افزایش خشونت های خانواده گی

گزارش از: انوشته عارف
نقض حقوق بشری زنان در افغانستان پیشینه درازی دارد، جامعه سنت زده، فرهنگ قبیلوی و مردسالاری مفرط در این کشور هر ازگاهی اوضاع رقت باری را برای زنان رقم زده است. در خوشبینانهترین حالت مردان افغانستان زنان را جنس دوم و ملکیت مرد میدانند
پس از تسلط طالبان بر افغانستان اما تبعیض جنسیتی علیه زنان شدت گرفت، آزادی نسبی آنها سلب گردید و دروازه های درس و تحصیل و کار به روی زنان بسته شد.
دامنه های خشونت محصور ذهنیت های بسته ایدئولوژیک نیست و چه بسا تا اعماق خانواده ها نفوذ دارد و زنان درس خوانده و تحصیل کرده نیز از تحمل رنج خشونت در امان نبوده اند.
مردانی که بنا به دلایل نظارت حقوق بشری و حاکمیت نیم بند قانون در سالهای پیش از حاکمیت طالبان فعالیت های اجتماعی زنان خانواده خود را در بیرون از خانه تحمل میکردند همزمان با تسلط طالبان وهنموا با این گروه بر زنان خود ستم ها روا داشته اند.
دوسال و اندی حاکمیت طالبان قصه های دردآلود زیادی در بطن خود دارد که اکثراً دیده یا شنیده نشده است، گاهاً خشم و خشونت خانواده ها درد و رنج بیشماری را به زنانی وارد کرده است که روزی این زنها در بیرون از خانه و در اجتماع فعال بوده اند.
فاطمه (اسم مستعار ) زنیست که قبلاً در یکی از مکتب های خصوصی شهر کابل مشغول تدریس بوده است، بعد از فروپاشی افغانستان در سال ۲۰۲۱ وی مانند هزاران زن و دختر دیگر جبراً خانه نشین میشود و مصروف خانهداری و محصور چهاردیوار زندگی زیر سلطه طالبانی میشود.
او میگوید: من فعال اجتماعی و یک معلم بودم و بیشتر وقت خود را صرف وظیفه و مسئولیتی که داشتم میکردم، به کار و مسئولیت خود با اشتیاق خاصی میپراختم، میخواستم پیشرفت کنم و آیندهی روشنی را برای خود، خانواده و مردمم به ارمغان بیاورم. این رؤیا دیری نپایید و با آمدن طالبان همه چیز یک شبه فرو ریخت و من و هزاران زن دیگر که شاید آرزوهای مشترکی داشتیم محکوم به سکوت سرد کنج انزوا گردیدیم.
(فاطمه) می افزایید، محیط خانه و خانواده برای هر آدمی باید آرامش به ارمغان بیاورد، اما زمانیکه تصور کنید شما برای همیشه در خانه هستید و دیگر از کار و برنامه در بیرون از خانه خبری نیست حتا تصورش هم ملال آور و رنج افزا است، به ویژه که این تنهایی با خشونت های مرد خانواده همراه باشد.
فاطمه با دیدهگان اشک آلود و صدای گرفته گوشه های از زندگی خود را اینگونه بیان میکند: از اینکه در بیرون از خانه کار میکردم شوهرم نظر مساعدی نداشت و این حس ناخوش را هر ازگاهی به گوشم میرساند اما زیاد اذیتم نمیکرد چون میدانست مراجعی وجود دارد که اگر اذیتم کند ممکن مجازات شود.
بعد از سقوط افغانستان به دست طالبان اما چهره اصلی او از زیر نقاب مدارا بیرون زده بود. با بهانه های مختلف مرا لت و کوب کرد، دست و سر و صورتم را شکست، با هرچه توان داشت مرا لت وکوب نمود. چون میدانست دیگر هیچکس و هیچ نهادی صدای مرا نمیشوند و گویا که زمین و زمان و همهی آدمها در این خشونت با وی همراه و همنوا هستند.
اولحن حزن آلود افزود: این تنها شکنجه فیزیکی و لتوکوب نبود که بر من روا میداشت، در این هنگام او ازدواج دوم کرد و خواست علاوه بر خشونت جسمی فشار روانی را نیز بر من تحمیل کند که کرد. من میخواستم فرزندانم در محیط آرام و به دور از خشم و نفرت بزرگ شوند این حق آنهاست ولی شوهرم با لتوکوب من و ازدواج دوم خود، این آرامش را از ما گرفت و هیچکسی نبود صدای ما را بشنود.
فاطمه می افزاید: سلب آزادی زنان، نبود مرجع رسمی برای داد خواهی خشونت علیه زنان این فرصت را برای مردان خشن و استفاده جو مهیا نموده است.
وی علت اصلی این خشونت ها را عقده های دیرین مردان کم ظرف و افراطی در برابر زنان و آزادی های زنانه که پیش از این مجال بروز چنین عقده های برای شان میسر نبود میداند.
همچنان فقر و تنگدستی را نیز عامل دیگر میداند که مردان را بیشتر افسرده و تحت تاثیر محیط قرار داده و عقده های ناشی از ناهنجاری های بیرون را در خانه خالی میکنند و مسبب خشونت میشوند.
فاطمه امیدوار است راهی برای رهایی از این وضع فلاکت زده و از این زندگی نکبت بار پیدا کند تا از خانهی که به قول خودش برایش«زندانی بیش نیست» با فرزندانش پیدا شود و در جایی که بتواند فرزندانش را به درستی تربیت کند و زندگی جدیدی را با افق های تازه آغاز نمایدوی معتقد است مراجع بین الملل می توانند در مورد وی و امثال او برنامه های روشن و اهداف واضح داشته باشند.
همچنان از نهاد های حقوق بشری و نهادهای بین المللی که در این راستا فعالیت دارند می خواهد زنان افغانستان را فراموش نکرده و اوضاع اسفبار این قشر ستم کشیده را به گونهی جدی پیگیری نمایند.
*این گزارش خبری با حمایت روزنامه نگاران برای حقوق بشر «JHR» تهیه شده است.
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.