بدخشانم سقوط کرد
در این حال و روز، اوضاع افغانستان دگرگون است. از هرگوشه بوی خون، بوی ظلم و صدای گلوله میآید.
دیانا عمرانی
مردم اصلاً امیدی به آیندهی خود ندارند. قبل از شدت گرفتن جنگ، فقط یک کلمه در زبان مردم بود، امنیت. حالا هم یک کلمه است، اما «فرار». روز به روز ولایتهای ما سقوط میکند و مردم هم از خانههای خود آواره میشوند. آوارگان ولایات به کابل و از کابل به سوی کشورهای همسایه در حال فرار اند. هیچ امیدی به بودنشان در افغانستان ندارند چون این مردم زجرکشیده بارها با همچو حالات روبرو شدهاند و مقاومت کردهاند .
بدخشانم ولایت زیبا و سرسبز، تمام ولسوالیها و قریههایش به دست بیگانگان سقوط کرد؛ به دست کسانی که مردم از ظلم آنان به امان نیستند این حالت خیلی سخت دردناک و برای همه طاقتفرسا است.
افغانستانم این روزها حالی خوبی ندارد، خیلی خسته شده نیاز به مرحم دارد تا دردش را درمان کند. اما، سالها است که این مرحم به دستش نرسیده است.
وطنم، زادگاهم، کشورم میدانم خیلی خسته شدهای این خستگی تو و باشندگانت یکروزه، یک هفتهیی ویا یک ماهه نبوده است بلکه سالها و دههها طول کشیده است. اما هیچگاه خود را تنها احساس نکن چون اگر من بهحیث یک دختر نوجوان جسماً در راه حراست و حفاظت از تو قرار ندارم، اما از طریق نوشتن دردهای مشترک همهی ما افغانها همراهیات خواهم نمود.
در اخیر، نمیدانم کشورم را چی کسی فروخت؟ اما میدانم قربانیاش را چه کسی پرداخت .
بیشتر از خبرگزاری کوکچه کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.