زندگی بخش عمدهی مردم در افغانستان را لایههایی از فقر تشکیل میدهد؛ فقری که در ادوار مختلف عامل محرومیت شده یا به ناامنی شدید اجتماعی دامن زده است. در این گزارش روایتی از زندگی مرد کهنسالی را میخوانید که برای بازگو کردن شرایط زندگیاش، تاکسی خود را در گوشهای از شهر شلوغ کابل پارک کرده و در کنارش تکهای حاوی نان تنوری به چشم میخورد که به گفتهی خودش، روز را با آن می گذراند.
گویی دیر زمانی است که حرفهایش را کسی نشنیده است و فرصت فراهم نشده تا بتواند گلایههای خود را بیپرده با کسی شریک بسازد. حبیب الله که 60 سال سن دارد حدود 30 سال میشود که در کابل، شلوغترین و بینظمترین شهر افغانستان رانندگی میکند.
حبیبالله میگوید: «من به اندازهای که توانش را دارم کار میکنم، تا جایی که بدنم و اعصابم از شدت خستگی و سر صدای موترها و راهبندی خسته شود.» او قبل از رانندگی کارهای دیگری را نیز امتحان کرده اما معتقد است که در «این ملک» هیچ کاری نتیجه نمیدهد: «هر کاری کردیم نشد. از مزدور کاری تا دهقانی و شاگردی و دست فروشی ولی کارم نشد تا این که زمین پدری را سودا کدم و موتر خریدم.»
مرحلهی آزمون و خطا در زندگی این مرد کهنسال تا اینکه شغل مناسب را بیابد آنقدر طولانی شده که به سادگی میشود نتیجه گرفت هیچ کار مناسبی که درآمد رضایتبخشی داشته باشد وجود ندارد. این چیزی است که حبیبالله را مجبور میکند حتی در «این روزها که مردم خیلی مفلس شدهاند» به رانندگی در شهر شلوغ بچسبد.
او اضافه میکند که در حال حاضر بیشتر مردم به دلیل ناداری و ناچاری از دوچرخه/بایسکل استفاده میکنند ومسیرهای طولانی را حتا با بایسکل طی میکنند.
شهروندانی نیز که مسیرهای طولانی را در شهر کابل با دوچرخه طی میکنند با حبیبالله موافقاند. حامد، مرد 40 سالهای که همهروز مسیری بین دارالامان و چهارراهی سرسبزی را با دوچرخه طی میکند به خامه پرس گفت: «شش هزار معاش دارم و اگر صرف موترهای کرایی بکنم چیزی از آن برایم نمی ماند.»
حبیبالله میگوید روز ۲۰۰ افغانی کار میکند و بعضی روزها هم ۴۰۰ افغانی اما بخش قابل توجهی از این پول دوباره روی عوارض موتر خرچ میشود. او شغل تکسی رانی را شبیه یک پرنده میداند که سرگردان در مسیر نامشخص در حال گردش است.
موترش را در گوشهای پارک کرده و از مشکلات صحی که با آن دستوپنجه نرم میکند قصه میکند. بیماری دیابت و ناراحتیهای قلبی از مشکلات صحی حبیب الله است. درکنارش ترموز چای، یک قرص نان تنوری دیده میشود که مقداری از آن را صبح و متباقیاش را حوالی ساعت ۱۲:۰۰ اگر فرصت شود صرف میکند.
می گوید در حال حاضر 25 هزار قرضدار است. به گفتهی خودش برای اینکه بتواند رنگ تکسیاش را از رنگ گذشته به آبی تبدیل کند پول قرض کرده و تاکنون آنرا پرداخت نتوانسته است.