضوع خشونت و آزار علیه زنان را مورد توجه قرار داد. علاوه بر آن در کنفرانس جهانی زن در نایروبی در سال 1985 این مسئله مورد بحث قرار گرفت. تا اینکه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1993، اعلامیه «رفع خشونت نسبت به زنان» را تصویب کرد. این اعلامیه، خشونت علیه زنان را چنین تعریف نمود:
هر گونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت که باعث بروز، یا احتمال بروز صدمات و آسیب های جسمی، جنسی و یا روانی و یا رنج و آزار زنان شود، یا موجب تهدید به انجام آنها گردد که نتیجه آن محرومیت اجباری یا اختیاری (در شرایط خاص) از آزادی در اجتماع و یا زندگی خصوصی می گردد.

مصادیق این خشونت طی ماده 2 اعلامیه چنین ذکر شده است:
1.خشونت های جسمی، جنسی و روانی در خانواده شامل کتک زدن، سوء استفاده جنسی از دختر بچه ها، خشونت های مربوط به مسئله جهیزیه، تجاوز به عنف توسط شوهر، ختنه زنان و دیگر اعمال سنتی خشن و خشونت مربوط به استثمار و بهره کشی جنسی از زنان توسط غیر شوهر.
2.خشونت های جسمی، جنسی و روانی در جامعه شامل تجاوز، سوء استفاده، آزار و تهدید جنسی در محل کار و مؤسسات آموزشی، خرید و فروش زنان و فحشای اجبار
3.خشونت جسمی، جنسی و روانی توسط دولت.
در اعلامیه نهایی این کنفرانس، توصیه شد تا گزارشگر ویژه به جمع آوری اطلاعات در زمینه خشونت علیه زنان در کشورهای مختلف و تجزیه و تحلیل داده های همه جانبه برای اتخاذ معیارهایی برای محو خشونت در سطح بین المللی، منطقه ای و ملی بپردازد. اعلامیة «وین» موضوعات مختلفی را در ارتباط با خشونت علیه زنان مورد توجه قرارداد از جمله: پیشداوریهای فرهنگی و افراط مذهبی.

در سال 1995، یکی از موضوعات مهم کنفرانس پکن مساله خشونت نسبت به زنان بود که اعلامیه نهایی و برنامه اقدام این کنفرانس بویژه در بخش D این موضوعات را مطرح نمود:
1. اتخاذ رهیافت همه جانبه و یکپارچه نسبت به موضوع؛
2. بکارگیری منابع برای مبارزه با خشونت علیه زنان؛
3. ایجاد ارتباط و همکاری با توجه به اشکال مختلف خشونت علیه زنان؛
4. اتخاذ تمهیدات قانونی؛
5. تحقیقات و جمع آوری اطلاعات مربوط؛
6. تغییر نگرشها.
در برنامه عمل پکن از دولتها خواسته شد که برنامه اقدام ملی خود را در زمینة رفع خشونت نسبت به زنان بر اساس پیشنهادات سند پکن تنظیم نمایند.
در ژوئن سال 2000 در نیویورک کنفرانسی با عنوان پکن + 5 برگزار شد که بر تصویب قوانینی برای از بین بردن خشونت علیه زنان تأکید می کرد.
علاوه بر اعلامیه های رسمی سازمان ملل یا کنفرانس های جهانی زنان، سازمان ملل اقدام به آموزشی همگانی در سراسر جهان نموده است تا مطابق اعلامیه های مصوب سازمان ملل متحد مردم همة جهان حقوق زنان را بیاموزند و تدابیر عملی جهت احقاق این حقوق را اتخاذ نمایند. این آموزش «اقدام محلی، تغییر جهانی» نام دارد و به موضوعات مختلف حقوق زنان از جمله مقابله با خشونت علیه زنان پرداخته است.
حال با توجه به این نوع از رویکرد بین المللی نسبت به مسائل زنان جایگاه این بحث را در قوانین اسلامی جویا می شویم.

خشونت علیه زنان از دیدگاه اسلام؛
تاریخ نشان دهنده این است که خشونت علیه زنان از زمانهای طولانی در جوامع بشری مروج بوده است، در یونان باستان زنان از حق رأی محروم بودند و گاهی به خرید و فروش گذاشته می شدند. رسوم و عنعنات عصر جاهلیت زنان را پست می شمرد و زن بعد از وفات همسرش به مانند اموال به میراث می رفت. جاهلیت عرب به اندازه ای زن و دختر را پست می شمردند که هر گاه دختری در خانه آنها به دنیا می آمد تا مدتی خود را به دیگران از شرم نشان نمیدادند، دختران را زنده به گور می کردند و زن بیچاره ای که در خانه اش دختر به دنیا آمده بود با انواع خشونت ها روبرو بود.
خداوند در سوره نحل می فرماید: «زمانیکه به یکی از آنها مژده دهند که خانم تو دختر بدنیا آورده، (از شدت غم و حسرت) رخسارش سیاه شده و سخت دلتنگ و خشمگین می گردد.» (سوره نحل: آیه ۵۸) همچنان در آیه دیگر می فرماید: «بخاطر مژده بدی که به او داده شده از قوم و قبیله خود (در جائیکه او را نبینند) پنهان میشود، (و به فکر میافتد که) آیا او (دخترک) را با قبول ننگ و ذلت نگهدارد و یا در خاک زنده به گورش کند؟ آگاه باشید که اینها (نسبت به دختران) چه بد فیصله می کنند.» (سوره نحل: آیه ۵۹)
ظهور اسلام چهره جدیدی از بشریت را جلوه گر شد، پیامبر در اولین اقدامات خویش زنده بگور نمودن دختران را غیر انسانی و اسلامی دانست، سیاه و سفید، زن و مرد را یکی دانسته و برتری را به تقوای الهی خلاصه نمود. آیات و احادیث زیادی موجود است که نشانگر توجه به زن به عنوان کسی که به گفته قرآن از جنس مرد آفریده شده است، می باشد. با مطالعه سیره پیامبر بزرگ اسلام متوجه خواهیم شد که ایشان نیز همواره با همسران خویش و دیگر زنان با مهر و عطوفت برخورد نموده و هیچ نمونه خشونت از جانب ایشان را در متون تاریخی شاهد نیستیم.

1.بررسی متون دینی:
همانگونه که اشاره شد آیات و روایات زیادی وجوددارند که خشونت را نفی نموده، انسانها را یکی می داند و برتری را تنها در تقوای الهی. در این بخش به بررسی آیات و برخی از احادیث در رابطه به موضوع می پردازیم.
خداوند در دو دسته از آیات (در موضوع ما) انسانها را مورد خطاب قرار می دهد. دسته اول آیاتی هستند که به خمیر مایه و گوهر خلت مرد و زن اشاره دارد. این آیات نشاندهنده این است که خداوند مرد و زن را از یک جنس خلق نموده و آنهارا به اندازه اعمالشان پاداش نصیب می گرداند.
ترجمه: «ای مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! که همه شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را (نیز) از همان جنس خلق کرد، و از او« دو مردان و زنان فراوانی (در روی زمین منتشر ساخت.» (سوره نساء: آیه ۱)
ترجمه: «ای مردم! ما شما را ازیک مرد و زن آفریدیم، و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولی گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و خبیراست.» (سوره حجرات: آیه ۱۳)

قرآن با بیان دیگر زن و مرد لازم و ملزوم زندگی انسانی می داند:
ترجمه: «زنان شما لباس شما هستند و شما لباس آنها» (سوره بقره : آیه ۱۸۷) زنان به عنوان لباس، زینت، پوشش دهنده و حفاظت کننده مردان معرفی شده اند و متقابلا مردان نیز برای زنان چنین جایگاهی دارند، این بیان می کند که مردان و زنان مکمل یکدیگرند و در عین حال دارای جایگاه برابر.
ترجمه: «مردان و زنان با ایمان یار و یاور یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز بر پا می دارند، زکات می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند.» (سوره توبه: آیه ۷۱) اجرای دو فرضیه مهم امر به معروف و نهی از منکر توسط مردان و زنان، مشروعیت دادن به حضور اجتماعی زن و فعالیت های اجتماعی اوست. حضور مستقیم و غیر مستقیم زنان در سایر عرصه های اجتماعی همچون بر قرار کردن صلح و آشتی میان قبایل، در زمان پیامبر اکرم(ص) نمونه دیگر از فعالیت های زنان بوده است.
دختر اوس بن حارصه، نکته دان و دارای بینشی عمیق بود. وی تا زمانی که همسرش میان دو دسته از قبیله خود با فعالیت فراوان و دادن سه هزار شتر صلح و آشتی بر قرار نکرد، تن به زناشویی با وی نداد و پس از ختم غائله و ایجاد صلح و صفاء به استقبال همسر شتافت و گفت: اکنون تو شایسته همسری منی.
زنان در نهضت بزرگ اجتماعی – سیاسی هجرت نیز شرکت داشتند، مهاجرت آنان چون مردان بدون هیچ تفاوتی به عنوان یک پدیده اصیل و جدید در کلام خداوندی پذیرفته شده است.
حضرت بی بی عایشه (رض) در زمان اسلام با صحابه کرام به مباحثه می نشستند و گاهی هم تدریس می نمودند! چنانچه از ایشان اضافه تر از دو هزار حدیث صحیح نقل شده است.
پیامبر همانگونه که با مردان بعیت نموده است با زنان نیز از جانب خداوند مکلف به بیعت نشان. این امر نشاندهنده اهمیت زن در فعالیت های سیاسی صدر اسلام بوده است.
ترجمه: «ای پیامبر! اگر زنان مومن نزد تو آمدند تا بیعت کنند، بدین شرط که هیچ کس را با خدا شریک نکنند، دزدی نکنند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، بهتان نزنند، فرزندی را که از آن شوهران شان نیست به آنان نسبت ندهند و در کار های نیک از تو نا فرمانی نکنند، با آنها بیعت نما و برای شان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است.» (سوره ممتحنه: آیه ۲)
دسته دوم آیات بیشتر خطاب به مردان است، در این آیات خداوند با خطاب قرار دادن مردان آنها را ملزم به رعایت نکات مهمی در زندگی خانوادگی می نماید.
الف: ترجمه «و با آنها (زنانتان) بشایستگی (نیکی) رفتار نمایید.» (سوره نساء: آیه ۱۹)؛ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان از کلمه «معروف» اینگونه تفسیر می کند: «معروف به معنای هر عملی است که افکار عمومی آن را عمل شناخته شده ای بداند و با آن آشنا باشد و با ذائقه ای که اهل هر اجتماعی از نوع زندگی اجتماعی خود به دست می آورد ساز گار باشد وبه ذوق نزدند. آن عملی معروف است که هم طبق هدایت عقل صورت گرفته باشد و هم با حکم شرع و یا قانون جاری در جامعه مطابق باشد و هم با فضایل اخلاقی منافات نداشته باشد و هم سنت های جامعه آن را خلاف ادب ندانند.» (تفسیر المیزان: ۳۴۸)
ب: ترجمه «و مانند همان (وظایفی) که بر عهده زنان است به طور شایسته به نفع آنان (برعهده مردان) است.» (سوره بقره: آیه ۱۸۷)
ج: ترجمه «و برای شما حلال نیست آنچه به ایشان داده اید (چه به عنوان مهریه و چه به عنوان غیر آن) از آنان پسبگیرید، مگر اینکه زن و یا شوهر خوف رعایت نشدن حدود الهی را داشته باشند.» (سوره بقره: آیه ۲۲۹) در این آیه تأکید بر این است که زن و مرد همه تلاش خود را بایستی در برقراری، اجرا و اقامه وظایف و حدود الهی بکار گیرند.
د: ترجمه «ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما حلال نیست که از زنان از روی اکراه ارث ببرید، آنها را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها پرداخته اید تملیک کنید.» (سوره نساء آیه ۱۹)
در مجموع از آیات فوق بر می آید که زنان و مردان را خداوند به گونه یکسان آفریده است، به هیچ کدام حق ضایع نمودن دیگری را نمی دهد. لذا در پرتو آیات فوق می توان گفت که کلی بودن آیات نشانگر این است که خداوند (ج) هر نوع خشونت را نفی می کند، مگر خشونتی که در آن حدود احکام الهی رعایت شود، که آنهم شرایط زیادی دارد.

2.آیات دیگر:
خداوند (ج) در آیاتی بر حسن معاشرت زن و شوهر تصریح نموده است: ترجمه«برای زنان حقوق شایسته ای بر عهده مردان است مانند حقوقی که برای مردان بر عهده آنان است» (سوره بقره: آیه ۲۲۸)
این آیه بیان می کند که حقوق ثابت و مشترکی به واسطه ازدواج میان زن و شوهر ایجاد می گردد و حقوق زوجیت یک طرفه نست. علاوه بر حقوق و وظایف اختصاصی که هر یک از زن و شوهر دارند یک سری حقوق و وظایف مشترک نیز بر عهده آنان می باشد که مهم ترین آن، خوش رفتاری زن و شوهر نسبت به یک دیگر است تا آنان بتوانند در محیطی صمیمی با هم زندگی کنند.
در زمان طلاق نیز خداوند دستوراتی ارائه نموده است. آیات روشنی بر این دارد تا مردان را تا زمان تکمیل عده از هر نوع بد رفتاری در مقابل زنان باز دارد.
ترجمه «و هر گاه زنان به پایان زمان (عده نگه داشتن) نزدیک شدند آنان را (با رجوع به زوجیت) به صورتی شایسته نگه دارید یا از آنان به طرزی شایسته جدا شوید» (سوره طلاق: آیه ۲) ترجمه «زنان طلاق داده را (تا پایان عده نگه داشتن) به اندازه توان خود، در همان جا سکونت دهید که خود سکونت دارید و به آنان آسیب و زیان نرسانید تا عرصه را بر آنان تنگ کنید (و زندگی را بر آنان سخت و دشوار سازد» (سوره طلاق: آیه ۶)

3.بررسی آیه ۳۴ سوره نساء:
«و زنانی که از سر کشی و نا فرمانی آنان بیم دارید (در مرحله اول) پندشان دهید و (در مرحله دوم) در بستر و خوابگاه ها از آنان دوری گزینید و (اگر اثر نبخشید) آنان را (به قصد تادیب، به آرامی) بزنید سپس اگر فرمان بدار شدند هیچ راهی (برای ستم) بر آنان مجویید که خدا بلند مرتبه و بزرگ است.» (سوره نساء: آیه ۳۴)
برخی با غرض ورزی خواسته اند این گونه وانمود نمایند که دین اسلام با بیان این آیه اجازه کامل به مردان داده تا هر نوع خشونت و تنبیه بدنی را نسبت به زنان روا دارند و به آنان فرمان داده تا زنان را در زیر تازیانه مشت و لگد سیاه و کبود سازند.

برای رفع این اتهام و نسبت ناروا و فهم دقیق و مناسب از آیه باید به چند نکته توجه نمود:
1.طبیعی است که در هر زندگی مشترک زناشویی، اختلاف سلیقه هایی بروز می کند. آیه فوق در بسیار از مسایل اختلافی که بین زن و شوهر عادی است ساکت بوده و هیچ حکمی در باره آن ها صادر ننموده است و هیچ حقی برای مرد قرار نداده است که در اینگونه اختلافات، به نفع او حکم صادر کرده باشد.بلکه بر عکس همان طور که در بحث «سرپرستی» اشاره گردید وظیفه مرد است که بسیاری از مشکلات و گره های زندگی زناشویی را بدون نیاز به استفاده از زور و توان جسمانی و اعمال خشونت و با استفاده از عقل و درایت و مدیریت شایسته خویش بر طرف نماید. از سوی دیگر، از مرد به عنوان سر پرست خواسته شده که با چشم پوشی از برخی حقوق خویش و رعایت اصل احسان کانون خانواده را از بروز اختلافات جدی و در گیری های خانمان سوز در امان دارد نه آن که با بر افروختن شعله آتش، اختلافات را تشدید نماید.

2.مردان نباید از موقعیت و وظیفه سرپرستی خویش سوء استفاده نمایند و این آیه را مستند رفتار خشونت آمیز خویش قرار دهند و بگویند: حق مرد در تأدید و تنبیه زن یک حق طبیعی برای سرپرست است و وظیفه مرد است که با تنبیه زن، از فروپاشی خانواده جلو گیری نماید و ادعا کنند اگر مرد نتواند با تنبیه بدنی، زن را به اطاعت و فرمان برداری از خود وادار کند پس سرپرستی مرد مفهومی نخواهد داشت.
باید این پندار غلط و نا هنجاری رفتاری در تنبیه بدنی زن را محکوم نمود و دانست که از نظر اسلام موضوع تنبیه بدنی زن (حتی از دیدگاه موافقان تنبیه زن) در همه موارد مطرح نیست، زیرا خانه میدان کار زار نیست بلکه بر عکس، با توجه به سیره و شیوه زندگی پیشوایان دینی حت یک مورد تنبیه بدنی از سوی آنان مطرح نگردیده است. سفارش دین اسلام به ایجاد فضای مودت و محبت در کانون خانواده است. بنا بر این، نمی توان در برابر مجموع آیات و روایات فراوان و سیره زندگی پیشوایان، فقط به این آیه استناد نمود و از آن حکم کلی تنبیه زن را در تمام موارد برداشت کرد.

3.آیه در باره زنانی است که حقوق شوهران را رعایت نمی نمایند و حالت سر کشی و نافرمانی در این زمینه دارند. اگر در مورد این گونه زنان در آخرین مرحله راه کار های ایجاد بر قراری حالت عادی در خانواده به مرد اجازه تنبیه بدنی داده است این حکم به معنای نادیده گرفتن حقوق زنان نیست، زیرا در قرآن در باره مردان سر کش نیز که حقوق همسران خویش را نادیده گرفته و رعایت نمی کنند چنین حکمی وجود دارد. «اگر زنی از سر کشی شوهرش و روی گردانی وی (از حقوق همسر داری) ترس داشته باشد پس هیچ گناهی بر آن دو نیست در این که به طور شایسته در میان خودشان صلح و آشتی بر قرار کنند و صلح و آشتی بهتر است و (گرچه در این موارد) افراد در معرض بخل ورزی هستند (و از عفو و گذشت بخل می ورزند) و اگر شما شوهران نیکی ورزید و (از سرکشی) بپرهیزید قطعا خداوند همواره به آن چه انجام می دهند آگاه است»
بنا بر این در قران« موضوع سرکشی مردان نیز مطرح گردیده است که اگر ناساز گاری و زیر پا گذاشتن حقوق از سوی آنان باشد لازم است با آنان برخورد گردد. در این موارد اگر زن از همسر خویش شکایت کند وظیفه حاکم شرع است وکه از هر طریق (گرچه با تعزیر و اجرای حکم تازیانه برای شوهر سرکش) وی را به پذیرش وظایف یا جدایی از همسر وادار نماید.

4.در بسیاری از موارد، میان حقوق واجب که به واسطه پیمان زناشویی بر عهده زن نهاده می شود و وظیفه هایی که زن به لحاظ عرفی بر عهده می گیرد تفاوتی در نظر گرفته نمی شود. به عبارتی، تصور اولیه بسیاری از افراد این است که حقوق شوهر شامل بسیاری از وظیفه های عرفی می شود که زن با توجه به عرف جامعه خویش آن وظایف را بر عهده گرفته است.
بر اساس این برداشت نادرست، گاهی تصور ذهنی بسیاری از مردان آن است که حقوق خود را گسترده در نظر می گیرند و وظایف فراوانی بر دوش زنان می نهند که در صورت عدم انجام آن ها، زن را نافرمان دانسته و در صدد اصلاح وی و فرمان بردار نمودن او می آیند.
به عنوان نمونه، امور خانه داری (شستن، پختن، تمیز کردن منزل، بچه داری و…) از وظایف واجب زن نمی باشد. البته گرچه در روایات به صورت مستحبی اشاره گردیده که بهتر است زن آن ها را بر عهده گیرد ولی شوهر حق ندارد به زن درامور خانه داری حکم کند و آن را وظیفه زن بداند بلکه بر عکس این وظیفه مرد است که امور خانه را برای زن آماده کند. اما تأمین نیاز جنسی مرد وظیفه واجب زن است و وی باید در این مورد از شوهر اطاعت و پیروی کند مگر این که مانع شرعی و عقلی داشته باشد، زیرا زن با پیمان ازدواج، وفاداری خود را نسبت به این حق متعهد شده است. بنا بر این زن ناشزه و سر کش کسی است که حقوق واجب شوهرش را سبک شمارد و نافرمانی کند مانند زنانی که پیوسته از شوهر خود دوری می گزینند و تسلیم خواسته های جنسی شوهر نمی شوند و تامین نیاز جنسی آنان را وظیفه خود نمی دانند ودر این زمینه با کمالغرور و تکبر با شوهر فتار می کنند.

آیه ۳۴ سوره نسازئ در باره این گونه زنان در پیارایه راه کار های سه گانه پند دهی، دوری گزینی و تنبیه پیشنهاد می کند:
مرحله اول:
در این مرحله سعی بر این است که با پند و اندرز از همسر سرکش و نافرمان بخواهد که به روش صحیح زندگی زناشویی بر گردد و وظیفه خویش را به خوبی انجام دهد. شوهر در این مرحله از زن می خواهد از هنجار شکنی دست بردارد و وظایف زناشویی را به وی یاد آور می شود. برخیاز مفسرین این مرحله را مربوط به آغاز و شروع نشانه های سر کشی زن دانسته اند که ممکن است با پند دادن، زن متوجه اشتباه خویش بشود و رفتار خود را اصلاح نماید.

مرحله دوم:
هنگامی که پند و نصیحت موثر واقع نشد و زن به رفتار ناشایست خویش ادامه داد راه کار دوم برای اعلام نارضایتی مرد نسبت به رفتار نادرست زن آن است که از وی دوری گزیند که مفسرین به پنج شیوه دوری گزیدن اشاره نموده اند:
• از آمیزش جنسی با وی خود داری ورزد
• از بستر و خوابگاه وی کناره گیری نماید
• در بستر و خوابگاه وی باشد ولی به وی پشت کند.
• نزد زن نرود و در بستر وی نخوابد و با وی در سخن گفتن، غذا خوردن و معاشرت دوری گزیند.
• وی را در خانه نگهداری کند و رفت و آمد وی را محدود نماید.
اما از آن مفهومی که در روایات وجود دارد می توان فهمید منظور از طرد کردن و دوری گزیدن مفهوم سوم است که فقط در بستر خواب، به زن پشت کند، زیرا این شیوه مناسب ترین راه تنبیه است که در آن شدت و سختی وجود ندارد و باعث تحریک احساسات زن می شود تا شاید از رفتار ناشایست خویش دست بردارد اما سایر روش های مطرح شده ممکن است باعث شدت بخشیدن به رفتار ناشایست زن گردد.

مرحله سوم:
مرحله سوم مرحله تنبیه است، البته از پیامبر بزرگ اسلام روایت است که تنبیه باید به گونه ای باشد که به زن آسیب بدنی وارد نگردد.
4. احادیث و روایات:
پیامبر گرامی اسلام می فرماید:
• هر کس با فردی که ناچار به معاشرت با وی است به نیکی رفتار ننماید تا خدا راه رهایی و خروجی برای او قرار دهد خردمند نیست.
• بهترین شما، خوش اخلاق ترین شما نسبت به همسرانشان می باشید. (سنن ترمذی: ح۱۱۶۵)
• نیک خویی و خوش اخلاقی مودت و محبت را استوار می سازد.
• گشاده رویی کینه ها را می زداید.
• هر کس از شما خوش اخلاق تر است نزد من محبوب تر است.
• از نشانه های سعادت و خوش بختی مرد، خوش اخلاقی وی است و از (نشانه های) بد بختی وی نیز بد اخلاقی اوست.

همچنان پیامبر در رابطه به نیکی کردن می فرماید:
• نسبت به زنان نیکی ورزید، زیرا آنان، نزد شما امانت و عاریه هستند.
• خداوند شما را در باره زنان به نیکی سفارش می کند، زیرا آنان، زنان، مادران، دختران و خاله های شما هستند.
• نشستن مرد نزد همسرش پیش خداوند متعال محبوب تر از اعتکاف در مسجد من است.
حضرت علی (ع) نیز می فرماید:
• خداوند را در آن چه بر شما واجب کرده و شما را به آن فرمان داده پیروی کنید (که یکی از آن موارد) نیکی کردن به زنان است. (من لا یحضره القیه: ۵۱۷)
در رابطه به صبر و شکیبایی نیز پیامبر بزرگ اسلام می فرماید:
• آگاه باشید هر کس بر خوی زن بد اخلاق خویش صبر و تحمل نماید و از خداوند انتظار پاداش شکیبایی و تحمل خویش را داشته باشد خداوند به او پاداش شکر گزاران را می دهد.
• هر کس نسبت به همسرش حتی به شنیدن یک کلمه ناروا تحمل و شکیبایی ورزد خداوند او را از آتش آزاد و رها می سازد و بهشت را بر او واجب می نماید و برای آن مرد دو صد هزار نیکی نوشته می شود و دوصد هزار بدی از او پاک و زدوده می گردد و مرتبه وی دوصد هزار درجه بالا می رود و خداوند در برابر هر مویی که بر بدن اوست عبادت یک سال را می نویسد.

در رابطه به تنبیه بدنی نیز پیامبر چنین می فرماید:
• بد ترین مردان شما کسی است که تهمت زننده، خسیس و بد زبان باشد و همسرش را کتک بزند.
• من در شگفتم از کسی که زن خود را می زند در حالی که خودش به کتک خوردن سزاوار تر است. زنانتان را با چوب نزدنید که قصاص دارد.
• هر مردی که به همسرش سیلی بزند خداوند فرشته مالک آتش جهنم را فرمان می دهد که در گرمای آتش جهنم هفتاد سیلی به او زده شود و هر مردی از شما که دستش را بر موهای زن مسلمانش قرار دهد و آن را بکشد دستش با میخ هایی از آتش جهنم میخ کوب خواهد شد.
مطالعه تطبیقی مسئله خشونت علیه زنان از منظر اسلام و اسناد بین الملل.

الف) تفاوت در اهداف محو خشونت؛
ماده 112 سند علت ارادة جمعی برای نفی خشونت علیه زنان را چنین عنوان می کند: خشونت علیه زنان مانعی در برابر دستیابی به اهداف برابری، توسعه و صلح است.
1.در تطبیق و مقایسه دیدگاه اسلامی با مطلب مذکور باید توجه داشت که اسلام اهداف اساسی برای انسانها را برابری ذکر نمی کند، بلکه بر عدالت تأکید دارد. زیرا هر چند جنس زن و مرد در هویت انسانی خویش یکسانند، ولی در ویژگیهای جسمانی و روانی خویش دارای تفاوتهایی می باشند که بدلیل همین تفاوتها، گاه نیاز به قوانین متفاوتی دارند. قوانین برابر برای شرایط نابرابر، ناعادلانه بوده و قوانین اسلامی آن را نمی پذیرد.
2.ماده 112 سند پکن اهداف اساسی زندگی زنان را علاوه بر برابری، توسعه ذکر کرده است. در نقد این معیار، سخن بسیار می توان گفت. این موضوع که مقصود از توسعه چیست؟ چگونه است که کشورهای سرمایه دار غربی علیرغم انحطاط اخلاقی و معنوی حاکم بر جوامع خویش توسعه یافته تلقی می گردند و سایر کشورها، در حال توسعه نام می یابد که در حقیقت الگوی مطلوب کشورهای در حال توسعه، غرب توسعه یافته و چند کشور مرفه اقتصادی، معرفی می گردد. در این نوشتار امکان نقد مفهوم و جایگاه توسعه وجود ندارد تنها به همین بسنده می شود که با مفاهیم امروزین جهان، در دنیایی که اصل بر رفاه و لذت افراد در دنیا می باشد، توسعه مفهومی جز رفاه اقتصادی ندارد. حال آنکه در اسلام انسان موجودی جاودانه معرفی شده که دنیا فقط بخشی از زندگی او را تشکیل می دهد و ابزاری برای رسیدن به حیات طیبه اخروی می باشد. لذا هدف زندگی زنان تعالی می باشد و نه توسعه. هر چند نظام اقتصادی، اجتماعی اسلام می کوشد تا آسایش دنیوی را نیز برای زنان فراهم نماید و البته این امر هدف نبوده بلکه تنها مقدمه ای است برا ی رسیدن به سعادت ابدی و جاوید.

ب) تفاوت در ارائه علل خشونت؛
در راهنمای آموزشی و بین المللی «اقدام محلی، تغییر جهانی» تفاوت بین زن و مرد در ارث و نیز عدم استقلال اقتصادی زنان، از زمینه های خشونت علیه آنان برشمرده شده است و این همان مسأله است که اسلام را به سبب آن در مظانّ اتهام قرار می دهند.
در اسلام میزان ارث زن و مرد در بعضی از موارد یکسان می باشد مثل سهمیه ارث والدین از فرزند و در اکثر موارد میزان ارث زنان کمتر از مردان است، لیکن به لحاظ نظام هماهنگ و تفکر سیستمی که بر قوانین اسلام حاکم است، ملاحظه می شود که اگر در مواردی به ظاهر تفاوت و نقصیه در یکسو وارد است لیکن در جایی دیگر بگونه ای حکیمانه نه تنها آن نقصیه جبران شده بلکه در یک نظام کلی تقسیم اموال به گونه ای است که هر انسانی به بهترین صورت از مالکیت بهره مندی دارد.
در نظام اقتصاد اسلامی زن از دو نوع مالکیت برخوردار است:
1- مالکیت مستقل که قرآن می فرماید: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن» و این مالکیتی است که به لحاظ کسب و کار و یا درآمدهای حاصله از ارث اوست.
2-مالکیت وابسته که این بخش با پذیرش مسئولیت مادری و همسری برای او تدارک می شود و زن از ابتدای ورود به زندگی زناشویی بر اساس حقوق و وظایف متقابل از بهره مندی های اقتصادی از قبیل: مهریه، نفقه، اجرت شیر و. . . . برخوردار می گردد. هیچکدام از این قوانین نه تنها زمینه ساز خشونت علیه زنان در خانواده اسلامی نمی گردد، بلکه ره آورد چنین تقسیمی آنست که زن هم مالک ملک شخصی خویش است و هم سهمیه ای در مال شوهر دارد که به صورت دین بایستی به او بپردازد و هیچگاه از او ساقط نمی گردد، مگر با تحقق نشوز و حاصل چنین سیستمی در عین تحقق عدالت، وابستگی همیشگی اجزاء خانواده است. مطابق قوانین اسلام وظیفه شوهر است که نفقه همسر خویش را بپردازد و در این پرداخت نفقه حق رفتاری که به کرامت انسانی و عزت نفس زن کوچکترین خدشه ای وارد آید، ندارد.
علاوه بر آن در سند پکن ارتباط جنسی شوهر با زن، در صورتی که زن رضایت نداشته باشد، تجاوز در چارچوب ازدواج و از مصادیق خشونت علیه زنان محسوب شده حال آنکه در اسلام، تمکین زن در صورت عدم مانع شرعی یا عقلی، واجب است. این امر سبب وابستگی مرد به زن و در عمل معمولاً مانع می گردد تا مرد در پی نیاز خویش به فراتر از همسر خود بیندیشد.
بنابراین اگر زنان متأهل در مخارج زندگی به شوهر خویش و مردان در نیاز جنسی خود به زنان خویش وابستگی دارند. این امر در فرهنگی که همه اعضای خانواده را پیکر واحدی می داند که به هم عشق می ورزند و به یکدیگر نیازمند می باشند، سبب وحدت و یکپارچگی بیشتر می گردد.

ج تفاوت در راهکارهای محو خشونت؛
1.کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و نیز سند پکن تأکید بر تساوی زن و مرد در مجازات جرایم نموده است.
در بررسی قوانین جزایی اسلام مشاهده میشود علاوه بر آنکه در صورت ارتکاب جرم مساوی، زنان و مردان یکسان مجازات گردند، در برخی موارد علیرغم جرم یکسان زن و مرد، در مجازات زنان تخفیف هایی قرار داده شده، از جمله آنکه مجازات زن مرتد، خفیف تر از مرد مرتد می باشد، و یا در مجازات زنی که مرتکب زنای محصنه شده است مادامی که زن باردار است یا فرزند او به شیر مادر نیاز دارد یا برای مراقبت از کودک وجود مادر ضروری می باشد، مجازات او به تعویق می افتد.

2.در اسلام زنان از حضور در برخی موقعیتهای اجتماعی خشونت زا باز داشته شده اند از جمله آنکه: بر زنان جهاد واجب نیست. حال آنکه در قوانین حمایتی بین المللی این تعارض وجود دارد که از طرفی به جهت رعایت تساوی جنسیتی در مشاغل، خواستار اشتغال در پست های نظامی توسط زنان می شوند و از جانبی دیگر خشونت علیه زنان را محکوم می نمایند. حال آنکه زنان بدلیل ظرافت جسمانی خویش در جنگ آسیب پذیرترند و نیز به دلیل آنکه بهره جنسی از آنان مورد طمع مردان دشمن قرار می گیرد در معرض خشونت مضاعف قرار می گیرند.

3.در موارد بسیاری زنان جهت شهادت در دادگاه احضار نمی شوند. پر واضح است که شهادت در دادگاه همواره به نفع یک طرف و بر علیه طرف دیگر خواهد بود و در نتیجه چه بسا زن از طرف فردی که شهادت بر علیه او خواهد بود در معرض تهدید قرار می گیرد.

4.از جمله زمینه های بروز خشونت علیه زنان، خشونت در محل کار و خشونت بدلیل موقعیت های شغلی می باشد علاوه بر آنکه مسئولیت دوگانه اشتغال خارج از خانه و رسیدگی به امور خانه و فرزندان، سبب فشار مضاعف بر زنان شده و این گرانباری نقش او را فرسوده خواهد ساخت.
اسلام مشارکت زن و مرد را یکسان در این مسئولیت دوگانه نپذیرفته است؛ چرا که عواطف شدید مادری نقش زن را در مسئولیت های خانگی پررنگ تر می نماید و در عمل تساوی نقش منتفی می شود. علاوه بر آنکه توان جسمانی مرد برای پذیرفتن مسئولیت های دشوار بیرون از خانه تناسب بیشتر دارد لذا با مسئول نمودن مردان نسبت به پرداخت نفقه، زنان را از برخی زمینه های ایجاد خشونت دور نموده است. اگر چه حضور اجتماعی زنان را منع ننموده و برای فعالیتی مناسب با روحیات خاص و همسوی با وظایف، ممنوعیتی ایجاد نکرده است.

5.اعلامیه های مکرر بین المللی کوشیده تا دردهای موجود جامعه زنان را حتی المقدور درمان نماید. لیکن صرفنظر از ارزیابی میزان تأثیر درمانهای ارائه شده، باید یادآوری کرد که ادیان به موضوع پیشگیری قبل از درمان، بیشتر پرداخته است، که این موضوع در سیاستگذاریهای بین المللی کمتر مورد توجه است. به عنوان نمونه اجرای برخی احکام و قوانین دینی سبب می گردد تا زنان از خشونت جنسی در اجتماع مصون و محفوظ بمانند؛ از جمله رعایت حجاب توسط زنان و پرهیز از نگاههای آلوده توسط مردان، غیرت مطلوب مردان نسبت به همسرانشان که در حقیقت کمک شوهران به مصونیت زنان از آزار جنسی در اجتماع می باشد.(لازم به ذکر است که در روایات، مردان از غیرت بی جا شدیداً نهی شده اند) علاوه بر آن منع اکید روابط جنسی آزاد (زنا) و ضابطه مند ساختن ارضای نیازهای جنسی بوسیلة ازدواج (دائم یا موقت) از جمله عوامل بازدارنده خشونت جنسی علیه زنان در جامعه می باشد.

6.توصیه های مکرر دینی به یاد خدا و رعایت تقوای الهی در روابط با زنان سبب می شود تا مسلمانان به دلیل انگیزه های قوی دینی، رفتار با زنان را بر مبنای عدالت قرار دهند، آنچه که توصیه های مبتنی بر تفکر سکولار در مجامع بین المللی فاقد آن می باشد.

د. گسترة موضوع خشونت و زنان؛
1. در آیات و روایات علاوه بر آنکه مردان از خشونت علیه زنان نهی شده اند، زنان نیز از خشونت علیه یکدیگر باز داشته شده اند. در بیان خشونت نیز فقط به خشونت در رفتار اکتفا نکرده و خشونت در گفتار نیز مورد توجه قرار گرفته است: «یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم. . . .و لا نساء من نساء عسی ان یکّن خیرا منهّن و لاتلمزوا انفسکم و لاتنابزوا بالالقاب بئس الاثم الفسوق بعدالایمان و من لم یتب فاولئک هم الظالمون.»
(ای کسانیکه ایمان آورده اید مبادا گروهی از زنان گروه دیگر را مسخره کنند. شاید آن مسخره شوندگان بهتر از آنها باشند، از هم عیب جویی نکنید و یکدیگر را به القاب زشت نخوانید. چه عنوان ناپسندی است فسق پس از ایمان آوردن! و کسانی که توبه نمی کنند خود ستمکارانند.)

2-بدلیل حاکمیت تفکرات اومانیستی بر مصوبات بین المللی آنچه همواره مورد تأکید قرار گرفته است موضوع حق افراد است لذا در قالب اعلامیه های مختلف به حقوق افراد نسبت به دیگران اشاره شده حال آنکه در قوانین اسلامی علاوه بر ذکر حقوق افراد، تکالیف آنان نسبت به دیگران نیز گوشزد شده است. هر چند ذکر حقوق هر فرد بر دیگری به طور ضمنی تکلیف طرف مقابل را نسبت به او مطرح می نماید ولی از آنجا که مصوبات بین المللی قاصر از بیان حقوق همه افراد می باشد لذا از بیان برخی حقوق و بعضی تکالیف فروگذاری کرده است. در شرح این مطلب می توان به موضوع مورد بحث اشاره نمود. در موضوع خشونت، خشونت علیه زنان و نیز خشونت علیه کودکان بسیار مطرح شده و به حقوق زنان و کودکان در این زمینه تصریح شده است ولی از آنجا که اسناد بین المللی «تکلیف مدار» نمی باشد به تکلیف زنان در خوشرفتاری با همسر و یا تکلیف کودکان در احترام به والدین اشاره ای ننموده است و نیز از آنجا که سندی با نام حقوق مردان و یا حقوق والدین مطرح نشده نمی توان در ضمن این نوع اعلامیه ها به تکلیف زنان با عنوان همسر یا دختر استناد کرد. حال آنکه در اسلام علاوه بر نهی از خشونت رفتاری و گفتاری دیگران با زنان، بانوان جامعه نیز از خشونت با همسر، فرزند و والدین بازداشته شده اند.

راه‌هایی برای کاهش خشونت‌ها علیه زنان؛
مهمترین راه کمک به زنان در مقابل خشونت و سو استفاده جنسی، افزایش حمایت‌های قانونی از آنها است، اما در کنار این راه مؤثر، کارشناسان شیوه‌های دیگری نیز برای بهبود وضعیت آنها در جامعه پیشنهاد می‌دهند که عبارتند از:
۱- افزایش آگاهی خانواده‌ها به‌ویژه در جوامع کمتر توسعه یافته
افزایش آگاهی‌های خانواده‌ها به‌ویژه در جوامع روستایی و شهرهای کوچک درباره چگونگی رفتار با زنان و دختران و محافظت از آن‌ها و دادن اطلاعات حیاتی به خانواده‌ها دربارۀ خطراتی که زنان و دختران را تهدید می‌کند، از اهمیت بالایی برخوردار است، باید با آگاه سازی، به‌تدریج مردمان را متقاعد به تغییر شیوۀ رفتاری در مقابل زنان و دختران کرد.

2- مبارزه با خشونت علیه دختران در مدارس؛
بر اساس برآوردها، سالانه بیش از یک ملیون دانش‌آموز دختر و پسر در جهان در مسیر مکتب یا در داخل مکتب مورد آزار و سو استفاده قرار می‌گیرند و دختران در این موضوع بیش از پسران قربانی بوده‌اند. برگزاری پیوسته جلسات مشاوره در مکاتب برای کمک به دانش‌آموزان، شنیدن مشکلات آنها و افزایش اعتماد به نفس آنها از اهمیت بالایی برخوردار است.

۳- کمک به زنان و دختران برای گزارش خشونت‌های خانگی؛
باید این اطمینان به زنان و دختران داده شود که در صورتی که در داخل خانه با سوء استفاده و خشونت دست به گریبان هستند، آن را تحمل نکرده و به پلیس یا دیگر مراکز مسوول گزارش دهند…

۴- گوش دادن به سخنان زنان و دختران قربانی؛
به زنان و دختران فرصت و شجاعت دهید تا درباره خشونت‌هایی که علیه آنها به کار رفته صحبت کنند، برگزاری کارگاه‌های آموزشی درباره بهره‌کشی جنسی، حقوق دختران و حمایت از کودکان مؤثر خواهد بود. اگر افرادی در این کارگاه‌ها داوطلبانه تجربه‌های تلخ خود از خشونتها را شرح دهند، به تدریج دیگر زنان و دختران نیز تشویق به سخن گفتن خواهند شد.

۵- استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای طرح تجربه‌های تلخ؛
در حال حاضر جوانان در بسیاری از کشورها از شبکه‌های اجتماعی برای طرح مشکلات مربوط به خشونت‌های جنسی استفاده می‌کنند و با افزایش احساس همبستگی میان کاربران، به تقویت دیدگاه‌های برابری جنسیتی و معرفی حقوق زنان و دختران می‌پردازند.

۶- تلاش برای امن کردن مسیر رفت و آمد دختران به مدرسه؛
همکاری خانواده‌ها و مسئولان مدرسه و گفتگو با مسئولان منطقه‌ای در این زمینه بسیار مهم است.

۷ – پسران و مردان جوان را تبدیل به عاملان تغییر کنید؛
با آموزش درست پسران، آن‌ها را به مدافعان دیدگاه‌های برابری جنسیتی تبدیل کنید و نگرش‌هایی را که در آنها منجر به بروز خشونت علیه زنان و دختران می‌شود، تغییر دهید. همین شیوه را می‌توان برای تقویت نگرش حمایت از کودکان در جامعه نیز به کار برد.

نویسنده: حامیه نادری

منابع:
1.قرآن کریم
2.حدیث شریف
3.نور محمدی، دکتر غلام رضا، نفی خشونت علیه زنان از نگاه علم و دین، نشر مرکز امور زنان و خانواده، ۱۳۸۹
4.خلیل الرحمن، حنانی، زن افغان ازموقعیت شرعی تا وضعیت اجتماعی، ج، کابل، مطبعه طباعتی و صنعتی، نخست، 1386،
5.رسولی، محمداشرف، مروری بر قوانین اساسی، کابل انتشارات سعید، چاب اول 1388.
6.فصلنامه کتاب زنان، نگاه تطبیقی به موضوع خشونت علیه زنان (قسمت اول)،1398
7.موسی نژاد، خشونت علیه زنان و تاثیر آن برخانواده، سال چاپ 1399
8.سلیمی فریبا، خشونت علیه زنان و دختران، سال 1395
9.ضیایی، فرشته، سایت اینترنتی فمینیسم و تاریخ نگاری (نظریه ها و کاربست ها(، WWW. Feminism.com..
10.نوذری، حسین علی، سایت انجمن زنان پژوهشگر تاریخ، WWW. mowa.gov.af..
11.قانون منع خشونت علیه زنان
12.قانون منع آزار و اذیت زنان و کودکان

دکمه بازگشت به بالا