بدون محدودیت زمانی
نیکولای زوبریلین (Nikolai Zubrilin)، سیاستمدار، نماینده و رئیس فراکسیون حزب کمونیست در مجلس شهر مسکو
حتی امروز هم همه نمیدانند که اصلاحطلبان از دروغ و تهمت برای نابودی اتحاد شوروی استفاده کردند.
یکی از استدلالهای عوامل نوسازی در دهۀ ۱۹۹۰، توسل به واقعیت کاهش قیمت نفت برای فریب افکار عمومی بود. گویا کاهش درآمد حاصل از فروش نفت باعث نابودی اتحاد شوروی گردید. این یک دروغ محض و آشکار بود! مقایسۀ درصد تکمیل بودجه از طریق فروش نفت با امروز، نمیتواند مبنای چنین فکری باشد. استناد اصلاحطلبان به این واقعیت فقط افکار عمومی را از خیانت واقعی و برنامههای تدوین شده از مدتها قبل برای نابودی خشونتآمیز اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی با کمک نوسازانی که از نزدیک با زوج گارباچوف- یلتسین کار میکردند، منحرف میکند. اصلاحطلبان گایداری-چوبایسی با ارائه تصویری از مبارزۀ ادعایی بین گارباچوف و یلتسین به طرز زیرکانهای مردم را فریب دادند. در نهایت (همانطور که محاسبه شده بود)، صرف نظر از اینکه چه کسی ممکن است از این میدان جنگِ قدرت پیروز بیرون بیاید، اصلاحطلبان پیروز خواهند شد. اما از نظر تودهها هر یک از این مهرهها، کیفیتاً «هر دو بدتر» بودند. چنین گزینۀ بنبستی نیز برای کل کشور آماده شده بود. در نتیجه، گارباچوف و یلتسین، با نابودسازی اتحاد شوروی، نقش اصلی خود را در یک نمایش تحریکآمیز که توسط سیا ساخته شده بود، ایفا کردند. در آن زمان، الکساندر یاکولییف، اولگ کالوگین، ادوارد شواردنادزه که از مدتها پیش عوامل غربی مستقر در بسیاری از ساختارهای دولتی را زیر چتر حمایت خود گرفته بودند، باضافۀ ۲۰۰ مأمور سازمان «سیا» با دعوت اصلاحطلبان تیم گایدر- چوبایس در اعماق دولت روسیه در کابینۀ وزیران «به عنوان مشاور» ظاهر شدند. به منظور پردازش افکار عمومی و تهیۀ تصویر نادرست از دلایل نابودی اتحاد شوروی، یک عملیات ویژه ایدئولوژیک و اطلاعاتی برای منحرف کردن رسانههای روسیه و جهان از رویدادهای مهم مسکو انجام شد و توجهات بسوی مسئلۀ محاصرۀ گارباچوف در فوروس معطوف گردید. و همۀ اینها در پس زمینۀ خالی شدن قفسههای فروشگاهها که توسط نوسازان سازماندهی شده بود، انجام گرفت. این یک گزینۀ برد-برد برای وادار کردن مردم به قطع حمایت خود از حزب کمونیست و بر همین اساس، به امتناع از نظام شوروی بود.
اما اصلاحطلبان توضیح ندادند که وقتی مردم از حمایت از دولت شوروی خودداری کردند، به طور خودکار از بهترین خدمات بهداشتی و آموزشی رایگان شوروی در جهان، مسکن رایگان برای همۀ نیازمندان، بسیاری از تضمینهای اجتماعی، از جمله برای کودکان، بازنشستگان، خانوادههای پرجمعیت و سایر گروههای جمعیت نیز امتناع کردند.
اصلاحطلبان توضیح ندادند که امتناع از حمایت از نظام شوروی به طور خودکار کشور را به سمت سرمایهداری راهزن و پایمال کردن حقوق کارگران مزدبگیر و راهاندازی سازوکار سرمایهداری سوق داد- تصاحب ارزش اضافی برای محصولات تولیدی توسط صاحبان وسایل تولید و واسطهها، مکانیزم اصلی سرمایهداری است که منجر به فقر جمعیت میشود. همانطور که میدانید، امروز در کشور ما با ۱۵۰۰۰ روبل در ماه، زیر خط فقر زندگی میکند (منظور ۲۰ میلیون نفر از جمعیت ۱۵۰ نفری فدراسیون روسیه است نه از جمعیت ۳۰۰ میلیون نفری اتحاد شوروی. م).
درست زمانی که قفسههای فروشگاهها خالی بود، میلیونها تن گوشت، مرغ، کنسرو، کره، غلات در سردخانهها و انبارها وجود داشت، اما برای فروش عرضه نمیشد. بخشی از آنها برای زمان آزاد کردن قیمت موکول گردید که در ۲ ژانویه ۱۹۹۲ اتفاق افتاد. قدرت خرید پول هزار برابر سقوط کرد، قیمتها افزایش یافت و بخش دیگر محصولات در جنگلهای اطراف مسکو و درهها زمانی خالی شد که امکان تخلیه محصولات تحویلی در انبارها وجود نداشت (رجوع کنید به گزارشهای روزنامهنگاران آن سالها در مورد تخریب و فاسد کردن مواد غذایی). به مردم، به ویژه، به مسکو عمداً گرسنگی دادند تا دولت شوروی را از حمایت مردم محروم کنند.
در نگاه اول، آنچه در آن زمان در صفحههای تلویزیونی رخ میداد، عجیب به نظر میرسید. این خبر منحصراً در نسخۀ سیاه پخش میشد و مشخص نبود که چرا تلویزیون رسمی علیه حزب کمونیست اتحاد شوروی و دولت لجنپراکنی میکرد؟ از صفحات تلویزیون انبوه تهمتها و دروغها علیه رهبران حزبی و صنعتی بطور مستمر پخش میشد. روزی نبود که تلویزیون به نظام شوروی، گروههای کارگری، مدیران کارخانهها و مؤسسات، ارتش و پلیس شوروی تهمت نزند.
تلویزیونها مانند یک گودال زباله کار میکردند که از آن لجن و کثافت به روی کشور و همۀ رهبران پاشیده میشد. این در حالی اتفاق میافتاد که همین تلویزیونها نوسازان را تمجید میکردند و از آنان قهرمان میساختند. همین قدر کافی بود که دو کلام علیه حزب کمونیست اتحاد شوروی حرف بزنی و به یک قهرمان در مقیاس «جهانی» تبدیل شوی! ماشین تبلیغاتی که به دست خائنان و مقامات فاسد افتاده بود، بدینگونه کار میکرد. اما اکنون از زمانی که کشور چشم خود را بر روی همۀ این مشکلات بسته، ۳۰ سال میگذرد و هیچ کس جز حزب کمونیست فدراسیون روسیه برای گفتن حقایق به مردم و متوقف کردن روند هلاکتباری که ما را به اوضاع بعرنج بعدی در سمت جنوب غربی سوق میدهد، سعی نمیکند.
تمام رذالتهایی که اکنون در سیاست جهانی و در کشور ما مشاهده میشود، از آنجا، از نوسازی و از دهۀ فاجعهبار ۹۰ ناشی میشود؛ از سال اعدام ۱۹۹۳، از سال خصوصیسازی ۱۹۹۴، از زمانی که صنایع به ازای یک پول سیاه به الیگارشهای امروزی تحویل گردید، از فرصت از دسترفتۀ مردم برای به قدرت رساندن یک دولت اعتماد ملی به ریاست حزب کمونیست فدراسیون روسیه – که در صورت پیروزی زیوگانف در سال ۱۹۹۶، قرار بود بر اساس هنجارهای سوسیالیستی و عدالت اجتماعی شکل بگیرد، ناشی میشود؛ از سال نکول ۱۹۹۸، زمانی که همۀ ما به میلیونرهای فقیر تبدیل شدیم، از سال ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، از زمانی که بحرانهای اقتصادی یکی بعد از دیگری تا امروزی را تجربه کردیم، ناشی میشود.
و امروز مشکل دیگری بطور «غیرمنتظره» سر برآورد! مؤسسات تولیدی، کارخانهها و کارگاههای ما که اکنون بسیار ضروری هستند، بنوعی «ناپدید» شدند. چند سال پیش، که سردیوکوف (وزیر دفاع سابق. م) در حال تخریب مجتمع نظامی-صنعتی بود، دولت ولنگارانه تماشا میکرد، به چوبایس که در حال تخریب و فروش مادرشرکت برق بود، از پائین نگاه میکرد. مقامات وزارت آموزش و پرورش هزاران مدرسۀ فنی- حرفهای، صدها مؤسسه را تعطیل کردند. بدین سبب، امروز تراشکار، فرزکار، متخصص انرژی، مهندسین مکانیک و فنآوری، دانشمندان صنعتی و هستهای به اندازه کافی نداریم. اما یک دوجین اقتصاددان، وکیل، دانشمند علوم سیاسی، جامعهشناس و مدیر داریم! البته به این آخریها هم کاملاً نیاز است، اما در هر کاری باید توازنی برقرار باشد! در حال حاضر کسی نیست که مهره را با آچار سفت کند؛ کسی نیست که روی تراکتور در کشتزار کار کند؛ محمولهها را در جادهها حمل کند؛ تانک و توپ بسازد؛ موتورها و گیربکسها را جمع کند؛ تیرها و سازهها را جوش دهد…
حزب کمونیست فدراسیون روسیه بارها اقداماتی را برای حمایت از مجتمع نظامی-صنعتی، حمایت از کشاورزی، آموزش، تحصیل و مراقبتهای بهداشتی پیشنهاد کرده است. فراکسیون حزب کمونیست فدراسیون روسیه در دومای شهر مسکو پیشنهادی برای تقویت کار بر روی توسعۀ صنعت شهر مسکو و افزایش بودجه برای حمایت اجتماعی از جمعیت، هم از لحاظ تأمین مسکن اجتماعی و هم از منظر بهبود جمعیتی ارائه کرد. حتی اقدامات حداقلی برای حمایت از جمعیت نتایج خوبی در افزایش نرخ زاد و ولد و آموزش نسل جوان به همراه خواهد داشت. بنابراین، اگر دگماتیزم بازار را کنار بگذاریم و افراد تصادفی را از ساختارهای حاکمیتی در همۀ سطوح اعم از کشوری، استانی و منطقهای تا خودمختاریهای محلی دور کنیم، میتوان همه امور را به نفع مردم و به طور کلی برای کشور بهبود بخشید.
بیشتر از خبرگزاری کوکچه کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.