پارادوکس_آغاز نیکو و پایان غمانگیز قرن چهاردهم!
در آغازین سده چهاردهم خورشیدی شاه امان الله خان استقلال افغانستان را از بریتانیا کسب کرد.
پس از امضای سند استراد استقلال کشور در مقابل مردم ایستاد و با سر دادن شعار «کشوری که بیسواد باشد آزاد نیست» از حضار خواست تا با روشنگری و سواد آشتی کنند. او عصر جدید را «عصر قلم» عنوان کرد.
امان الله در حالی قدرت را بهدست گرفت که مردم با علم و مدنیت بیگانه و اکثرن خصومت داشت. او اما در نقش فرخنده میان مردان و زنان سنگ بهدست برای توسعه، شگوفایی و وقار افغانستان تازه عروس تقلا میکرد.
او یکهتاز میدان نبرد جهلزدایی در افغانستان نوین بود_هرچند وی عاری از تعصب نبود. سر انجام بنیادگرایی اسلامی و پروپاگندا بساط تازه پهن شدهی آزادی و روشنایی را از میان برچید و رادیکالها( افراط گرایان) کماکان برندهی میدان «نبرد علیه توسعه و شگوفایی» است.
در پایانهی قرن چهاردهم آرزوهای مردم از افغانستانیکه امان الله خوابش را دیده بود در حد پایان خونریزی و ختم یکدیگر کشی تقلیل یافته است. دیده شود که پازل افغانستان در کدام قرن حل خواهد شد؛ هرچند که از حل شدناش انتظاری نمیرود.
ماییم و جنگ و جهل؛ چون به قول منتسکیو( جامعه شناس )از ملتی بترسید که عقیدهاش بر عقلاش حاکم باشد.
بیشتر از خبرگزاری کوکچه کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.