دیکھنا

جهانی صاحب معذرت بخواهید و آتش این غایله را خاموش کنید

وقتی من به عنوان یک شهروند این جغرافیا، اوضاع حاکم بر سرنوشت این کشور را مشاهده می کنم، تردیدی برایم باقی نمی ماند که ما بر لبه ی پرتگاه قرار داریم و به تدریج به طرف آینده ی خطرناک و تاریک لیز می خوریم. این که چه عاملی باعث این وضعیت شده و خواهد شد را همه می دانیم. ما در کشوری به سر می بریم که به شدت در تب تعصبات قومی می سوزد. این بیماری و این وَبا هرچند ریشه در تاریخ و کارنامه ی غیر مسئولانه و ناهموار دستگاه های حاکم دارد اما، ابلیس دشمنی ها و افزون طلبی های قومی در هیچ زمانی چون این لحظه های دشوار، چهره نگشوده و بی اعتمادی نیافریده است.
باری، ما چه بخواهیم و چه نه متاسفانه امروز از هم جدا هستیم و این معضل آن قدر ریشه دار و پا برجاست که دیگر به سادگی قابل رفع نیست. اما، چرا ما به این نقطه رسیدم و چرا با زنجیر این سرنوشت شوم دست و پای پیر و جوان این کشور بسته شده است؟

برخی نخبه های سیاسی و فرهنگی در افغانستان از همه ی خطوط سرخ ها عبور کرده و پیوسته بر روی آتش حساسیت های قومی نفت می ریزند، آن ها تلاش می کنند که تنور دشمنی ها داغ و مردم از هم جدا باشند. این گروه شاید نمی توانند در هیچ زمینه و از هیچ راه دیگری تغذیه ی سیاسی کنند و اعتباری برای خود بیافرینند، شعار و شعور گزنده ی قومی را ترویج می دهند و برای دکان تعصب مشتری می طلبند و عامدانه مردمی را که صد ها و شاید هزاران سال در کنار هم بوده و برادر وار زیسته اند، به مصاف هم می برند.

وقتی آقای عبدالباری جهانی در سنین پیری و درجا ماندگی و حتی بستر بیماری، در صف مقدم این جبهه قرار می گیرد و احمد شاه مسعود را دشمن پشتون ها می خواند و از این طریق برای خصومت های قومی شرایط و برای پدیده ی شوم تعصب شور و هیجان می آفریند، معلوم است که پای ما تا چه حد در باتلاق کوچکی و تعفن فرو رفته است.

من از این پنجره برای جناب جهانی صاحب صادقانه و از صمیم قلب شفای کامل و عاجل آرزو می نمایم و اما، نمی توانم از سر سخن غیر مسئولانه ی ایشان با چشم بسته بگذرم، سخنی که از یک طرف دل های بسیاری را آزرده و جریحه دار ساخته و از جانب دیگر لهیب مهار ناپذیر دشمنی ها را لاجرم در سینه های بی شماری در دو سوی خط مشتعل ساخته است. آقای جهانی شاید متوجه نباشد که برای جنگ های قومی زمینه سازی می کند، جنگ های که اگر آتش آن ها مشتعل شود یقیناً ما را به عنوان یک ملت و یک کشور نابود خواهند کرد.

جناب جهانی صاحب، مسعود -چه خوب و چه بد- دیگر در میان ما نیست اما، اتفاقاً یک هویت و یک داعیه بنام او زنده است. میلیون ها انسان صادقانه به مسعود عشق می ورزند و او را بر خلاف نگاه شما، مصدر الهام برای تاریخ معاصر و نسل های جوان این کشور می دانند. بنا برآن وقتی جناب عالی، مسعود را دشمن پشتون ها می خوانید، در واقع مستقیماً به این هویت و این داعیه حمله می کنید و در نهایت برادر را به مصاف برادر می برید.

آقای جهانی شما آدمی گمنامی نیستید که صدای تان را هیچ کسی نشنود، بسیار اند آن هایی که شما را را می شناسند و به حرف های تان گوش می دهند و بنا به همین دلیل هر ابراز نظر غیر مسئولانه ای از جانب شما، لزوما فضاها را ملتهب می کند و قومیت های ساکن در این کشور را در مقابل هم قرار می دهد. بنا برآن پیشنهاد من صمیمانه به شما این است که از مردم افغانستان و میلیون ها انسان عاشق مسعود و به خصوص خانواده ی مصدوم آن فقید بابت این خطای تاریخی معذرت بخواهید. این کار نشان خواهد داد که شما بزرگ اید و مصلحت این کشور و وحدت ملیت های با هم برادر و ساکن در این سرزمین را فراتر از دایره ی گرایش ها و دغدغه های نابکار قومی می بینید. اما، اگر چنین نشود و این تواضع مومنانه و این انعطاف مصلحت اندیشانه را نشان ندهید، باز پیشنهاد من به دولت و مردم افغانستان این است که شعر شما را از سرود ملی حذف کنند، چون این سرود در شرایطی که سراینده آن نگاه ملی ندارد، دیگر ملی نیست و ملی باقی نخواهد ماند.

در اخیر امید وارم جوانان، شخصیت های سیاسی و اهل فکر و قلم در میان جامعه ی بزرگ پشتون های افغانستان، پیشگام شوند و در قبال این اتهام خطرناک ادای مسئولیت نمایند. آن ها با این کار می توانند برای دیگران مصدر الهام گردند و برای نجات این کشور از شعله های سوزنده ی آتش تعصب، قدمی بردارند و اما، اگر شیطان تعصب هم چنان صدر نشین باشد، میدان ها بیش از پیش برای گرایش های قومی باز می شوند و در نهایت فریاد هایی که برای هم زیستی بلند می شوند، ناشنیده می مانند و خاموش می گردند و این درست زنگی خطری برای نابودی این کشور است.

جواب چھوڑیں

واپس اوپر کے بٹن پر