sieht aus

گفت‌وگویی با حکیم مدینۀ فاضلۀ سرخ

از این که به من این افتخار را بخشیدید تا در پیوند به وضعیت جاری کشور که در زیر رهبری حکیمانۀ شما به مدینۀ فاضلۀ سرخ بدل شده است، گفت و گویی داشته باشم، سپاس‌گزارم.

ههههههههههههههههههه، هی‌هی‌هی‌هی‌هی، هاهاهاهاهاهاها مشکلی نیست، شما می‌توانید افتخار کنید! این یک افتخار بزرگ تاریخی است که در سدۀ بیست و یکم نصیب افغان‌ها شده است.
پرسش:
این روزها از کابل تا همه ولایت‌های کشور همه جا دریای خون جاری شده است، از سنگ صدای می‌آید و اما از شما نی! شما چه هوایی در سر دارید؟
پاسخ:
هیچ هوای در سر ندارم، از انسان هوایی و متکبر بدم می‌آید! من با سنگینی کوه بابا خاموشم. وقتی یک گوه می‌تواند بابا باشد و خاموش باشد، من چرا یک بابای خاموش نباشم!
پرسش:
هدفم این است که در برابر این همه کشتار مردم چه پاسخی دارید؟
پاسخ:
هیچ، از قدیم گفته اند: جهان را آب گیرد مرغابی را تا به زانو است!
پرسش:
جناب، این دریای خون است نه دریای آب!
پاسخ:
خوب در هردو یش می‌شود شنا کرد!
پرسش:
هدف این است که تا چه وقت مردم کشور کشته شوند!
پاسخ:
هیچ افغان از هیچ افغان کم نیست! آن که می‌کشد خود نیز کشته می‌شود؛ در همین فاریاب داعش پنجاه طالب را کشته است،حالا طالبان خون نداشتند، جان نداشتند، داشتند، داعش هم، همان طالب است. مردم می‌گویند الاغ همان الاغ است؛ اما پالانش عوض شده است!
ما به‌سوی دموکراسی روانیم، وقتی طالبان کشته می‌شوند؛ اگر طالبان نکشند، اعتدال جامعه از بین می‌رود. ما باید جامعه متعادل داشته باشیم! آیا متعادل است که از یک مردم کشته شود و از مردم دیگر نه؟
وقتی داعش طالب را می‌کشد و طالب داعش را پیدا نمی‌کند که بکشد، غوره به دل می‌ماند، پس چه‌ کند مجبور است تا مردم را بکشد که دلش یخ کند. باید انتقام خود را بگیرد! تا جامعه متعادل شود. اگر همین اعتدال در جامعه نباشد؛ آیا سالانه پنج هزار گردش‌گر می‌توانند به کشور بیایند! هههههههههههههههههههههه ….
پرسش:
مخالفان شما می‌گویندکه اینان گردش‌گران نیستند، هراس افگنان اند، شما چه می‌گویید؟
پاسخ:
این گز و این میدان، من به یک مناظره حاضر هستم، مگر هراس افگنان گردش‌گری نمی‌کنند! شما فکر کنید آنان برای اجرای کار خود هزاران کیلومتر راه را گردش‌گری می‌کنند، کوه‌ها و دشت‌های سوزان را پشت سر‌ می‌گذارند، از شهری به شهر دیگری می‌روند. پس آنان گردش‌گران نیستند، چه هستند؟ آنان گردش‌گران اند! ما باید از گردش‌گری تعریفی افغانی خود را داشته باشیم!
پرسش:
باوجود این که شما شانزده ساعت کار می‌کنید چرا یک ذره هم کار ها به سامان نمی‌شود!
پاسخ:
کار می‌کنم یا نمی‌کنم باشد جای خودش؛ اما من بیماری بیدار خوابی هم دارم، این یک نعمت خدایی برای مردم افغانستان است. من بیدار می‌مانم، تا ملت خاطر جمع بخوابد! خوب یگان انتحاری منتحاری می‌شود دیگه، در آمریکا و پاریس هم می‌شود!
می‌خواستم چیز دیگری بپرسم که آسمان بر سرم فرو ریخت. فکر کردم در نزدیکی‌ها انفجار بزرگی رخ داده است! متوجه شدم که چنین نیست؛ بلکه جناب شان با حنجرۀ پنج هزار سالۀ تاریخی فریاد می‌زند:
گر ندانی غیرت افغانی ام
چون به میدان آمدی می‌دانیم
ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
گفتم
ای حکیم همیشه بیدار! پرسش آخرینم این است که چرا مدینۀ فاضلۀ شما را « مدینۀ فاضلۀ سرخ» می‌گویند؟
ازجای نیم خیز شد و دست به سوی گلدان سرخی که روی میز سرخی قرار داشت دراز کرد. من مانند پلنگی خیر برداشتم به دهلیز. شنیدم که باصدای سرخ چیغ می‌زد:
وقتی هر کچالو فروش خبرنگار شود، حکیمان و رهبران چنین روزگاری دارند.
چگونه نمی‌دانی که ما این مدینۀ فاضلۀ را در بدل خون هزاران مرد و زن و کودک قبضه کرده ایم.
مردم باید به این خون ریزی عادت کنند. مگر همین مردم خود نمی‌گویند که: ترک عادت موجب مرض است! هر روز که خون ده‌ها تن بر زمین می‌ریزد، بی‌فایده که نیست!
همان‌هایی که این همه خون می‌ریزند، بدخواه ما نیستند. برای آن که آن‌ها با این خون‌ریزی، مردم ما را سرخ‌روی می‌سازند! افغان‌ها باید در برابر بیگانه‌گان همیشه سرخ روی باشند. کسی که سرخ رویی افغان‌ها را نمی‌خواهد دشمن تاریخی افغانستان است.
به چهره‌ام دست زدم رویم تر شده بود ، به سرانگشتانم که نگاه کردم فهمیدم که خون از چشمانم جاری شده است. من نیز سرخ روی شده بودم!
بر گرفته از کتاب «حکیم الحکمای روزگار ما»

Hinterlasse eine Antwort

Schaltfläche "Zurück zum Anfang"