لیلما، زن گلفروش در حالی که فصل پاییز به پایان میرسد و زمستان پر برف و باران در راه است، نگران عمر گلهایش است. او از آموزگاری در دوران جمهوریت به گلفروش در دوران سلطهی امارت رو آورده و از این طریق به یک درآمد رضایتبخش نیز دست یافته است. او میگوید: «فروش گل، یعنی محبت فروشی و در حال حاضر من در حال فروش محبت هستم.»
بازگشت امارت اسلامی در افغانستان از این جهت که زندگی زنان را بهصورت عمومی دگرگون ساخت و بحران بیکاری و شرایط دشوار اقتصاد را بر مردم تحمیل کرد یک نقطهی عطف در تاریخ سالهای پسین افغانستان محسوب میشود. زنان پس از این نقطهی عطف، کمتر در فضای تعاملات عمومی دیده میشوند و طبق گزارش سازمان عفو بینالملل، زنان از عرصهی حیات اجتماعی حذف شدهاند.
لیلما، زن ۵۲ ساله در این فضای پرخفقان به گلفروشی رو آورده است. زنی که آموزگار بود و بهگفتهی خودش، صدها دختر و پسر را با قلم و کاغذ آشنا کرده است. قبل از امارت اسلامی زمینهی تحصیل دختران فراهم بود اما شوهر لیلما اجازه نمیداد دخترانش تحصیل کند و این امر باعث شد که لیلما از شوهرش جدا شود اما با رویکار آمدن امارت اسلامی، تحصیل دختران ممنوع شده و لیلما نمیداند که با این ممنوعیت چه کار کند.
لیلما میگوید: «در هیچ جای دیگری این اتفاق شاید رخ نداده باشد که یک مادر آموزگار باشد و فرزندانش اجازه رفتن به مکتب را نداشته باشند.»
به نظر لیلما، عدم توانایی زنان در افغانستان برای به دنیا آوردن پسر، باعث بروز منازعات عمیق بین همسران میشود. لیلما از جمله زنانی است که با این مشکل روبرو بوده و عدم داشتن فرزند پسر باعث بروز ناسازگاری بین او و همسرش شده است.
دسترسی به آموزش و تحصیلات باکیفیت برای زنان در افغانستان محدود شده است و لیلما که بخاطر دو دخترش سختیهای زیادی را تحمل کرده، با این محدودیتها، نگرانیاش در مورد آیندهی فرزندانش تشدید شده است. چون به گفتهی او تحصیلات مناسب به زنان کمک میکند تا به استقلال مالی و استقلال فکری دست یابند و موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشند.
در طول تاریخ، زنان با تلاشهای فراوانی مبارزه کردهاند تا برابری جنسیتی را به دست آورند. اما همچنان بسیاری از تفاوتها و محدودیتها در دسترسی زنان به فرصتها و منابع وجود دارد. تغییر این وضعیت نیازمند تلاش همه افراد جامعه، از جمله مردان و زنان، و نیز تغییرات سیاسی، اجتماعی و قانونی است.
آموزگار سابق چرا به گلفروشی رو آورد؟
پس از رویکار آمدن امارت اسلامی در افغانستان و پالیسی جدید این دولت، مبنی بر لغو اخذ حقوق بازنشستگی، لیلما نیز دیگر حقوق بازنشستگی خود را دریافت نمیکند. تداوم این وضعیت و شوک اقتصادی که زندگی مردم را مختل کرد، لیلما را نیز تحت فشار قرار داده است.
لیلما میگوید: «سراغ انجوهای خارجی را گرفتم تا بتوانم کاری پیدا کنم. چندین روز تلاش کردم تا موفق شوم اما در نهایت هنگام آذان شام دوباره به خانه بر میگشتم.»
لیلما پس از چندین روز تلاش بلاخره با پول همراه خود چندین شاخه گل از کوچه گل فروشی شهر نو کابل خریداری کرد. او با فروش شاخچههای گل که هر کدام رنگهای سرخ و سفید دارند توانسته است مخارج زندگی خود و دو دختر جوان خود را فراهم کند.
او درحال حاضر کارش وسعت پیدا کرده و درآمد از این کار راضی است اما با آغاز فصل زمستان و اتمام فصل پرورش گل دیگر کارش کمرنگ تر میشود. او تلاش دارد تا بدیلی برای کار گل فروشی خود پیدا کند اما در حال حاضر روزانه ۶۰۰ افغانی از فروش گل به دست میآورد. او با این مقدار پول کرایه خانه و مصارف خانواده خود را تمویل میکند.
لیلما درحالی که اجازه نمیدهد از وی تصویری از جریان کارش داشته باشیم چنین گلایه میکند که در جامعه افغانستان هر گاه شخصی کارهای شاقه را انجام میدهد مخصوصا وقتی یک زن این کار را انجام میدهد مورد قضاوت بیجا قرار میگیرد اما اگر فردی کار مشابه را در خارج از کشور انجام دهد یک امر طعبیی قلمداد میشود.
درحالی که او از همسر خود جدا شده اما هنوز نگران است: «هراس دارم همسرم و پسران وی روزی در کوچه و خیابان حین گلفروشی به من نگاه کنند و با این حال من و دو دختر جوانم را مورد قضاوت بیجا قرار دهند درحالی که در کار ننگ نیست بلکه بار دوش بودن ننگ است.»
لیلما هنگامی که گل را در خیابان برای فروش حمل میکند در بیشتر موارد او را با گداها اشتباه میگیرند و پولیس تلاش میکند او را با خود به حوزه ببرد زیرا اخیرا روند جمعآوری گداها در شهر کابل آغاز شده است، اما لیلما تلاش میکند تا منظمتر و با لباس تمیز بهکارش ادامه دهد. در مواردی نیز مجبور میشود گلهایش را پنهان کند.
با این حال، لیلما در حال حاضر با بحرانهای دیگری نیز مواجه است که موجب نگرانیهای فراوانی برای او و خانوادهاش شده است. علت اصلی این بحران به عدم وجود فرزند پسر و همسری برمیگردد.
با توجه به اینکه لیلما با دو دختر جوان خود که هر کدام از 19 تا 22 سال سن دارند، تنها زندگی میکند، با مسائل بزرگتری نیز روبرو هستند. این مسئله یکی از مشکلاتی است که همواره زنان در جامعه افغانستان با آن روبرو هستند و آنچه که مشکل ساز میشود، “نگرش منفی اطرافیان” نسبت به سه زن بدون محرم است.
هنگامی که لیلما و دو دختر جوانش تلاش میکنند خانهای را برای اجاره پیدا کنند، مالکان خانه آن را اجاره نمیدهند و تنها دلیل آن عدم وجود “محرم” است.
لیلما، در حالی که اشک در چشمانش برق میزند، به این صورت میگوید: «به طور عمومی، شاید گفتن این موضوع خوب نباشد، اما در بیشتر موارد، خانه را به ما اجاره میدهند، زیرا فکر میکنند ما یکی از زنان صحیح نیستیم و هرگونه درخواستی که از من و دو دخترم داشته باشند، میتوانیم آن را برآورده کنیم. اما با این حال، ما تلاش میکنیم تا خانه دیگری پیدا کنیم و از آنجا جدا شویم.»
هنگامی که لیلما درباره دشواریهای زندگی خود صحبت میکند، اشکهایش را با پارچهای از شال خود پاک میکند و میگوید: «آرزوی خود را به دست آوردم و دخترانم تحصیل کردند. این برای یک مادری که خودش در گذشته معلم بود، کافی است.»
با توجه به ممنوعیت تحصیل و آموزش دختران از لیلما پرسیدم: «شما چه چیزی را در تحصیل به دست آوردید که تمام این دشواریها را تحمل کردید؟ او در پاسخ گفت: «تحصیل به من انسانیت را آموخت.»
داستان زندگی لیلما، نمایانگر زندگی هزاران زن دیگر در این کشور است. زنانی که با دلایلی مانند کار، درآمد و زندگی دشواری روبرو هستند و به دلایل مختلفی مانند خشونت خانوادگی، نابرابری جنسیتی و صدها مشکل دیگر، هرگز لذتی از زندگی شیرین نچشیدهاند.
بیشتر از خبرگزاری کوکچه کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.