پناهندگانحقوق بشرزندگیعکسنگاه‌ها

تماس تلفنی آغاز روزهای سیاه و نقض حقوق طبیعی من بود و در نهایت آواره شدم

تهیه شده توسط: وحیدالله توحیدی

حق زندگی، آزادی وجستجو خوشبختی یک عبارت معروف دراعلامیه استقلال امریکاست ، این عبارت سه نمونه حقوق طبعی و قانونی را بیان میکند که درین اعلامیه میگوید این حقوق توسط خالق یکتا به همه انسان ها داده شده است.(ویکی پیدیا)
آزادی یکی از حساس ترین بخش های زندگی انسان است و ماهیت شخصیت انسان و ویژگی فطرت اوست. و آزادی یکی از با ارزش ترین و اساسی ترین پایه ها در یک جامعه دموکراتیک به شمار می رود. حق زندگی و عدم سلب آزادی فردی و اجتماعی در یک جلوه به معنی تامین زندگی برای اوست .

از دیدگاه اسلام حق حیات حق الهی است که به بشر اعطا و انسان ها مکلف به حفظ آن شده اند. و حفظ یک نفس را از مقاصد شریعت میدانند و محروم کردن انسان ها از این موهبت الهی حرام قطعی پنداشته میشود.
در ماده سوم اعلامیه حقوق بشر درج شده:
“هر فرد سزاوار و محق به زندگی ، آزادی و امنیت فردی است.
همچنین در ماده 9 اعلامیه چنین نوشته شده :
“هیچ کسی نباید مورد توقیف، حبس و یا تبعید خود سرانه قرار گیرد.
اما متاسفانه انقلاب ها و جنگ های نیابتی و گروهی خانواده های بیشتری را از هم پاشیده و حقوق انسانی ایشان را نیز لگدمال نموده اند. حق حیات ، حق تحصیل ، حق امنیت،حق کرامت انسانی و دها حقوق طبعی شان نقض گردیده است.
ما خانواده یی را سراغ گرفتیم که همه یی حقوق طبعی شان نقض گردیده و امروز در دیار پناهنده گی با مشکلات فراوان زندگی مینمایند.

ایشان شروع مشکلات زندگی را با زنگ تلیفونی آغاز کردند:

با یک تماس تلیفونی از نمبر ناشناس که گویا یکی از اعضای گروه طالبان خود را می نامید بوده پریشانی من آغازگردید، و خطری جدی برای خود و خانواده خود را در مقابلم احساس کردم. برعلاوه اینکه یک تصویر خیلی خراب از طالبان چندین دهه قبل داشتم ترس و تشویش بخاطر اولاد هایم وجودم را فرا گرفت.
او چنین گفت :
“جریان این حادثه دلخراش را که به یاد میاروم احساس میکنم کابوسی دیدم و حالت روحی ام را بیشتر مینماید.
امیدوارم داستان زندگیم را خوانده و درکی از زندگی خانواده افغان در بند و تهدید طالبان و بعدش با چالش ها مهاجرت داشته باشید.

صفی الله هستم، متولد سال ۱۳۴۳ شهر کابل و یکتن از تجاران ملی افغانستان چندین دهه ی متوالی مصروف زندگی و کار و روزگار خودم در شهر کابل بودم همینطور برای خانم و اولاد هایم فرصت زندگی نورمالی را مهیا کرده بودم، خانمم در یکی از مکاتب شهر کابل وظیفه مقدس معلمی را پیش میبرد و فرزندانم هر یک محصلان دانشگاه و مصروف تحصیلات خویش بودند. اما دقیقا دو سال قبل همه ی آرزو و امیدهای که به آینده خودشان داشتند از بین رفت.

جریان فرار از منزلم و گام اول برای مهاجرت

دخترم محصل سال چهارم رشته طب معالجوی بود اما پس از به قدرت رسیدن طالبان در اولین فرصت، دخترانم از رفتن به دانشگاه باز ماندند و این اولین ضربه ی روحی بود که برای خودش و برای ما وارد شد بی خبر از اینکه آغاز دوره تاریک زندگی ما آغاز گردید.

روز ها میگذشت و من درگیر ناراحتی از آينده فرزندانم و در ضمن از آمد آمد مشکلات اقتصادی که قرار بود در آینده نزدیک سر راهم بیاید بودم. که چندین پیام صوتی از سوی فرد ناشناس دریافت کردم محتوای پیام حاوی موضوعات آزار دهنده و تهدید آمیز برای من و فامیل ام بود چند روز بعد طی یک تماس تلیفونی آنها از من تقاضای پول زیاد کردند و بعد از گذشت چند روز تهدیدات از سوی شان جدی و جدی تر شد.

متن های تهدید آمیز شخص ناشناس

برای من ترس آزار و اذیت فامیل به خصوص دخترانم پیدا شد و در اولین فرصت برای شان گفتم تا از خانه بیرون نروند، بی خبر از اینکه چند روز بعد بالای پسرم در مسیر دانشگاه حمله صورت گرفت میخواستند پسرم را اختطاف نمایند اما تلاش شان ناموفق بود. پسرم تحت فشار های روحی و روانی قرار گرفت و مجبور به ترک دانشگاه شد و تا کنون از بابت کابوس های روحی به انزوا قرار گرفته است.
با اقاراب و دوستانم مشوره کردم برایم گفتند شرایط بالایت خیلی سخت آمده و خودت به هر گزینه یی که در پیش داری تا ازکشور خارج شوی اقدام کن، یا با نهاد های که ارتباطات تجاری داشتید بگوید تا در پروسه های تخلیه شان همکاری ات نمایند، آن زمان پروسه تخلیه از شهر مزارشریف امکان پذیر بود و من با فامیل ام تصمیم گرفتیم تا به مزارشریف مهاجر شویم. مدتی دوماه منتظر ماندم ولی هیج که هیچ ……

درین مدت به هر دری و هر جایی رفتم اما پاسخی مثبتی از سوی هیج اداره ی دریافت نکردم ، هوا داشت سرد میشد و ما هم چون امکاناتی زندگی اولیه ای را هم در آنجا نداشتیم ناگزیر شدیم دوباره به کابل مخفیانه برگردیم. و فکر کردیم شاید دیگرهیچ تهدیدی در سرراهمان نباشد.
به کابل آمدیم و تا زمانیکه که یک شب بار دیگر یک گروه به خانه ما آمدند و بالایم حمله ور شدند فرزندانم از خانه بیرون شده و فریاد میزدند و کمک میخواستند یکی از افراد برایم گفت هر چه زودتر این معامله را تمام کن و ما دوباره خواهیم آمد.

آن شب خیلی برایم سخت گذشت و همه ما ترسیده بودیم همان لحظه به خانمم گفتم بعضی لوازم مهم را بردار تا از این خانه بیرون شویم همه ترسیده و پریشان سوار موتر شده به خانه خواهرم در یک منطقه دورتر رفتیم و من همواره تلاش میکردم تا از افغانستان فامیلم را بیرون کنم تا اینکه ویزای کشور ایران را دریافت کردم. و به ایران مهاجر شدیم.

در شهر مشهد ایران بودیم یک ماه به اتمام رسیدن ویزای ما مانده بود و شرایط مهاجرتی در کشور ایران روز به روز برای افغان ها نیز خیلی دشوارمیشد و روابط مردم ایران با مهاجرین انقدر بد بود که حتی در کلام نمیتوانم بگنجانم .
با پولی که نزد من بود مصارف خانه و خوراک را تامین میکردم اما تشویش خیلی زیاد از تمام شدن پول هایم نیز داشتم و متاسفانه در ایران شرایط کار برای ما افغان ها نیز اصلا مساعد نبود .
دو ماه در یک کارخانه با پسرم مصروف کار شدم اما متاسفانه صاحب کار در ختم کارمزد ما را نداد به دلیل اینکه شما افغانستانی هستید و به کشور خود برگردید و به این بهانه ما را از کار خویش نیز راند….

سه ماه از بود و باش ما در ایران گذشته بود و پول های پس اندازم هم رو به اتمام می رسید و چاره ای نداشتم جز اینکه برگردم افغانستان یا مرگ را بپذیرم یا زندان شخصی تهدید کننده را ….
دوباره با صد دلی راهی وطن شدم و گفتم این که شاید مشکلات و بی امنیتی که داشتیم از بین رفته باشد و در یک منطقه دور دست شهر کابل خانه کرایه کردم و فرزندانم را آنجا بردم باوجود ناراحتی های که آنها از آینده نامعلوم شان داشتند،همواره از من درمورد اینکه نتیجه این وضیعت نابسامانی ما چه میشود می پرسیدند…
امامن هیچ جوابی برایشان نداشتم.
ولى قسمت كه بدبختى ها ما را رها كردنى نيست با وجوديكه شماره هاى ناشناس را جواب نميدادم اما باز هم تهديدات و پيام صوتى ادامه داشت و حتى شروع به تعقيب دخترانم كردند.

تا بلاخره كه با يكى از دوستانم در تركيه تماس گرفتم و موضوع را با آن در جريان گذاشتم، دوستم زمینه ويزاى تركيه را برايم فراهم ساخت بعد از تلاش هاى زياد خود را با خانواده ام به تركيه رساندم فكر ميكرديم كه اين پايان مشكلات بود اما برعكس زندگى در تركيه خالى از مشكلات خود نیز نبود.

تلاش کردم تا تحصيل باقی مانده فرزاندنم را دركشورتركيه از سر گیرم و خيلى زياد کوشش نمودم تا از تحصيل خود باز نمانند ولى متاسفانه نداشتن مدارك اقامتى درست موفق به انجام هيچ کاری نشديم .

بلاخره كه با فاميل به اين نتيجه رسيديم كه دو راه داریم يك طرف آب و پشت سرهم آتش

در دو راهى مانده بوديم برگشت به افغانستان آتش و مهاجرت غير قانونى به اروپا در راه آب.
با امكانات و دست آویز اخیری که از بابت فروش زيورات خانم و دخترانم داشتم پول قاچاقبر را تهيه نموديم و خود را آماده به مهاجرت غير قانونى از راه آب با كشتى ساختيم. بعد از مدت انتظار روزى مهاجرت فرارسيد در یک کامیون باربری که تقریبا صد نفر جابجا شده بود در نيمه هاى شب ما را به ساحلی رساندند .
در قعر شب سرد داخل آب بدون واسکت های نجات داخل شدیم و در پناه گاهی سخره یی کشتی یی با گنجايش ٣٠ الى ٤٠ نفره منتظر ما بود، اما متاسفانه درآن کشتی کوچک به شمول ما بيشتر از ١٠٠ مسافر راجابجا نمود.
چندی از نیمه های شب گذشته بود و زمانى حركت فرارسيد، اما كشتى حرکت نکرد….
وزن کشتی انقدر بلند رفت که قادربه حركت نشد اما قاچاقبران با کوشش های تام و ترفند های خود شان كشتى را به حركت درآوردند، در میانه ها پره های ماشین کشتی شکست و کم نمانده بود تا لقمه یی ماهیان آب شویم، اما ديرى نگذشت كه ازسوی پوليس ساحلى ترکیه نجات وبعدا بازداشت گرديديم . بعد از ده روز تكليف، مشقتف مشكلات و آسيب هاى روحى و روانى كه تا حالى اثرات آن باقيست به يكى از شهر هاى دور دست تركيه دوباره باز پناهنده شديم، فقط حالا تحصیلات ، زندگی و آسایش برای ما کابوس شده و بس ….

در اخير بعد از سپرى كردن تمام اين مشكلات ميخواهم بگويم ” آزادى و امکانات اوليه زندگى حق هر فرد است و از همه مهم تر حق درس و تحصيل براى فرزندانم را میطلبم.
از نهاد هاى كمكى تقاضا ميكنم تا پس از اين همه سرگردانى ها و مشكلات پرونده مهاجرتى ما را به شكل قانونى، با در نظر داشت روش های قانونی و انسان دوستی به يكى از مراجع معرفی نمایند تا زمينه انتقال به كشور هاى مهاجر پذير مهيا گردد، و اولادهایم بتوانند تا مصدرخدمت جامعه گردند…

احمد ضیا بومیا فعال حقوق بشری و ژورنالست در باره حقوق طبعی و پناهنده گی چنین میگوید:
عوامل مهاجرت های غیر قانونی را نمیتوانیم به شکل مجرد بررسی کنیم چون یک پکیج عوامل سبب اینگونه مهاجرتها گردیده است.
یکتعداد مردم به علت نبود امنیت فزیکی اقدام به مهاجرت غیر قانونی میکنند ولی تعدادی هم هستند که محدودیتهای بر آزادی های مدنی و سیاسی شان رو به مهاجرت آورده اند.
روی همرفته نبود امنیت شغلی هم یکی از شاخص های عمده مهاجرت های غیر قانومی است ، در حال حاضر اکثریت مهاجرین غیر قانونی را اگر مصاحبه کنیم مهاجرین اقتصادی اند.
نمیتوانیم که تنها در همین سه مورد مهاجرت های غیر قانونی را قید کنیم عواملی خورد و بزرگ دیگری هم است که سبب این پدیده شده اند که میتوان تبعیضات جنسیتی را نیز مورد بررسی قرار داد و نومنه بارز آن مساله تراجندر ها هستند.
اگر کشور های مهاجر پذیر اسناد بین المللی در قبال مهاجرین و پناهنده گان را رعایت نکنند بدون شک آنعده مهاجرین که به علت تهدیدات امنیتی کشور شانرا ترک کرده اند مجبور ساخته میشوند که دوباره به کشور شان برگردد بدون تردید زنده گی شان را خطر تهدید میکند و در صورت وقوع کدام حادثه حاکمان پالیسی ساز کشورهای مهاجر پذیر در جرایم که قرار است به وقوع بپیوندد همانند مجرمین که سبب وقوع جرم میشوند مسولیت یکسان دارند.
مسولیت کشور های مهاجر پذیر علاوه بر اینکه در قوانین ملی این کشور درج است که مکلفیتهای شانرا در قبال مهاجرین و پناهنده گان مشخص میسازد ، کنوا نسیونها و اسناد معتبر بین المللی نیز است که این گشورها به آن الحاق نموده اند و در قبال حقوق مهاجرین و پناهنده گان مسولیتهای این کشور ها را مشخص نموده است بنا این کشورها ملزم به رعایت قوانین دا خلی شان و کنوانسیونهای بین المللی اند و اگر اقدام صورت بگیرد بصورت قطع تمام حقوق مهاجرین و پناهنده گان با در نظر داشت ارزشهای بشری رعایت میگردد.

احمد ضیا بومیا فعال حقوق بشری و کارشناس امور سیاسی


*این گزارش خبری با حمایت روزنامه نگاران برای حقوق بشر «JHR» تهیه شده است.

 

دکمه بازگشت به بالا