فابیو مورابیتو، شاعر و نویسندهی مکزیکی-ایتالیایی کتابی دارد با این عنوان شاعرانه: «به زبان مادری گریه میکنم.» فارغ از اینکه محتوای کتاب چیست، تنها همین بیان شاعرانه از زبان، اهمیت زبان مادری را نشان میدهد که بهانهای شد برای نوشتن این یادداشت به مناسبت روز جهانی زبان مادری.
«زبان» در کنار پدیدههای دیگر مثل «زمان»، «هویت» و «هستی» از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است. این پیچیدگی غالبا از مواجههی دایمی انسان با زبان ناشی میشود یا به قول پُل میشل فوکو «ما در محدودههای زبانی زندگی میکنیم» و این تاحدودی ضرورت پرداختن به زبان را توضیح میدهد.
لودیگ وتگنشتاین، فیلسوف نامدار اتریشی در قرن بیست زندگی میکرد و آثار ماندگاری در حوزه فلسفهی زبان از او بجا مانده است. این فیلسوف باریکبین با میشل فوکو در مورد اینکه «محدودههای زبانی» ما را تعریف میکند موافق است. به گفتهی او، «مرزهای زبانی، مرزهای جهانی ما را تعیین میکند. ما در حدود زبانمان زندگی میکنیم.»
فوکو در نظریه پردازیهای خود در حوزهی زبان حتی از مقولهی «مرزهای جهانی» که توسط زبان برای ما تعیین میشود فراتر میرفت. طبق استلال او، «واقعیت و خویشتن» فقط در محدودههای زبانی موجود است: «زبان، خویشتنباوری و واقعیت را شکل میدهد.»
پییر بوردیو، جامعهشناس و مردمشناس سرشناس فرانسوی نیز زبان را «فضای اجتماعی خاصی» تعریف میکند که «واقعیت را شکل میدهد.»
اما تمام این نظریهها یا استدلالهای فلسفی حول «زبان» میچرخد و اهمیت «زبان مادری» را به گونهای که لازم است توضیح داده نمیتواند. زبان مادری هم آیا «فضای خاصی است» که «واقعیت» صرفا در آنجا شکل میگیرد؟ در بیرون از محدودهی زبان مادری آیا واقعیت را فراموش میکنیم؟ چرا با اینکه از زبان مادری فاصله میگیریم، ولی هنوز «به زبان مادری گریه میکنیم؟»
کتاب «به زبان مادری گریه میکنم» پاسخهای روشنی برای این پرسشها ندارد. این کتاب دغدغههای نویسندهای را در جستارهای فشرده بیان میکند که با زبانی غیر از زبان مادری مینویسد.
نویسندهی این کتاب توضیح میدهد: «من میتوانم بگویم به زبانی مینویسم که یاد گرفتهام، نه به زبانی که با آن «زبان باز کردهام» و کسی آن را به من نداده است. من به زبانی مینویسم که در پانزدهسالگی یاد گرفتهام، که به نظرِ بعضی [برای یادگیری زبان] زود است و به نظر بعضی هم دیر.»
اما عنوان این کتاب به صورت ضمنی مقولههای «خور و خواب و خشم و شهوت» را بهعنوان خصیصههای ذاتی انسانها در ذهن خواننده تداعی میکند. تلویحا میتوان از عنوان کتاب چنین نتیجه گرفت: زبان مادری پیوند عمیقی با شخص دارد که در بنیادیترین حالات ظاهر میشود؛ مثل وقت گریستن یا شاید خندیدن، عاشق شدن، رویا دیدن و لحظات شهوتناک بودن با جفت خویش.