
چهار دیواری نسبتا فرسوده با کلکین و کلکینچههای کوچک توصیف مختصر از دُکانی است در کابل که صاحب آن بیش از سه دهه در آنجا کار کرده است. کار او زمانی رونق داشت، به ویژه وقتی که کاکا نادر شبکهای از مشتریان ثابت برای خود تشکیل داده بود و با علاقه کار میکرد.
نادر که به گفته خودش 70 سال سن دارد از سن 17 سالگی مصروف ساختن و فروش زیورات نقرهیی بوده است. محلی که نادر از آغاز 17 سالگی تاکنون در آنجا کار کرده است همین دوکان کوچک است در تایمنی سابقه، از مناطق شلوغ کابل؛ تنها دکانی که با گذشت چند دهه نه دکاندار آن ترک کرده و نه دکان تغییری کرده است.
اکنون بیشتر از 32 سال است که نادر در آنجا مصروف ساختن و فروش زیورات نقره یی است. او از بام تا شام درحال برق انخداختن و جلایش زیورآلات از قبیل انگشتر، گردنبند، گوشواره و زیورات دیگر است.
هرچند به گفتهی خودش، «فکرها بجای نیست و ذهن هر قدر پیر تر شوی کندتر می شود» اما بهصورت تخمینی میگوید «اگر اشتباه نکنم 32 سال است که در این محل کار میکنم.»
از روزهایی قصه میکند که بهدلیل شبکهای از مشتریان ثابت، دکانش رونق داشت و دختر و همسرش نیز در بیرون از خانه کار میکردند. اکنون همسر و دخترش به دلیل سیاستهای امارت اسلامی خانهنشین شدهاند و این چیزی است که کاکا نادر مدام مسیر صحبتها را تغییر میدهد تا یادآوری کند که ممنوعیت آموزش دختران و تعلیق کار زنان باید لغو شد.
کاکا نادر در پیامش به امارت اسلامی میگوید که «از حاکمان کشور می خواهم تا ممنوعیتهای کاری زنان و محدودیتهای تحصیلی دختران را بردارد.»
او میگوید که قمیتها در بازار نقره نیز مثل سایر بازارها مدام در نوسان است اما خودش برای مشتریان ثابت دکان، قمیت ثابت را در نظر میگرفت و از این کارش راضی بود اما حالا وضعیت تغییر کرده، دیگر سفارش نمیگیرد چون بیشتر مشتریهایش کشور را ترک کردهاند.
دیوارهای دکان کاکا نادر در زمانهایی که رونق داشت با تصاویری از احمد ظاهر، خوانندهی محبوب کشور و نیز با تصاویری از بازیگران سینمای هند تزیین شده بود اما اکنون دیوارهای دکان خالی است. این زرگر تصریح میکند که «امر به معروف از من در خواست کرد تا تصاویر را از دکان بردارم.»
زنی که نخواست نامش در گزارش ذکر شود مقدار زیاد نقره را برای پالش نزد کاکا نادر آورده و میگوید: «حدود 11 سال است که مشتری کاکا نادر هستم. نقره فروشی هر جای است خو کاکا نادر خیلی نقره خوب داره و نقره اصلی داره.»
کاکا نادر که اکنون همراه صمیم، پسر جوانش کار میکند میگوید که او پیر شده و صاحب اصلی دکان پسرش است.
صمیم میگوید: «دوست دارم تا اخر حتا اگر پدر جان نتواند به دوکان بیاید حال و هوای دوکان را حفظ کنم و دوکان را همان دوکان کاکا نادر بمانم و خاطرات پدرم را حفظ کنم.»