طالبانیزه شدن آزادی بیان؛ رسانههایی مبلغ ارزشهای دموکراتیک تریبون طالبان شدهاند
رستم راستین در مطلبی در روزنامه 8 صبح به وضعیت امروز رسانه ها در افغانستان تحت حاکمیت طالبان به شرح زیر می پردازد:

از زمان ورود طالبان به کابل، محدودیتهای گستردهای بر آزادیهای مردم وضع شده است. اعمال قوانین سختگیرانه بر نحوه گردش و پوشش شهروندان، بهخصوص زنان، سانسور رسانهها و زندانی کردن شهروندان به جرم نوشتن یک دیدگاه فیسبوکی، حکایتگر زندهگی سخت و جانکاه در سرزمینی است که با تسلط دوباره طالبان جهنمیتر از دوران حکومت اشرف غنی شده است.
طالبان هر روز با وضع قواعد جدید بر زندهگی مردم، شوک بیشتری بر شهروندان وارد میکنند. فرمانها یکی پی دیگر اعمال میشود تا مردم بیشتر زجر بکشند و بترسند. طالبان وقتی در جامعه بینالمللی تحقیر میشوند، انتقام آن را نیز از باشندهگان شوربخت کشور میگیرند؛ مردمی که کسی هرگز از آنان نپرسیدهاند موجودی به نام طالبان را میخواستند یا نه.
حامیان منطقهای و جهانی طالبان پیش از به قدرترسیدن این گروه در افغانستان، مدام از «تغییر طالبان» سخن میزدند؛ اینکه آنان دیگر نیروهای نااهل قبلی نیستند، از گذشته بدشان عبرت گرفتهاند و اگر دوباره روی کار بیایند، مرتکب اشتباهات قبلی نمیشوند. حالا که نه ماه از به قدرت رسیدن طالبان میگذرد، بر همه روشن شده که «تغییر طالبان» دروغی بوده است که این گروه و حامیان منطقهای و جهانی آن برای اغفال مردم میگفتند تا بازگشت طالبان به قدرت بیشتر آسان شود.
حالا که طالبان در یک دسیسه از قبل برنامهریزی شده بازگشتهاند، نیازی نمیبینند تظاهر به تغییر کنند. آنان از موضع حاکمان جدید، فرمان صادر میکنند و از مردم میخواهند بیچونوچرا به آن عمل کنند. همه چیز طالبانیزه شده است، از سروصورت آدمها گرفته تا خیابان، پارک تفریحی، رستورانت، مکتب و دانشگاه. حتا رسانههایی که دیروز نماد لیبرالیسم و مبلغ ارزشهای دموکراتیک بودند، امروز به تریبون طالبان مبدل شدهاند و هرچه حاکمان جدید بگویند، همان میکنند. برای تاجران رسانهای تنها ارزش غیرقابل معامله، پول است و دیگر ارزشها نظر به وضعیت سیاسی جایگزین میشود. دیروز اگر نشر سریالهای هندی و ترکی، پخش موسیقی و برگزاری کنسرتهای آوازخوانان افغان، تاجیک و پاکستانی پولساز بود، امروز نشر نعت، تهیه برنامههای دینی و در کل به هر ساز طالبان رقصیدن، راهگشا است.
رسانههای تجاری در نشر خبرها نیز سانسورزده و متمایل به طالبان عمل میکنند؛ کاری که حتا با ژورنالیسم به اصطلاح معیاری مورد ادعای تاجران رسانهای سازگار نیست، چه رسد به ژورنالیسم انتقادی که این رسانهها هرگز به آن باورمند نبودهاند. در ژورنالیسم سانسورزده اسیر طالبان چیزی به نام آزادی بیان مورد پسند لیبرالیسم – که رسانههای تجاری شیفته پروپاقرص آن هستند – وجود ندارد و آنچه هست، هر چیزی میتواند باشد، مگر آزادی بیان. اینجا آزادی بیان بهعنوان یک حق همهگانی و همهشمول مطرح است، نه حق ویژهای که تنها اربابان قدرت و مدافعانشان از آن بهرهمندند. اینگونه آزادی بیان در غیردموکراتیکترین و عقبماندهترین نظامها نیز وجود دارد که رژیم طالبان از آن مستثنا نیست. در این نوع از آزادی بیان به رسانهها و مردم نیز اجازه داده میشود سخن بزنند، اما مشروط و محدود. از رسانهها مدام خواسته میشود که »ارزشهای اسلامی، منافع ملی و اصول رسانهای» را رعایت کنند. البته این در حد توصیه باقی نمیماند و طالبان حتا با ورود در اتاق خبر رسانهها، به مجریان و خبرنگاران دیکته میکنند که چه چیزی را بگویند و چه چیزی را نه. شهروندان نیز وقتی میبینند کاربران شبکههای اجتماعی به خاطر یک ابراز نظر ساده مجازات میشوند، مانند رسانهها و خبرنگاران کمتر سخن تند و انتقادی به زبان میآورند تا مایه رنجش استخبارات طالبان نشود.
رسانهها اگر چنین آزادی بیانی را به کار ببرند و یا تبلیغ کنند، هر قدر که دوست دارند، میتوانند «آزاد» باشند. این آزادی بیانی است که امر به معروف و نهی از منکر طالبان همه را به رعایت کاملش فرا میخواند. اما این آزادی بیان طالبانیزه شده است؛ کاریکاتوری از آزادی بیان واقعی که علیه خودش عمل میکند. در این نوع از آزادی بیان، طالبان و مدافعانشان کاملاً آزادند هرچه در چانته دارند، نثار دشمنان و منتقدان رژیم کنند و برعکس، «ارزشهای اسلامی» و در کل کارنامه طالبان را بستایند. منتقدان رژیم اما جایشان زندان است و بنابراین، از حق آزادی بیان بهرهمند نیستند و باید در سکوت کامل مجازات شوند. آزادی بیان طالبانیزه شده حتا به هوادارانش اجازه نمیدهد از حد خود بگذرند – البته اگر خرد دینی مجال این کار را بدهد – و نظم مدرسهای خشک و بسته موجود را زیر سوال ببرند. به این ترتیب، آزادی بیان مورد نظر طالبان در ستیز با دشمن فرضیای که هیچ حقی در قاعده بازی ندارد و کاملاً غایب است، خود را یکهتاز میدان میداند و نمیخواهد با حریف در میدان واقعی زورآزمایی کند.
رقابت آزاد در میدان واقعی برای آزادی بیان مورد نظر طالبان گران تمام خواهد شد؛ چون از قدرت منطقی بالایی برای اقناع مردم برخوردار نیست و بهسادهگی شکست میخورد. در خرد طالبانی کمتر جایی برای نقد خودی و شک نسبت به یقینهای دینی وجود دارد. طالبان در محیطی پرورش یافتهاند که فضای واقعی برای مانور اندیشه مخالف وجود ندارد و افراد از حق دسترسی به منابع و امکانات غیرخودی که از نظر ملاها گمراهکننده به حساب میآید، محروماند و صرف به منابع معدودی که آموزگاران دینی ضروری میدانند، بسنده میکنند. آنان به احکام و قواعد از پیش تنظیم شده بیچونوچرا متعهد میشوند و از این نظر، در برخورد با افرادی که این احکام و قواعد مقدس را زیر سوال ببرند، با خشونت شدید عمل میکنند. در چنین شرایطی، کمتر کسی حاضر میشود ریسک کرده و از چهارچوب محدود و مشروط آزادی بیان طالبانی عبور کند.
پس، نتیجه در نهایت همان میشود که طالبان دوست دارند: یک جامعه تکصدا و بسته که تنها به میل شریعت اسلامی مورد نظر این گروه عمل کند و هیچ بلندپروازیای نداشته باشد. اما آیا چنین جامعهای میتواند در درازمدت پایدار بماند؟ دستکم تا حالا دیده میشود که طالبان از شکست قبلی درس نگرفتهاند و در همان مسیری میروند که پیش از این یک بار رفته بودند. سرانجام این راه چیزی جز فروپاشی زودهنگام نیست. البته اگر مخالفان طالبان بتوانند موفقیتهای کلانتر و پایداری در میدان جنگ و سیاست به دست آورند، این فروپاشی خیلی زودتر از دور نخست ممکن است رخ دهد.