نگاه‌ها

ساکنان دوزخ از قبیله ما

اگر شما خواسته باشید اهالی دوزخ در میان مسلمانان و جوامع اسلامی را بشناسید، گروه قاتلان و آدم کشان را فراموش نفرمایید که آن ها در صدر همه ی جنایت کاران و پیشآهنگ قافله ی دوزخی یان از قبیله ی ما اند. گناه این گروه در پیشگاه خداوند سنگین است. قرآن صراحت دارد که آن ها به جنهم می روند و راه های خلاص از عذاب آلهی، فراروی این طیف شقی و سیاه روی، مسدود اند.

هرچند جنایت عرصه های وسیع و افق های فراخ دارد و جنایت کاران می توانند در میدان های مختلف سر بکشند و محیط های زیادی را آلوده و عفونی بسازند اما، خدای تبارک و تعالی در باره ی جنایت قتل هشدار های سخت و وعده ی جهنم داده است. آن هایی که مرتکب این جنایت می شوند، در برابر سرنوشت تاریک و تکان دهنده ای قرار می گیرند. توبه ی آن ها قبول نمی گردد و زنگار گناه شان با هیچ آب زلالی شسته نمی شود. این گروه نگون بخت آری، به جهنم می روند و برای همیشه در میان شعله های سوزنده ی آن باقی می مانند.

شخصی به روایت امام مسلم از عبدالله بن عباس کاکا زاده و صحابی جلیل پیامبر پرسید که” آیا توبه ی قاتل قبول می شود؟ ایشان متعجب شد و فرمود: چه می گویی؟ آن شخص بار دوم و سوم این سئوال را مطرح کرد تا این که عبدالله بن عباس گفت: برای چنین فردی هیچ توبه ی نیست، چه از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیده ام که فرمود: مقتول در روز قیامت در حالی که خون از حلقومش جاری است با یک دست سرش را گرفته و با دست دیگر قاتلش را، در پیشگاه خداوند در برابر عرش، حاضر می شود و فریاد می زند که بار الهی این شخص قاتل من است، خداوند در مقابل برای قاتل می گوید: هلاک شدی و سپس به جهنم برده می شود.”
آری، این سرنوشت قاتل است و چرا چنین نباشد که پیامبر اکرم( ص) می فرماید:” لزوال الدنيا أهون على الله من قتل مؤمن بغير حق” نابودی جهان در پیشگاه خداوند سبک تر از قتل یک نفر مؤمن است که به نا حق کشته می شود. منذری در الترغیب و الترهیب به روایت ابو سعید و ابو هریرة نقل می کند که پیامبر فرمود:”لو أنَّ أهلَ السَّماءِ وأهلَ الأرضِ اشتركوا في دمٍ لأكبَّهم اللهُ في النَّار” اگر اهل آسمان ها و زمین، همه در ریختن خونی با هم همدستی نمایند، خداوند همه را در آتش جنهم فرو می ریزد.

وقتی عبد الله بن عباس از عدم قبول توبه ی قاتلان سخن می گوید، چشم به صراحت نص معصوم دارد، چشم به این روایت های دل بر انداز دارد که جرئت و جسارتی برای هیچ مؤمنی صادقی باقی نمی گذارند که دست و دامن به خون ناحق آلوده نماید. بلی، عبدالله بن عباس از واقعیتی پرده بر می دارد که که با قرآن خدا همسخن است. قرآن می فرماید:”ومن يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فيها ..” و کسی که فردی مؤمنی را عامدانه به قتل برساند، کیفرش جهنم است که همیشه در آن می ماند.

ابن عباس صحابی پیامبر است و مسلماً بیش از هر کسی دیگری با قرآن و سنت آشناست و بیش از هرکسی دیگری کتاب خدا را می فهمد و بنا به همین دلیل او را حبر الامة و ترجمان القرآن لقب داده اند. اما، باید متذکر شد که تنها ابن عباس نیست که چنین اعتقاد و باوری دارد، بلکه در میان اصحاب و تابعان زیاد اند آن هایی که معتقد بودند که برای قاتل عمد، توبه ای نیست. ابن کثیر در ذیل تفسیر آیه ی “و من یقتل مؤمنا متعمد..” تذکر می دهد که زید بن ثابت، ابو هریرة، عبدالله عمر، ابو سلمة بن عبد الرحمن، عبید بن عمیر، حسن، قتاده و ضحاک بن مزاحم همه از همین بیشه سر می کشند و در چنین باوری شریک اند.

عده ای شاید آیت شرک را حجت بیاورند و استدلال نمایند که خداوند تبارک و تعالی هر گناهی غیر از شرک را می بخشد و یا به حدیث قاتل صد تن تمسک بجویند و برای قاتلان و سفاکان گذرگاه توبه فراهم نمایند. نه خیر چنین نیست، چشم های تان را باز کنید و به دنبال هیچ تأویلی نگردید که پیامبر(ص) در حدیثی صحیحی می فرماید: “أبى الله أن يجعل لقاتل المؤمن توبةً” اراده ی خداوند بر این نرفته است که برای قاتل فرد مؤمن، توبه ای قرار بدهد. این حدیث نیز با آیه ی فوق تجانس کامل دارد که کیفر قاتل را خلود در جهنم می داند.

باری، قاتلان و سفاکان را از سلک عفو و بخشش الهی استثنا قرار داده اند و شاید از همین جاست که قرآن کریم مجازات آن ها را سنگین تر از مجازات کافران و منافقان توصیف می کند. مبتنی بر شواهد منصوص حتی مشرکان می توانند، چشم طمع به بخشش و لطف خداوند بدوزند اما، قاتلان و آدم کشان هرگز، آن ها از نشستن بر سر خان کرمی الهی، محروم اند، آن ها ساکنان ابدی کویر سوزان جهنم اند.
نوت: لطفا عحله نکنید -ان شاء الله- به آن چه در ذهن شما می گذرد، می رسیم..

در حدیثی دیگری به روایت امام بخاری عبدالله بن عمر از پیامبر اکرم نقل می کند که آن حضرت فرمود:” لَنْ يَزَالَ المُؤْمِنُ في فُسْحَةٍ مِن دِينِهِ، ما لَمْ يُصِبْ دَمًا حَرَامًا” یک مسلمان تا زمانی که خونی حرامی را نریخته است، می تواند ادعای دینداری نماید. یعنی اگر دست شما به خونی انسانی آلوده و رنگین شده است دیگر ادعای مسلمانی تان کار بیهوده و نابجاست. در همین سیاق عبدالله بن عباس می گوید:” رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَطُوفُ بِالْكَعْبَةِ وَيَقُولُ: مَا أَطْيَبَكِ وَأَطْيَبَ رِيحَكِ، مَا أَعْظَمَكِ وَأَعْظَمَ حُرْمَتَكِ، وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَحُرْمَةُ الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً مِنْكِ مَالِهِ وَدَمِهِ..” پیامبر را دیدم که بر گرد کعبه طواف می کرد و می فرمود: چقدر تو پاک و چقدر بوی تو خوش است، چقدر تو بزرگی و چقدر حرمت تو بزرگ است،(اما،) قسم به ذاتی که جان محمد در دست اوست، حرمت خون و مال مسلمان در نزد خداوند بزرگ تر از حرمت توست.

در جای دیگری امام بخاری سخن عبرت آموزی را از عبدالله بن عمر این گونه نقل می کند:” إنَّ مِن ورَطَاتِ الأُمُورِ، الَّتي لا مَخْرَجَ لِمَن أوْقَعَ نَفْسَهُ فِيهَا، سَفْكَ الدَّمِ الحَرَامِ بغيرِ حِلِّهِ” یکی از تنگناهایی که انسانی اگر در آن فرو برود دیگر نمی تواند از آن خارج شود، خون هایی اند که به نا حق ریخته می شوند. یعنی روزنه های نجات در پیشگاه خداوند و روز قیامت فراروی قاتلان و سفاکان بسته می شوند، بنا برآن آن ها نباید امیدوار باشند که می توانند حتی با زلال توبه، تن های آلوده به معصیت خود را پاک و مطهر بگردانند.

باری، در دین محمد(ص) قتل زشت ترین و ناپذیرفتنی ترین گناه و بل مادر همه ی ظلم هاست. قتل حتی در پذیرفتنی ترین شکل آن یعنی قصاص دلهره آور و تکان دهنده است و این جاست که در شریعت اسلامی پای خون بها به میدان کشیده می شود تا حاشیه ای برای فرار از قتل فراهم گردد و فراتر از آن پیامبر اکرم(ص) خود ولی مقتول را تشویق به انصراف از دیت و قصاص فرد جانی می نماید. اما، دریغ که در منبرها و رواق مدرسه ها از این قصه های شیرین و بلکه اصیل ترین جانب سنت پیامبر، چیزی به ما نمی گویند و متاسفانه بجای عفو و گذشت و مهربانی، بذر های قتل و خشونت و انتقام جویی را در خاک سینه های جوانان فرو می ریزند و این پدیده ی شوم را عامدانه آبیاری می کنند و همه جایی می سازند.

بیایید این حدیث بسیار زیبا را با هم بخوانیم تا میراث پیامبر مظلوم اسلام را از رویکردهای نامردانه و کردار نا مجاهدانه ی قاتلان که خود را ناشیانه مجاهد می نامند اما، آدم می کشند و خون به ناحق می ریزند، تفکیک نماییم. امام مسلم به نقل از وائل بن حجر می آورد که:” من با پیامبر نشسته بودم که مردی با طنابی مردی دیگری را بسته و به نزد پیامبر آورد و گفت ای رسول خدا، این مرد برادرم را کشته است. پیامبر فرمود آیا چنین کردی؟ وارث مقتول گفت: اگر اعتراف ننماید، من دلیل و سند دارم.

قاتل گفت: بلی او را کشتم. پیامبر فرمود: چگونه او را کشتی؟ قاتل گفت: ما با هم از درختی برگ و شاخ جمع می کردم که من را دشنام داد و به خشم آورد تا این که با این تبر بر سرش زدم و او را کشتم. پیامبر فرمود: آیا چیزی داری که آن را به وارث مقتول بدهی و جانت را خلاص کنی؟ قاتل گفت: غیر از این چادر و تبر چیزی ندارم. پیامبر فرمود: با قومت صحبت کن که جانت را بخرند. قاتل گفت: من نزد قومم هیچ ارزشی ندارم. پیامبر ( در این جا) ریسمانی را که با آن قاتل بسته شده بود، به طرف وارث مقتول انداخت و فرمود: این تو و این قاتل برادرت. وارث مقتول( طناب را گرفت و) با قاتل به راه افتاد و چون اندکی فاصله گرفت، پیامبر(ص) فرمود: اگر او را بکشد او هم مثل او خواهد بود(یعنی آدمی را کشته و خونی را ریخته است)، چون خبر به گوش وارث مقتول رسید، برگشت و گفت:ای پیامبر خدا شنیدم که فرمودید” اگر او را بکشم من هم مثل او قاتل خواهم بود این در حالیست که این مرد را به دستور شما گرفته بودم. پیامبر فرمود: آیا نمی خواهی که بار گناه تو و برادرت را با خود حمل کند؟ گفت: ای نبی خدا این را می خواهم. راوی می گوید که سپس وارث مقتول طناب را انداخت و قاتل را رها کرد.”

به هر حال هشدار هایی که در قبال قتل عمد تذکر یافته اند، همه سخت و سهمگین و همه سنگین و مخوف اند اما، به درد آن هایی که مسلمانی را در ریش و عمامه خلاصه می کنند و سرمه به چشم می زنند و از خداوند و روز قیامت تصویری این چنینی و تاریکی در ذهن دارند، نمی خورند. چون آن ها می توانند بهانه بیافرینند، توجیه گری کنند و با خلق بهانه ها و توجیه گری ها همچنان خون بریزند و آدم بکشند. این رویکرد بیگانه با طبیعت دین خدا و سیرت پیامبر اکرم است اما، در جامعه ی ما نهادینه می شود و قاتلان و سفاکان به مراجع بزرگ و مصادر الهام مبدل می گردند. ولی، صادقانه باید عرض شود که اگر شما قتل کرده اید، اگر شما آدم کشته اید و اگر شما برای ادامه قتل ها فتوا داده و زمینه سازی کرده اید، امیدی به بخشش و عفو الهی نداشته باشید. ریش و عمامه و تسبیح و سجاده و القاب سرنوشت شما را تغییر نمی دهند و خداوند بخاطر حمل القاب چون مجاهد، ملا، مولوی و آخند با شما و هیچ کسی مدارا نمی کند و بلکه حتی بابت بار سنگین همین توصیف ها و کتمان عامدانه ی حقایق، شما مسئول شناخته می شوید و مورد نفرین خداوند قرار می گیرید و مجازات می شوید چه قرآن می فرماید:” إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ”بقره/159،160، كساني كه دلائل روشن و واسباب هدايتی را كه نازل كرده‏ ايم بعد از آن که آن ها را در كتاب(پیام خود) برای مردم بيان نمودیم، كتمان مي‏كنند خدا آن ها را لعنت مي‏كند و همه ی لعنت كنندگان نيز آن ها را لعنت مينمايند. مگر آن هایی كه توبه و بازگشت كردند و (اعمال بد خود را با اعمال نيك) اصلاح نمودند و آن چه را که كتمان كرده بودند بیان نمودند، من توبه ی آن ها را مي‏پذيرم و من تواب و رحيم ام.

کتمان حقایق خیانت در حق اسلام است، جفا در حق خدا و پیامبر است. این پرده پوشی ظالمانه و بلکه فتواهای ریش های پهن و شکم های گنده در پاکستان که خود را ناشیانه عالم دین می دانند و به منبر می روند و برای قتل در میان ما بستر سازی می کنند و دین و ایمان می فروشند، باعث آن گردیده که آدم کشتن به یک عمل روتین در افغانستان مبدل گردد و جغرافیایی در حجم یک کشور 35 میلیون نفری، به آتش کشیده شود. اما، اگر شما واقعا مسلمان هستید و مفاهمی چون حساب و کتاب در روز قیامت برای تان معنی دارند، دست از قتل و کشتار مردم بردارید ولی، خیلی امیدوار نباشید که گناه و جنایت شما را ببخشند و لکه های سیاه را از دامن های تان بشویند.

با این وجود، کار به دست شماست، شمایی که عامدانه قتل کرده اید، شمایی که فتوا داده اید، شمایی که با قاتلان هم دست شده اید، شما یی که خبر چینی می کنید و مخبری می نمایید، شمایی که خانواده ای را با توسل به جهاد دروغین، بی سرپرست و زنی را بیوه و اطفالی معصوم و بی پناهی را یتیم ساخت اید، با این که جنایت تان بزرگ، نابخشودنی و مهول است و با این که بر خرمن ایمان تان آتشی مهار ناپذیر و ویرانگری افکنده اید، می توانید در دل شب های سیاه از خواب برخیزید و سجده های طولانی کنید و از سینه های پر از بار گناه تان، ضجه بکشید و دریا دریا اشک ندامت بریزید و درب های توبه را محکم بکوبید و از بارگاه خداوند مغفرت بخواهید.

اما، هیهات کار در این نقطه ختم نمی شود. برای این که مهر صحت بر توبه های تان بگذارید، باید خون بها بپرداز، باید متکفل خانواده های شوید که سرپرست و عزیز خود را توسط شما از دست داده اند، لابد رضایت خاطر آن ها را کسب کنید و از این پس زندگی خود را وقف خدمت به آنان نمایید و این جاست که شاید بارقه ی امیدی در آن طرف های ناپیدا سوسو بزند و شاید خدای مهربان شما را ببخشید و مخرجی برای سرنوشت واقعاً تیره و تار تان فراهم نماید چه الله متعال می فرماید:”وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ” و باز می فرماید:” إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرّحیم” و باز می فرماید:”قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ”، و پیامبر اکرم(ص) در باره ی عظمت لطف الهی می گوید:” والذي نفسي بيده ليغفرن الله يوم القيامة مغفرة يتطاول لها إبليس رجاء أن تصيبه” خداوند در روز قیامت، چنان خان بخشش و مغفرت می گسترد که حتی ابلیس چشم طمع به کرم و بخشش الهی می دوزد.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا