شیطان دوم: سراج الدین حقانی و تاریخچه وحشتناک شبکه حقانی
سراج الدین حقانی، رهبر فعلی شبکه حقانی، که پدری با سابقه تروریستی چون جلال الدین حقانی دارد، اکنون در قلب سیاستهای طالبان نشسته است. از کشتار و خونریزی تا نقض حقوق زنان، آیا این گروه میتواند روزی به مردم افغانستان امنیت و آرامش ارائه دهد؟

به گزارش خبرگزاری کوکچه، جلال الدین حقانی، در زمان حکومت داوود خان، اولین رئیسجمهور افغانستان، به پاکستان رفت و به حزب اسلامی به رهبری مولوی یونس خالص پیوست. او که به عنوان “مربی تروریست” و سازنده عملیاتهای تروریستی شناخته میشود، پس از ملا عمر به مقام دوم طالبان رسید. با سقوط اولین دولت طالبان، او به میران شاه پاکستان نقل مکان کرد و در سال 2002 شبکه حقانی را تأسیس کرد، که به یکی از مؤثرترین شاخههای عملیاتی طالبان تبدیل شد.
سراج الدین حقانی، پسر جلال الدین حقانی، پس از مرگ پدرش، رهبری این شبکه را بر عهده گرفت. او به عنوان چهره شماره یک شبکه حقانی به رسمیت شناخته میشود و به شدت تحت تعقیب سازمانهای امنیتی بینالمللی قرار دارد. این شبکه با پشتیبانی عمیق پاکستان، به ویژه از سوی سازمان اطلاعات نظامی (ISI)، به سرعت به یک تهدید بزرگ در منطقه تبدیل شده است.
شبکه حقانی از سه جزء اصلی تشکیل شده است که هر کدام سهم مهمی در ادامه نامشروع فعالیتهای این گروه دارند:
- هسته مالی: این بخش به جمعآوری وجوه از سازمانهای اطلاعاتی و اکتساب منابع مالی میپردازد. انس حقانی، پسر کوچک جلال الدین، به عنوان یک رابط مالی در خاورمیانه عمل کرد، تا اینکه در سال ۲۰۱۴ دستگیر شد.
- باندهای جرایم سازمانیافته: این قسمت از برادران جلال الدین حقانی تشکیل شده و به جرایمی چون آدمربایی و قاچاق مواد مخدر میپردازد. گزارشها حاکی از آن است که حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین افغانستان، برای آزادی یک گروگان مبلغ شش میلیون دلار به این شبکه پرداخت کرده است.
- عملیات نظامی: بخش عملیاتی شبکه حقانی است که مسئول طراحی و اجرای حملات مرگبار، از جمله بمبگذاریهای انتحاری است. این قسمت تحت رهبری فرزندان جلال الدین حقانی، مانند بدرالدین حقانی و عبدالعزیز حقانی، فعالیت میکند.
این شبکه به عنوان یکی از خونینترین گروههای تروریستی در تاریخ افغانستان شناخته میشود و از زمان تأسیس خود، مسئولیت بسیاری از حملات مرگبار را بر عهده گرفته است. در سال 2012، ایالات متحده آمریکا بهطور رسمی شبکه حقانی را یک گروه تروریستی اعلام کرد. از جمله حملات کلیدی این شبکه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حمله به سفارت هند در کابل (2008) که به تلفات جانی و مالی سنگینی منجر شد.
- حمله به هتل اینترکانتیننتال در کابل (2011) که جان دهها نفر را گرفت.
- حمله به سفارت ایالات متحده در کابل (2011) که دوباره نشاندهنده ابعاد وحشتناک فعالیتهای این شبکه بود.
- حمله به پایگاه نظامی بگرام (2019) و کشتار نظامیان و غیرنظامیان.
- حملات مرگبار در میدان زنبق (2017) که حدود 150 نفر را کشت و 400 نفر دیگر را زخمی کرد.
در پی سقوط دولت افغانستان در سال 2021، شبکه حقانی به سرعت به کابل رسید و تمامی ساختارهای امنیتی و منابع مالی را تصرف کرد. سراج الدین حقانی به عنوان وزیر کشور طالبان تعیین شد و رژیم طالبان به سمت سختگیریهای بیشتر به ویژه در قبال حقوق زنان پیش رفت.
اکنون این پرسش مطرح میشود که چگونه گروهی که به مدت دهها سال بر اشک و خون ملت افغانستان تکیه کرده، میتواند محیطی امن و آرام برای مردمش فراهم کند؟ اوضاع کنونی نشاندهنده ظاهری از آرامش است که زیر آن خیزشهای مردمی و نارضایتیهای شدید میجوشد. آیا تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد و مردم افغانستان میتوانند به زندگی عادی و آرام خود برگردند یا این بار با طوفان جدیدی از سرکوب و خشونت مواجه خواهند شد؟
سراج الدین حقانی با تکیه بر تجربیات پدرش و چالشهای کنونی، به دور از امانتداری و اخلاقیات، در تلاش است تا از نارضایتیها به سود خود استفاده کند. او به کار با دیگر قدرتهای منطقهای و فراملی چراغ سبز نشان داده و تلاش کرده است تا به عنوان یک دیپلمات عمل کند، در حالی که در واقع او میراثی خونین و سرشار از نفرت را به دوش میکشد.
نفوذ شبکه حقانی به القاعده و دیگر گروههای تروریستی در سطح جهانی، به موجب آنها یک تهدید امنیتی جدی برای افغانستان و کشورهای همسایه محسوب میشود. با توجه به حجم بالای تلفات انسانی که این گروه به بار آورده و خشونتهایی که بر ضد غیرنظامیان و مخالفان اعمال کردهاند، دور از ذهن نیست که جامعه بینالمللی در صدد اتخاذ تدابیر قاطعی برای مقابله با این تهدید برآید.
همچنین، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی که پس از تصرف قدرت توسط طالبان به وجود آمده، بر نارضایتیهای مردم دامن میزند. با توجه به زندگی روزمره و فشارهای اقتصادی بر دوش مردم، آیا میتوان انتظار داشت که افغانستان به مسیر صلح و رونق برگردد؟ در عوض، آیا مردم همچنان زیر بار قوانین سختگیرانه طالبان و شبکه حقانی سر به زیر خواهند بود؟
چشمانداز وضعیت کنونی افغانستان و درگیریهای داخلی میان گروههای مختلف منجر به این شده که مردم به فکر خیزش و مقاومت در برابر این جبر وحشتناک بیفتند. آیا وضعیت فعلی میتواند منجر به ایجاد یک جبهه جدید از مقاومت و تضاد باشد که به سرنگونی این رژیم خونین و فاسد منجر شود؟
سوالات بسیاری باقی مانده است: آیا سراج الدین حقانی و شبکهاش، با وجود تمام تاریخ سیاه و خونبار خود، میتوانند به رؤیای امنیت و آرامش مردم افغانستان پاسخ دهند؟ آیا نیروهای مقاومت و نارضایتیهای فزاینده به جنبشی بزرگتر منجر خواهد شد؟ اینطور بهنظر میرسد که سالهای آینده، سرنوشت افغانستان را بار دیگر در دستان قدرتمداران و شورشیان قرار خواهد داد و ممکن است سرنوشت خونین و وحشتناک آن ادامه یابد.
- تقویت وحدت و همبستگی ملی: برای مقابله با خطرات ناشی از طالبان و شبکه حقانی، گروهها و احزاب سیاسی در افغانستان باید به وحدت و همبستگی ملی دست یابند. ایجاد یک جبهه مشترک از نیروهای مدنی و سیاسی میتواند به عنوان یک نیروی بازدارنده در برابر طالبان عمل کند.
- تشکیل شبکههای اجتماعی و مدنی: برقراری ارتباط و همبستگی میان گروههای مختلف مردم، به ویژه جوانان و زنان، میتواند قدرت مقاومت در برابر طالبان را افزایش دهد. این امر میتواند به برگزاری کارگاهها، دورههای آموزشی و فعالیتهای اجتماعی منجر شود.
- توجه به آموزش و آگاهی فرهنگی: سرمایهگذاری بر روی آموزش و آگاهی مردم، به ویژه در مناطق روستایی، میتواند به کاهش نفوذ طالبان کمک کند. آموزش در زمینه حقوق بشر، حقوق زنان و گسترش علم و فرهنگ به مردم این امکان را میدهد تا بتوانند حقوق خود را مطالبه کنند.
- حمایت جهانی: دریافت حمایت از کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی برای مقابله با این تهدید، به ویژه از طریق دیپلماسی و ارائه کمکهای انسانی، میتواند مؤثر باشد. تلاش برای گفتگو با کشورهای منطقه، به ویژه پاکستان، درباره کاهش حمایت از طالبان ضروری است.
- تقویت نیروی امنیتی: اصلاح و تقویت نیروهای امنیتی ملی افغانستان، برای حفاظت از جان و امنیت مردم باید در دستور کار قرار گیرد. آموزش و تجهیز نیروهای امنیتی مستعد برای مقابله با تهدیدات غیردولتی و تروریستی باید در اولویت باشد.
- تاریخچه و رفتارهای گذشته شبکه حقانی به وضوح نشان میدهد که این گروه به جای تأمین امنیت و رفاه، از قانون و حقوق انسانی تخطی کرده است. بنابراین، انتظار معجزهای از این گروه غیرواقعی به نظر میرسد.
- مقاومت مردمی همواره امکانپذیر است؛ با توجه به نارضایتیهای موجود و افزایش خیزشهای مردمی، میتوان انتظار داشت که مردم به تدریج برای دفاع از حقوق خود به پا خواهند خواست.
- با توجه به گذشته وحشتناک طالبان و وضعیت کنونی، به نظر نمیرسد که امنیت پایدار در بلندمدت برقرار شود. طالبان قادر به تأمین امنیت نیست و احتمال بروز تنشها و درگیریهای جدید وجود دارد.
- ایجاد همبستگی و همکاری میان گروههای زنانه، رسانهها، و سازمانهای حقوق بشری داخل و خارج کشور میتواند در فریاد زدن حقوق زنان و کودکان مؤثر باشد. همچنین، تلاشها برای افزایش آگاهی و توانمندسازی زنان در این زمینه بسیار مهم خواهد بود.
بهطور کلی، برای مقابله با چالشهای پیشرو، نیاز به اراده جمعی و همکاریهای گسترده میان مردم، سازمانها و دولتهای جهانی وجود دارد.