طالبان بقای خود را از طریق گسترش وحشت و تداوم وضعیت بحرانی افزایش می دهند
طالبان بقای خود را از طریق گسترش وحشت و تداوم وضعیت بحرانی گسترش می دهند.
افغانستان پناهگاه امنی برای پناه دادن تروریست هاست که امنیت منطقه را تهدید می کند.
وضعیت زندگی مردم افغانستان از زمان سقوط اکپپ و روی کار آمدن مجدد طالبان بدتر شده است. علاوه بر گرسنگی، فقر و بیماری، هر روز شاهد عملیات تروریستی در کابل و دیگر شهرهای افغانستان هستیم.
این وضعیت وخیم نشان می دهد که طالبان حتی توانایی مدیریت امنیت کشور را ندارند.
با این حال، برخی بر این باور بودند که اگر طالبان قدرت را در دست بگیرند، با توجه به این واقعیت که گروه تروریستی طالبان عامل اصلی ناامنی در این کشور بوده اند، حداقل می توانند امنیت بیشتری نسبت به گذشته گذشته تامین کنند. بدون شک تشدید ناامنی کنونی در افغانستان در حال سرایت به کشورهای همسایه و کل منطقه است.
به ویژه، به نظر می رسد ناامنی بیشتر از سایر همسایگان به مرزهای شرقی ایران سرایت کند. این موضوع نگرانی های زیادی را در محافل سیاسی، رسانه ای و کارشناسی داخلی ایجاد کرده است. به خصوص در چند روز اخیر شاهد اختلافات و تنش های مرزی بین ایران و اداره خودساخته طالبان بوده ایم.
تنش به حدی رسید که ارتش به مرزهای شرقی ایران اعزام شد.
این در حالی است که شایعاتی مبنی بر پذیرش اعضای طالبان در سطح منشی سوم در ایران به گوش می رسد. این نشان دهنده آغاز پذیرش رسمی امارت اسلامی طالبان توسط دولت اسلامی ایران است. در چنین فضای امنیتی و دیپلماتیک پیچیده و متناقضی میان طالبان و تهران، سوال اصلی امکان ادامه روابط دو کشور است.
از زمان تشکیل مدیریت در پذیرش، ۲۵۹ روز می گذرد. در این مدت انفجارهای زیادی روی داد و اخیراً افراد زیادی کشته و معلول شدند.
وضعیت افغانستان برای همه مردم نگران کننده تر از گذشته شده است.
با این حال، در این مدت، برخی از شخصیتهای سیاسی از جمله نمایندگان سابق مجلس، رسانهها و رادیو و تلویزیون به نوعی حمایت از طالبان را از پانزدهم آگوست ۲۰۲۱ و حتی قبل از آن تاریخ در دستور کار خود قرار دادند.
در رابطه با موضوع، بهتر است به گفت و گوی دکتر عبدالمحمد طاهری که به عنوان اولین رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت آموزش و پرورش افغانستان مشغول به کار بود، گوش فرا دهید. او سال ها در افغانستان زندگی کرد. ارزیابی وی از وضعیت کنونی به شرح زیر است:
سوال – آقای طاهری! آیا نگاه حمایتی و برزخی داخلی طالبان در ایران را منطقی و نزدیک به واقعیت می دانید؟
پاسخ- خیر، به هیچ وجه.
تحلیل من بر اساس تجربیات شخصی است که در طول اقامت طولانی خود در افغانستان به دست آوردم. نگاه سیاسی برخی افراد و جناح های سیاسی در داخل ملاک قضاوت و تحلیل من نیست. معیار، دیدگاه انسان گرایانه من است. نه به این دلیل که از اهداف و مواضع سیاسی برخی از آقایان در حمایت و شکست طالبان بی اطلاعم، بلکه به این دلیل که برای برخی از منافع غیرواقعی هرگز دیدگاه و حقایق انسانی را نادیده نمیگیرم.
حقایقی که در سایه سالهای طولانی در افغانستان با چشمانم دیده و با گوشت و خون خود احساس کرده ام. زیرا اگر تحلیل را بر اساس منافع حزبی و سیاسی قرار دهیم، واقعیت ها کاملاً برعکس شده و تصوری از واقعیت به مخاطب ارائه می شود. من به عنوان یک انسان گرا سعی می کنم در پاسخ به سوال شما حقایقی را که با چشمان خود شاهد بوده ام ارائه دهم.
طالبان که نیروهایش به راحتی شرط میبندند میتوانند با اسلحه به پسری در حین دوچرخهسواری شلیک کنند یا یک زن را به دلیل صحبت با مرد نامحرم در استادیوم کابل اعدام کنند، بیش از هشت ماه است که بر سر کار است و تلاش میکند خود را در این کشور مستقر کند. افغانستان.
عملکرد این امارت موسوم به اسلامی افغانستان در این دوره در همه ابعاد و سطوح زندگی از مسائل اقتصادی و معیشتی گرفته تا آزادی رسانه ها، حقوق زنان، سیاسی، مسائل فرهنگی و اجتماعی، آموزش و پرورش و حتی امنیتی به حدی فاجعه بار بوده است که اکنون به یقین افغانستان در آستانه زوال و نابودی کامل است.
حال چنین دولتی با چنین کارنامه ای چه در دوره اول و چه در چند ماه اخیر چگونه می تواند با حمایت داخلی ما ایرانی ها همراه شود؟
سوال – آیا علاوه بر نگرانی های امنیتی این روزهای افغانستان، ادعای تغییر طالبان و پیش شرط های مکرر تهران و جامعه جهانی در خصوص تشکیل دولت فراگیر توسط امارت اسلامی را با همین نگاه های بدبینانه می بینید؟
پاسخ – چرا بدبینانه! اتفاقاً مشاهده و تأمل من کاملاً واقع بینانه است، زیرا نمی توان روی هیچ یک از مواضع طالبان در مورد ایجاد یک حکومت فراگیر و ملی با حضور همه افغان ها حساب کرد.
یک قومیت و مذاهب شما نمی توانید روی وعده های طالبان حساب کنید. بنابراین هنوز برای من جای سوال است که جمهوری اسلامی ایران چگونه با چه منطق و درایت و عقل و با چه بصیرت سیاسی به سخنان و وعده های طالبان در این زمینه اعتقاد داشته است. هرکسی که اطلاعات کمی از طالبان و اجزای تشکیل دهنده آن داشته باشد و همچنین کارنامه این گروه را از بدو تاسیس آن بررسی کند، به راحتی متوجه خواهد شد که طالبان به هیچ وجه، تاکید می کنم، به هیچ وجه قدرت را با دیگران تقسیم نخواهد کرد. آنها با هیچ جریان سیاسی شریک نیستند. همزمان، بزرگترین چالش طالبان در برابر دموکراسی توجه به رای مردم و اساساً روند برگرداندن قدرت از نتیجه صندوق های رای است. من صریحاً می گویم که این گروه (طالبان)، جناح، گروه، باند، جریان، جماعت یا هر چیزی که بتوان نامش را گذاشت، با دموکراسی و حکومت گسترده مشکل جدی دارد. طالبان از زمان تشکیل تا کنون هیچ مشروعیتی به دموکراسی، رای مردم، صندوق های رای، چرخش قدرت و غیره نداده است. آنها نه در گذشته علاقه ای به انتخابات دموکراتیک داشته اند و نه در آینده خواهند بود. ایدئولوژی طالبان در مورد تشکیل یک حکومت دموکراتیک مبتنی بر رد مشروعیت انتخابات و اصالت صندوق های رای است. پس «امارت اسلامی طالبان» صرفاً به معنای نابودی دموکراسی و از بین بردن مشروعیت در این کشور است. چگونه؟
حالا از شما می پرسم طالبانی که به اصالت گفتمان دموکراتیک و تعامل دموکراتیک اعتقاد ندارند و انتخابات را حرام می دانند چگونه می توانند آمادگی پذیرش انتخابات را به عنوان راهی برای قدرت گرفتن داشته باشند. بر اساس قضاوت آنها، هرکس در انتخابات رای دهد کافر است و باید کشته شود، پس چگونه می توان انتظار تغییر در رفتار آنها را داشت.
سوال- پس شما با اقدام تهران برای پذیرش نماینده دولت طالبان در سطح منشی سوم برای سفیر افغانستان موافق نیستید؟
پاسخ- اتفاقاً این یکی از معدود اقداماتی است که من آن را مثبت می دانم.
سوال- به چه دلیل؟
زیرا تمامی اقدامات تخریبی دولت طالبان علیه ایران در افغانستان هر زمان که لازم باشد با واکنش و اعتراض رسمی تهران به نماینده این گروه منتقل می شود. ببینید ما با یک کشور و نظام حکومتی مدرن چه در قالب «دولت» یا «دولت» کار نداریم. ما با یک اداره قومی، قبیله ای و مذهبی به نام طالبان (که با کمک نیروهای خارجی و داخلی به رهبری پاکستان، آمریکا، انگلیس و دولت اشرف غنی- افزوده شده توسط سردبیر) در به دست گرفتن قدرت در افغانستان روبرو هستیم. . در عین حال، در درون این حکومت طیف وسیع و متنوعی از جریان های دیگر وجود دارد که در مسائل مختلف داخلی و خارجی با طالبان اختلاف نظر دارند. پس اگر طالبان دست به اقدام و موضعی علیه جمهوری اسلامی ایران بزند، تهران نمی تواند یقه کسی را بگیرد. اما وقتی نماینده ای از طالبان در تهران حضور دارد، می توان هرگونه اعتراضی را به مقامات طالبان رساند و این به معنای پذیرش حکومت طالبان نیست.
سوال – با توجه به نکات قبلی شما، پیش شرط به رسمیت شناختن طالبان توسط تهران و جامعه منجر به تشکیل دولت فراگیر نمی شود؟
پاسخ- قبلاً گفته ام که وقتی طالبان به انتخابات مشروعیت نمی دهند، تشکیل «حکومت» معنا ندارد. این موضوع مربوط به حکومت قبیله ای و مذهبی است، نه دولتی. بنابراین با توجه به این نکته، یا به دلایلی تهران همچنان میخواهد از طالبان حمایت کند و ما از آن اطلاعی نداریم و یا تهران از این روند اطلاعی ندارد و این بهانه بدتر از گناه است. ببینید، طالبان یک جنبش تروریستی رادیکال است که بنا به ماهیت و سیاست خود، نگاهی کل نگر به قدرت دارد. پس طبیعی است که بخواهند تمام قدرت را بگیرند. اگر از این پس فرد، رسانه، حزب یا گروهی در داخل کشور بخواهد به حمایت از طالبان ادامه دهد، مطمئن باشید که دیگر نمی تواند روی توجیه و پارامتر تغییر طالبان نسبت به ۲۰ سال پیش مانور دهد، زیرا لیست وزرای دولت به عنوان مدرک است. اگر بدتر از دو دهه پیش نبود، قطعاً طالبان بهتر نمی شد.
سوال – شما تجربه چندین ساله رایزنی مستقیم با محمد حنیف اتمر، وزیر امور خارجه پیشین حکومت اشرف غنی را دارید و از نزدیک با دیدگاه های سیاسی و دیپلماتیک او آشنا هستید که گویی حامد کرزی را می شناسید. با توجه به این که آیا شخصیت های سیاسی افغانستان، از بقایای دولت سابق (دولت اشرف غنی) مانند عبدالله عبدالله گرفته تا حامد کرزی و حتی گلبدین حکمتیار، اکنون قادر به مدیریت طالبان و تعدیل مواضع خود نیستند. اگرچه این افراد قبلاً به دنبال تعامل بوده اند.
با طالبان از طریق اقدامات خاصی مانند تشکیل شورای سه نفره؟
پاسخ- در یک چارچوب واقع بینانه، من خیلی به تأثیر این افراد و حتی شورایی متشکل از آنها خوشبین نیستم. اگرچه این افراد با نگاهی مسالمت آمیز وارد روند توسعه در افغانستان شده اند، اما با توجه به حوزه نفوذ آنها و بردار سیاسی آنها در تحولات این کشور به ویژه در کابل به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. آنها قادر به مدیریت اوضاع و تعدیل طالبان نیستند. آنها هرگز قادر نخواهند بود. با احتیاط، آنها باید کارهای زیادی برای مراقبت از ایمنی خود انجام دهند.
سوال-حتی حکمتیار؟!
پاسخ- بله حتی حکمتیار.
سوال – چرا؟
زیرا گلبدین حکمتیار با اینکه از اعضای طالبان بود، در نهایت به حکومت و سیستم کابل پیوست. بنابراین، طالبان مانند گذشته به او نگاه نمی کنند. با توجه به این موضوع، اگر طالبان به هر دلیلی حکمتیار را گزینهای که با سیاستها و برنامههای آنها همسو باشد، نمیدانند، دلیلی برای عدم عزل او وجود ندارد.
سوال – پس آیا شما معتقدید که سناریویی وجود دارد که طالبان این افراد را از بین ببرند؟
پاسخ- اکنون که شاهد تشکیل حکومت تماماً طالبانی هستیم، زمینه وقوع آن بیشتر شده است. این نکته به کرزی، عبدالله، حکمتیار و… محدود نمی شود، تا زمانی که حکومت طالبان ادامه دارد، جا برای حذف فیزیکی همه سیاستمداران و نخبگان افغانستان وجود خواهد داشت. مطمئن باشید با تشکیل حکومت طالبان از این پس، هر سیاستمداری که اکنون در افغانستان باقی مانده است باید از جان خود بترسد. البته این اتفاق در چند روز، هفته و حتی ماه های آینده نمی افتد. این بدان معناست که بعید است این افراد به این زودی ها توسط طالبان محاکمه و اعدام شوند، هرچند بعید نیست، با توجه به وضعیت نامناسب کنونی، طالبان به این موضوع بسته است. با این حال، حتی اگر در کوتاه مدت هیچ اتفاقی برای آنها نیفتد و محاکمه و اعدام نشوند، مطمئن باشید که در میان مدت و درازمدت، زمانی که طالبان کنترل بیشتری بر افغانستان به دست آورد و به قول خودش، اسلامی آن را دنبال کند. امارت با این وزرا، هر یک از این سیاستمداران یا محاکمه و اعدام می شوند یا در یک حادثه تروریستی بدون مسئولیت طالبان، به ویژه سیاستمدارانی که از حمایت مردمی زیادی برخوردارند، از صحنه تحولات افغانستان حذف می شوند. اما لازم به ذکر است که پس از حملات و انفجارهای تروریستی در فرودگاه کابل در بحبوحه فرار آمریکایی ها در ماه اوت سال گذشته، با ظهور داعش در افغانستان، اکنون دست طالبان برای نابودی بیشتر شده است. همانطور که می تواند عملیات تروریستی خود را به این جریان (داعش) بسپارد، در این صورت کار طالبان بسیار ساده خواهد بود. در حال حاضر، در عمل، داعش در افغانستان که به طور مبهم به عنوان بازوی عملیاتی و امنیتی طالبان عمل میکند، میتواند وظیفه حذف تکتک مخالفان سیاسی، حتی اجتماعی و مدنی در افغانستان را که با حکومت طالبان در تضاد هستند، بر عهده بگیرد.
سوال – در راستای گزاره تحلیلی نهایی شما، این سناریو نیز وجود دارد که انفجارهای تروریستی در افغانستان پس از روی کار آمدن دولت دوم طالبان اساساً طرحی از سوی خود جنبش برای حذف، پاکسازی یا ارعاب سایر اقوام و مذاهب ضد پشتون باشد. . و این ضد طالبان است که به نام جریان های رادیکال تر مانند داعش بدون مسئولیت مستقیم به طالبان عمل می کند. به نظر شما این سناریو چقدر به واقعیت نزدیک است؟
پاسخ: متأسفانه اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان این سناریو را به شکلی بسیار جدی و جسورانه تایید می کند. یعنی طالبان این سلسله عملیات تروریستی را یا برای پاکسازی کامل برخی اقوام و مذاهب مانند هزاره ها یا حتی سنی ها با گرایش های صوفیانه و هرگونه مخالفت و یا با ارعاب کل جامعه افغانستان دنبال خواهند کرد. اما دو نکته بسیار مهم در این بین وجود دارد. اولاً، پیرو سؤال شما، طالبان حاکم دیگر قطعاً نمی توانند مستقیماً عملیات انتحاری انجام دهند، بنابراین بهترین و ایده آل ترین محیط برای عملیات تروریستی توسط گروه هایی مانند داعش است که توسط خود طالبان رهبری می شود. ثانیاً نباید فراموش کرد که با تداوم و تشدید عملیات تروریستی و انفجار در خیابان ها و مساجد این کشور، وضعیت امنیتی افغانستان متزلزل خواهد شد. بهترین شرایط برای بقای حکومت طالبان وجود دارد.
سوال- چگونه و از چه طریق؟
ببینید طالبان به بهانه مدیریت اوضاع امنیتی کنونی افغانستان می توانند تحقق پیش شرط جمهوری اسلامی ایران و کل جامعه جهانی برای تشکیل دولت فراگیر را در هر زمانی به تاخیر بیندازند. بنابراین، طالبان می تواند این حکومت موقت را تا زمانی که بخواهد ادامه دهد یا تمدید کند. زیرا کافی است طالبان از بحران افغانستان به عنوان بهانه استفاده کنند.
چه از نظر اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، سیاسی و غیره، برای افزایش عمر این دولت موقت مدعی مدیریت این شرایط بحرانی است. در عین حال، طالبان به بهانه این شرایط حساس امنیتی می توانند اهرمی برای پذیرش دیپلماتیک دولت خود ایجاد کنند. البته من تمایلی به استفاده از کلمه کابینه یا دولت برای اداره ترور نظام طالبان ندارم، بنابراین از همان دولت طالبان استفاده خواهم کرد. در همین حال، طالبان اکنون کفش های خود را زیر و رو کرده اند، زیرا ادعا می کنند که کابینه آنها بر خلاف لیست اعضای آن، موقت است. دلیل دیگری بر دروغگویی جناح تروریستی طالبان است. می دانید که در منطق سیاسی یک دولت موقت، در شرایط گذار و بحران ناشی از انقلاب، کودتا و امثال آن، مرجعیت موقت بیشتر به فکر دولتی است که با حضور احزاب و جریان های سیاسی بیشتر تشکیل می شود. دوره گذار و بحران را مدیریت کنید. حزب می خواهد تمام قدرت را به یکباره در دست بگیرد تا یک بحران ایجاد کند.
سوال- این ریاکاری طالبان تا کی می تواند برای آنها کارساز باشد؟ به هر حال این دروغ طالبان کی تمام می شود؟
پاسخ: اولاً به صراحت می گویم که حکومتی که برای طالبان در نظر گرفته شده بود تشکیل شد و طالبان دیگر هیچ برنامه ای برای تغییر این حکومت ندارند. ثانیاً، مدت زمانی که طالبان برای مانور سیاسی و دیپلماتیک بر روی موقتی بودن حکومتشان میگذرد، فقط برای خودشان است، نه برای مخالفان و منتقدان طالبان.
سوال: اجازه دهید قبل از ورود به حوزه تخصصی شما در افغانستان، بر پیامدهای ویرانگر و البته مستقیم تداوم و تشدید ناامنی کنونی در افغانستان در سایه حکومت دوم طالبان تمرکز کنیم. به نظر شما این عواقب چه خواهد بود؟ به خصوص در چند روز اخیر شاهد تنش های مرزی بودیم که حتی به استقرار ارتش نیز منجر شد. علاوه بر این، آیا خبری مبنی بر تلاش دولت طالبان برای فعال نشدن پاسگاه های مرزی بین دو کشور وجود دارد؟
با توجه به سلسله تحولاتی که در چند روز گذشته در مرزهای شرقی کشور رخ داده و با نگاهی که من به آینده دارم، نمی توان وضعیت کنونی را پیامدهای امنیتی حکومت طالبان نامید. موضوع جدی تر و فراتر از این حرف هاست. باید آن را «تهدید مستقیم و غیرمستقیم امنیتی» جمهوری اسلامی ایران نامید. تهدیدهای مستقیمی که از روی کار آمدن مجدد گروه های تروریستی داعش و بلندی های جولان به ویژه داعش خراسان در افغانستان با تقویت حکومت طالبان ایجاد می شود، بی شک نشانه مخالفت آنها با جمهوری اسلامی ایران است. آنها کجا هستند؟ دیگر جناح های تروریستی و افراطی مانند جنبش حقانی که اکنون در بدنه حکومت طالبان است و همچنین القاعده و غیره را نباید فراموش کرد. نکته بسیار مهم تری که باید به آن توجه کرد، موضوع نفوذ امنیتی ایالات متحده و در درجه اول اسرائیل است. وضعیت کنونی افغانستان اگر ادامه پیدا کند بهترین فضا برای جولان موساد خواهد بود. به عبارت دیگر، اسرائیل علاوه بر امارات متحده عربی، بحرین، اقلیم کردستان عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان و قرباغ، اکنون که حکومت طالبان روی کار آمده است، می تواند جاسوسان حرفه ای پرورش دهد و به گروه های تروریستی در افغانستان نفوذ کند. . می تواند به مرزهای شرقی ایران دست درازی کند و همچنین می تواند تحرکات تروریستی را برای ایجاد ناامنی در شرق ایران تحریک کند.
سوال- بیایید به تخصص اصلی شما یعنی تحصیل بپردازیم، به خصوص که به نظر می رسد یکی از مهم ترین دغدغه های کنونی جامعه افغانستان، تخریب سیستم آموزشی فعلی در سایه بازگشت طالبان است. خودداری طالبان از ورود دختران به مدارس این نگرانی ها را تشدید کرده است. به هر حال شما پس از سقوط طالبان طی سالیان متمادی در تحول نظام آموزشی افغانستان نقش موثر و جدی داشتید. با این نگرانی ها آیا باید شاهد حذف تدریجی دختران از نظام آموزشی و همچنین نظام آموزش عالی و دانشگاه های این کشور باشیم؟
با این اوصاف، آیا تمام دستاوردهای خود را در تحول نظام آموزشی افغانستان با بازگشت طالبان به صحنه سیاسی کشور هدر می دانید؟
پاسخ- اگر طالبان مثل دو دهه قبل باشد و به نظر من بدتر و خشن تر از قبل باشد و به مرور زمان شاهد این خواهیم بود و اگر طالبان افکار قبلی خود را در سیستم آموزشی جدی تر بگیرند. و آموزش عالی را در افغانستان تزریق کند که قطعا این کار را انجام می دهد و متاسفانه من تلاش خود را نمی بینم اما تمام تلاش جمهوری اسلامی ایران برای تحول نظام آموزشی در افغانستان بی نتیجه بود. من بر تلاش ها و دستاوردهای خود در افغانستان تاکید نمی کنم. به هر حال من هم به عنوان مشاور سعی کردم سیستم آموزشی را تغییر دهم.
افغانستان پس از سقوط طالبان، اما نکته مهم این است که با بازگشت طالبان، اکنون هزینه های عمرانی، تشکیلاتی، نیروی انسانی و تمامی هزینه های لجستیکی جمهوری اسلامی ایران در برابر تحول نظام آموزشی افغانستان از بین رفته است. . بنابراین بیشترین آسیب و تخریب نظام آموزشی افغانستان را ابتدا خود افغان ها و بعداً جمهوری اسلامی ایران متحمل خواهند شد. با این حال، جمهوری اسلامی ایران چه از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مهمتر از آن نیروی انسانی، خدمات و هزینه های زیادی را صرف تحول نظام آموزشی در افغانستان کرد تا جایی که ایران حتی در مرکز قرار دارد. وزن پشتون های افغانستان قندهار نیز به دنبال نظام آموزشی جدید بود. من شخصاً هر دو هفته یک بار معلمان نهضت سوادآموزی جمهوری اسلامی ایران را سازماندهی کردم و سعی کردم پایه های نوین آموزش جدید را در افغانستان بسازم.
مقاله ای از محترم فاتح سامع