افغانستان

جشن فراغت دانش آموختگان دانشگاه کابل بدون حضور دختران

روز گذشته جشن دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه کابل برگزار شده بود. این محفل فقط برای پسران بود و برای دختران هیچ برنامه فراغتی برگزار نمی‌شود. «حسین سپیده‌دم» چشم دید خود از این محفل را این گونه شرح می دهد:

در اولین توجه، چهره کلی سالن دارای یک تناقض آشکار به نظر می‌رسید. از عقب سالن به‌سوی ستیج که نگاه می‌شد، از بالای کلاه‌های لباس فراغت دانشجویان، نزدیک ستیج لنگی‌ها دیده می‌شدند. این نوع حضور در چنین محفلی نوع خطاب و عتاب به دانشجویان و عمدا تحقیر و نفی نظم و رویه اکادمیک می‌باشد. خود رییس دانشگاه کابل که عادت دارد یک کلاه سفید بپوشد نیز لنگی پوشیده بود.

سالن به دو بخش تقسیم شده بود: در نزدیک ستیج که مقامات طالبان حضور داشتند، نمایشی از لنگی و تفنگ را نشان می‌دادند. سه نظامی، تفنگ در دست و دست در ماشه، روبه‌روی دانشجویان در بالای ستیج ایستاده بودند که بیانگر بی‌اعتمادی، ترس و فاصله‌ی حکومت با دانشجویان بود. در بخش دیگر، دانشجویان با لباس فراغت که به رسم خوشحالی از اتمام یک دوره‌ی تحصیلی پوشیده شده بود، قرار داشتند. بین دانشجویان و مقامات حکومت طالبان هیچ نوع پیوند و احساس تعلق مشترک دیده نمی‌شد.

واضح است که در این جشن موسیقی و ساز وجود نداشت. سرودی «ز خون خاکت آبیاری کنم» در این جشن دانش‌آموختگی دانشجویان در سالن پخش می‌شد. مجری برنامه نه جوان بود و نه دانشجو. دانشجویان در این برنامه محوریت نداشتند و به تمجید از آنان و هویت دانشجویی سخن گفته نشد. سه نفر به پشتو حرف زدند و یکی به فارسی. صحبت‌ها عقد‌مندانه، نفرت‌بار و با لهجه‌ی خشین و چندش‌آور بود. کلماتی که بیشتر تکرار می‌شدند اسلام، انگریز، جهاد، جنت، ملی و اسلامی بودند.

رییس دانشگاه کابل از دانشجویان تعهد گرفت. به پشتو تعهد گرفت تا دانشجویان در راه حفظ دین و قرآن و ارزش‌های اسلامی از هر چیزی بگذرند. رییس دانشجویان دولتی وزارت تحصیلات عالی طالبان که به فارسی حرف زد و بیشتر برای من قابل فهم بود، پر از تناقض سخن گفت. از یک‌سو علیه غرب حرف می‌زد و از یک‌سو شعر اقبال در مورد پیشرفت غرب را می‌خواند. رسما دانشجویان را تحقیر کرد؛ با گفتن داستانی که گویا زمانی یک استاد توسط یک دانشجو لت شده بوده و این را به غرب‌زدگی و دوری دانشجویان از ارزش‌های اسلامی پیوند داد. گفت آنچه باعث عقب‌ماندگی ما گشته است، متأثر شدن جوانان از غرب و بی‌تقوا بودن آنان است. از جمله سخنان فیلسوفانه‌ای که ایراد نمود این بود: «ما باید از علم غرب استفاده کنیم، نه از تمدن غرب.»

یک ترانه در مورد پوهنتون اجرا شد؛ بدون ساز. دانشجویان در ختم اجرا کف زدند. جالب‌ترین صحنه برایم همین قسمت بود. مقامات طالبان با تعجب عجیبی، انگار شوکه شدند. دقیقا همان نوع تعجب که در مجالس عزا با بلند شدن اشتباهیِ صدای موسیقی از گوشه‌ای تجربه کرده‌ایم. مجری از حضار خواست تا به‌جای کف زدن «الله‌ اکبر» بگویند. بعد از آن، مجری هر لحظه برای حفظ نظم مجلس می‌گفت: «نعره‌ی تکبیر» و همه «الله اکبر» نمی‌گفتند.

در این محفل هیچ دختر دانش‌آموخته‎‌ی اشتراک نداشتند و هیچ زنی از بستگان دانش‌آموختگان پسر نبودند. عکس: شبکه‌های اجتماعی
هیچ برنامه‌ی تفریحی اجرا نشد. دو ساعت مکمل فقط مقامات طالبان تبلیغ کردند. هیچ برنامه‌ای توسط دانشجویان اجرا نشد. فقط یک دانشجو حدود چند دقیقه حرف زد که هرچند، نه پیامی از دانشجو، نه دردی از او، نه خواسته‌ی از او، نه ارزش و نقش مثبت او در جامعه و نه وضعیت دشوار فعلی او را بیان توانست؛ که البته در چنین فضایی برایش دشوار هم بود. اما جمله‌های ایراد کرد که خوب بود. از جمله گفت: «ما بیشتر از چهار سال درس خواندیم. روزهای سفید و سیاه را پشت سر گذراندیم و این فراغت خود را باید با خط زرین بنویسیم که نشان استقامت ما می‌باشد.» این سخن معنادار بود. همچنان از ترک تحصیل از سر اجبار گفت که باز هم معنادار بود. در ختم صحبت‌های او دانشجویان باز هم کف زدند و حس کردم این کار نیز معنادار و نوعی اعتراض به فضا و رسم مجلس بود.

مجری دوباره تقاضا کرد که کف نزنید و نعره‌ی تکبیر می‌گفت و باز هم همه الله اکبر نمی‌گفتند. بسیاری از دانشجویان خیلی خوشحال بودند اما همه نه. بودند کسانی که در این جشن، مجبورا اشتراک کرده بودند. وقتی از دانشگاه بیرون شدم، زنان بیرون دروازه‌ی دانشگاه (مادران، خواهران و اطفالی) را دیدم که گل‌ها و کادوهای زیبا در دست‌های‌‎شان بودند. شاید حدود دو ساعت بیشتر منتظر مانده بودند تا عزیزان‌شان بیرون شوند و از آنان تجلیل نمایند. به این فکر کردم که چقدر بد است که نمی‌توانند در داخل سالن و در محفل فراغت عزیزان‌شان اشتراک کنند. و چقدر زیبا است که مادر پیری، گل در دستانش منتظر فرزندش نشسته تا بیرون شود و به‌مناسبت فراغت او به گردن‌اش گل بیاندازد. او حتما باخودش گفته است که در خانه هم می‌تواند این کار را کند اما بهتر است به محفل بیاید. حالا اگر قانون طالبان او را به‌دلیل زن بودنش دو ساعت پشت دروازه روی خاک ایستاد می‌کند چون محفل مردانه است هم خیر، او بیرون دروازه منتظر می‌نشیند.

دکمه بازگشت به بالا