دکتر مانی فرهمند
بخش نخست:
طرح مسئله
طالبان زمانی که توسط نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا از صحنه افغانستان محو شدند و چهار سال در حاشیه و بدون هیچ تحول و تحرک جدی متلاشی شده بودند اما درین میان پاکستان، روسیه، ایران و در نهایت چین به سراغ این گروه شتافتند و برای دوباره به زمین زدن آمریکا به عنوان ارزانترین گروه جنگ نیابتی این گروه را سامان دادند که رویهمرفته طالبان 20 سال در برابر جمهوریت افغانستان و تمام ارزشهای فرهنگی، مدنی، حقوق بشری و سایر دستآوردهای که بواسطه آمریکا و غرب حمایت میشد روی صحنه آورده شدند.
این گروه با استفاده از هرگونه ابزار تروریستی، اعمال رعب و فشار، تخریب، کشتار مردم و نظامیان و غیره متوسل شدند که در نهایت با توجه به این که تعداد بیشماری از مردم ولایات جنوب را در این جنگ نیابتی از بین بردند که هم با حملات هوایی نیروهای ائتلاف و عملیاتهای اردوی ملی فشار بر مردم عادی افزایش یافت. این امر رهبران جمهوریت را که پشتون بودند بر مدیریت توطئه درون نظام واداشت که مبتنی بر دو راهکار بود:
نخست رهبری جمهوریت توسط رئیس جمهور کرزی در صدد حمایت مستقیم از برخی طالبان به عنوان برادران ناراضی برآمد و مخفیانه در تجهیز و تقویت این گروه از داخل دست زد و به ویژه پروژه طالب پروری ایشان توسط اشرف غنی احمدزی تداوم یافت که در ابراز نظرهای وی پیرامون زندانیان طالب در بگرام و ناراضیان دولت در امر قباحت زدایی از طالبان، مشهود است که به صراحت از قومی شدن مبارزه در برابر طالبان حرف زد و او زمینه رهایی هزاران طالب را از زندانهای کشور را فراهم ساخت. دوم انتقال جغرافیای جنگ و پرورش گروهای تروریستی که توسط حنیف اتمر وزیر داخله و بعدا وزیر خارجه دولت جمهوری روزانه به هزاران جنگجوی پشتون پاکستانی، تاجیک، ازبک و غیره را در شمال به ویژه در بدخشان و کندز جا بجا ساخت و عملاً شمال را درگیر این پروژه ساخت.
در نهایت زلمی خلیل زاد پشتون تبار لابیگر بزرگ طالبان در آمریکا زمینه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان با انعقاد معاهده دوحه میان وی و ملا برادر را فراهم ساخت و در نهایت آمریکا افغانستان را ترک نمود. از آنطرف زمینههای فروپاشی ارتش جمهوریت توسط فرماندهان ارشد پشتون که در راس تصمیمگیری قرار داشتند تدارک دیده شد که متاسفانه خسته به پای بسمالله محمدی وزیر دفاع قبلی شکست گرچه تمام یگانهای نظامی اردو یکی پس از دیگری بدون درگیری به طالبان موتورسایکل سوار تسلیم داده میشد در نهایت سناریوی فرار غنی همه تحولات را به سود طالبان رقم زد.
تحول وضعیت به سود طالبان
پس از تسلط طالبان بر افغانستان در سال 1400 این گروه با دست یابی به ابزار نظامی بجا مانده از امریکاییها به یکی از قدرتمندترین نیروی با تجربه در منطقه مبدل شدند. این گروه که تمام امکانات بجا مانده از دولت غنی را در اختیار دارند برای تأمین امنیت در سایه سلاح با هیچ مشکلی مواجه نشده اند. در حقیقت آنچه تا یک سال قبل به عنوان حقوق بشر، شهروندان آزاد، اشتغال و حمایت زنان و سایر دستآوردهای دموکراسی بود همه قربانی توطئه درون سازمانی نظام جمهوریت پشتون به سود طالبان شد. ازین لحاظ طالبان بدون هیچ واهمهای از برخورد جامعه جهانی با چنین تحول منفی در اریکه قدرت تکیه زده اند و بر روابط خارجی صرفاً به عنوان یک ابزار نا چیزی برای مشروعیت خود شان نگاه میکنند آنچه به آن دست یافته اند یعنی غنیمتی به نام افغانستان بسنده میکنند. اما اینجا تنها بحث طالبان نیست بلکه جهان در صدد این است تا راه تعامل با گروه حاکم بر سرنیزه طالبان را جستجو کند.
حال که طالبان امارت خودشان را تحت عنوان امارت اسلامی بدون در نظرداشت رضایت مردم ایجاد و حکومت میکنند گوش شان به هیچ خواست و مطالبه جهان، کشورهای همسایه و نهادهای مدد رسان دیگر بدهکار نیست و در صدد ایجاد نمونهای کامل یک نظام اسلامی با تفسیر قبیلوی هستند درین خصوص تلاش نشستهای که در مورد افغانستان شده است از کشور ناروی گرفته تا هند، چین، تاجکستان، روسیه، ایران، پاکستان، و درین اواخر سمرقند و همچنان نشسستهای که سازمان ملل دنبال میکند، کنفرانس کشورهای اسلامی و هیچ دستآوردی در قبال نداشته است و در ضمن وضعیت در داخل کشور برای بخش عمدهای از شهروندان خفقان آور شده است.
طالبان فشار شان را بر زنان، فعالین مدنی، اقلیتهای مذهبی، دانشجویان دختر، کسبهکاران، مردم عادی، مخالفان سیاسی و حتی نهادهای مدد رسان افزایش داده اند و رسانهها به شدت سانسور، دولت پولیسی و شبکه استخبارات این گروه به شدت بر نظامیان پیشین، هواداران جبهه مقاومت ملی، جبهه آزادی و سایر گروههای مخالف طالبان با فشار افزایش یافته است. همچنان جابجای پشتونها در شمال، مسیر کانال قوش تیپه در ولایات سرپل، فاریاب، تخار و دایکندی همچنان بدون اندک ترین واکنشی همچنان ادامه دارد.
طالبان که بر کشور تسلط دارند، تمام منابع اقتصادی و چشمههای عایداتی در اختیار شان قرار دارد و نیز پولی که آمریکا هفتهوار 40 تا 80 ملیون دلار در اختیار شان قرار میدهد. حمایت اقتصادی ایران، روسیه و حمایت سیاسی و نظامی پاکستان خودشان را مسئول وضعیت آشفته افغانستان نمیدانند و در عین حال بر سیاستهای داخلی توام با فشار خود اصرار دارند و چیزی که ظاهراً جهان از این گروه انتظار دارد. رعایت حقوق بشر، ایجاد حکومت همه شمول و زمینه سازی مشارکت همه گروهها تن نمیدهند و در حقیقت ادعا دارند امارت اسلامی ایشان حکومت همه شمول بوده که بر اساس رضایت اکثریت مردم این کشور ایجاد شده است و نیازی نیست تا سایر کشورها خواستهای شان را بالای ایشان تحمیل نمایند.
جهان و طالبان
سیاستهای طالبان در قبال مردم افغانستان برای جهان قابل قبول نیست و درین خصوص شرط اساسی شناسای حکومت این گروه را در کاهش فشار بر مردم و ایجاد دولتی فراگیر و همه شمول که در آن تمام اقشار مختلف، گروههای اجتماعی، اقوام مختلف، زنان و مخالفان اندیشه طالبان سهم داشته باشند. این پیش شرط برای طالبان به عنوان پذیرش مولفههای است که این گروه را از ماهیت حقیقی آنچه که طالبان بر بنیاد آن شکل گرفته است دور ساخته و جهاد 20 ساله آنها برای زدودن نظام کفری را زیر سوال قرار خواهد داد.
این موارد یاد شده برای طالبان به عنوان یک تابو تلقی میشود شکستن آن نه تنها مشکل بلکه نا ممکن مینماید طوری که مشهود است در ساخت درون گروهی نظام طالبان گروهی که متاثر از نگرش بنیادگرایانه مذهبی دارای قشری ضخیم و بافت متصلب است. از پشتیبانی گروههای پائینی طالبان از یکطرف و محبوبیت قبیلوی و مذهبی پشتونها در جنوب که خاستگاه اصلی این گروه میباشد از طرف دیگر بر خوردار است.
در این تحلیل به صورت گذرا به سیاست خارجی کشورهای دخیل در مسایل افغانستان پرداخته ایم که با توجه به منافع سیاسی شان به شکل دوفاکتو اداره طالبان را به عنوان حاکمان امروزی افغانستان بصورت غیر رسمی پذیرفته اند:
ایالات متحده آمریکا و اداره طالبان
تغییر سیاست دولت ترامپ در قبال خروج نیروهای این کشور جنبش طالبان را جسورتر ساخته و اعمال فشار بر دولت متزلزل فاسد جمهوریت افغانستان را که از داخل دچار بحرانهای چون فساد، تبعیض و سیاست قومی بیمار شده بود بیشتر سخت، بر اساس این تغییر در استراتیژی آمریکا که زیر فشار افکار عمومی آن کشور شکل گرفت مبتنی بر خروج بدون نتیجه از افغانستان شکل گرفت و در زمان دولت بایدن به حقیقت پیوست. بایدن از میان سه انتخاب: 1. سیاست همکاری با طالبان، 2. خود داری از به رسمیت شناختن ولی دنبال راههای تعامل با این گروه و 3. تضعیف کنترل این گروه بر افغانستان که ازین سه رویکرد به رویکرد دوم ادامه داده است.
چنین سیاستگزاری آمریکا تا اکنون به سود گروه طالبان تمام شده است. با خروج نیروهای آمریکایی هزینههای ملیاردی این کشور در یک جنگ بی هدف در افغانستان به شدت کاهش یافت و این برای آمریکا فرصت مناسبی را فراهم ساخت تا تمرکز خود را بر کنترل طالبان را از زاویه نگرش پاکستان محدود سازد. در عین حال دولت آمریکا بمنظور جلوگیری از فروپاشی سیستم بانکی افغانستان محدودیتهای بانکی در افغانستان را در برابر طالبان اعمال نکرده است و بمنظور حمایت از سیستم مالی و جلوگیری از سقوط ارزش پول افغانی ماهانه تا 200 ملیون دلار در اختیار حکومت طالبان بدون هیچ گونه نظارت و کنترلی قرار میدهد.
سیاست کشورهای غربی نیز در قبال رژیم امارت طالبانی دنباله رو آمریکا است و به ویژه زمانی که از تعامل و یا هماری صحبت میشود دقیقن آنچه آمریکا مطرح میکند سر مشق سایر کشورهای اروپایی میشود. و زمانی که شرایط به رسمیت شناخته شدن دولت طالبان توسط آمریکا با توجه به آنچه شرایط مورد نظر آمریکا است، زمینههای شناخته شدن شان فراهم شود سایر دولتهای غربی این گروه را به رسمیت خواهند شناخت.
اما روی دیگر سکه چیز دیگری نیز است و آن اینکه آمریکا نمیخواهد طالبان را به عنوان ارزانترین نیروهای نیابتی در اختیار کشورهای ذینفوذ دیگر رها سازد و با همکاری غیر مستقیم این گروهها و عدم حمایت از مقاومت مسلحانه در برابر طالبان عملاً در اختیار داشتن نیروهای ارزان نیابتی را برای تهدید کشورهای دیگر در اختیار نگه داشته است. ازین رو آمریکا در صدد ائتلافی در سایه است که با طالبان، کشورهای پاکستان، قطر، ترکیه و امارات ایجاد شود و این ائتلاف ممکن پس از جنگ اوکراین وارد مرحلهای تازهای از تنشهای منطقه شود. طوری که مشهود است از این ائتلاف به ویژه امریکا، طالبان، پاکستان، قطر و امارات تنها کشور عربستان سعودی بیرون مانده است.
ادامه دارد…
بیشتر از خبرگزاری کوکچه کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.