
مارشال دوستم هرگاه بین منافع شخصی و منافع قومش تعارض ایجاد شود، منافع شخصی را فدای منافع قومش کرده و میکند. او حتی زمانیکه معاون اول رییسجمهور بود و کشوفش فراوان در ارگ داشت، وقتی احساس کرد که مردمش به او نیاز دارد، کشوفش ارگ را رها کرد و به شمال کشور در میدان نبرد حاضر شد و از مردمش دفاع کرد.
غنی، دختر مارشال را به سناتوری منصوب کرد و برای خودش هم رتبهی مارشالی داد تا او را رام و ساکت کند و هدف خود را در شمال کشور تطبیق نماید؛ اما مارشال دوستم حاضر نشد به خاطر امتیازهای شخصی که به او دادهاند، منافع قومش را قربانی و در برابر غنی و دسیسههایی که او برای مردم شمال کشور چیده است، سکوت کند.
اما بهاصطلاح رهبران هزاره و تاجیک فقط و فقط دنبال منافع شخصی هستند، هرگاه چوکی و معاششان برقرار باشد، اگر تمام مردم قتلعام شوند و تبعیض و بیعدالتی هم علیه مردمشان به اوج خود برسد، از نظر آنها هیچ مشکلی نبوده و عدالت برقرار است، حکومت را معصوم و فرشته میدانند و در برابر انتقادها و مطالبات مردم خود، پیشتر و بیشتر از قبیلهگرایان موضع میگیرند و رو در روی مردم خود ایستاد میشوند.
هرگاه چوکی و معاششان از دست رفت، آنگاه حکومت هم فاسد میشود، هم متعصب و قبیلهگرا و چنان علیه حکومت ایستاد میشوند که کمتر از چپهکردن حکومت سخن نمیگویند، جالب اینجاست که خود را دلسوز مردم نشان میدهند و از تبعیض و بیعدالتی علیه مردم سخن میگویند، وقتی دوباره به آنها کدام امتیاز داده شد، باز عدالت برقرار میشود و آنها که تا دیروز حکومت را چپهکردنی میدانستند، مدافع سرسخت حکومت میشوند.
از نظر به اصطلاح رهبران تاجیک و هزاه، عدالت و بیعدالتی فقط به حضور و عدم حضور خود آنها در چوکی و امتیازهای شخصیشان وابسته است و از مردم فقط بهعنوان ابزار استفاده میشود. هرگاه چوکی و معاششان برقرار بود، عدالت هم برقرار است و هرگاه از چوکی کنار زده شدند و معاششان قطع شد، عدالت هم از بین میرود.
البته تقصیری هم ندارند، زیرا بسیاری از مردم ما هم رمهوار دنبالرو آنها هستند و هیچگاه از خود اراده، تحلیل و مطالبه ندارند، هر طرف آنها رفت، اینها گوسفندوار دنبالشان میروند و هر چه را آنها گفت، اینها بدون و چرا میپذیرند. چنانچه یکی از مثلا رهبران ما در جواب خبرنگار که از او پرسید: شما تا دیروز مخالف غنی بودی و از تبعیض و بیعدالتی شکایت میکردی، حالا چطور مدافع غنی شدهای، چرا ثبات موضع نداری و اینطرف و آنطرف میروی؟ با کمال افتخار گفت: «من هر طرف بروم، یک عدهای زیادی دنبالم میآیند»، یعنی وقتی یک عده مانند گوسفند دنبال من روانند، من چرا استفاده نکنم.
چون به اصطلاح رهبران ما به این باور رسیدهاند که هر طرف بروند، عدهای زیادی بدون چونوچرا مانند رمهی گوسفند دنبال آنها میروند، لذا به منافع مردم توجهی ندارند و فقط دنبال منافع شخصیشان هستند.
ارگ با خریدن به اصطلاح رهبران ما و امتیازدادن به شخص آنها هر کاری را که علیه مردم انجام دهند و هر تبعیضی را که علیه مردم ما اجرا نمایند، به اصطلاح رهبران ما نه تنها انتقاد نمیکنند، بلکه از عملکرد ارگ حمایت کرده و در مقابل مردم خود قرار میگیرند، اما مارشال دوستم اینگونه نیست و ارگ تا هنوز با دادن امتیازهای شخصی فراوان نتوانسته است مارشال را در برابر بیعدالتی علیه مردمش، وادار به سکوت نماید و یا او را در برابر مردمش قرار دهد.