فرار نیروهای متخصص یکی از پیامدهای تسلط طالبان بر افغانستان است
گزارشها نشان میدهد که با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان بسیاری از نخبگان علمی و نیروی متخصص کاری، مجبور به مهاجرت شده و کشور را ترک کردهاند.
هرچند گزارش دقیقی از تعداد نخبگان و متخصصانی که ترک کشور کردهاند در دست نیست، اما گفته میشود روند خروج کدرهای علمی و نیروهای متخصص کاری در حدود ده ماه اخیر در کشور «بیپیشینه» بوده است.
گزارشها نشان میدهد که هماکنون بسیاری از دانشگاهها، مراکز تعلیمی، ادارات دولتی، منابع صحی در کشور با کمبود کدرهای علمی و نیروی متخصص کاری مواجهاند.
در همین حال، دکتر فاخره موسوی، جامعهشناس و تحلیلگر مسایل اجتماعی افغانستان با ابراز نگرانی از «فرار مغزها» در شرایط کنونی کشور، میگوید: «افغانستان شاهد تحولات جدیدی از سال گذشته تا به حال است. بازگشت طالبان پیامدهای زیادی در پی داشته است و فرار نخبگان یکی از آنها است. فرار نخبگان پدیدهای است که بسیاری از جامعهشناسان درباره آن بحث کردهاند. نظریات زیادی در این باره منتشر شده است.»
دکتر فاخره موسوی، جامعهشناس و تحلیگر مسایل اجتماعی افغانستان
خانم موسوی گفت: «نظریاتی که توسط جامعهشناسانی چون والرشتاین مطرح شده است و نظریه جهانی شدن سرمایهداری میتواند نقش بسزایی داشته باشد، انباشت سرمایه، هدف اقتصادی این سیاست است. در یک مبادله نابرابر کشورهایی که صادرکننده نیروی کار و اندیشه هستند نیروی توسعه را از دست میدهند و کشورهایی که این نوع سرمایهها را دریافت میکنند، سرمایهدارتر و توسعهیافتهتر میشود.»
از دید وی، مهاجرت سرمایههای انسانی، باعث تضعیف اقتصاد کشورها شده و کشورهای صادرکنندهیاندیشه دچار چالشهای روزافزون خواهد شد: «از لحاظ بینالمللی، نیروی کار ماهر و مهاجرت برای کشورهای پذیرنده میتواند از نظر اقتصادی بسیار مهم باشند. اما در سطح ملی، کشورهای صادرکنندهاندیشه، دچار چالش و وابستگی روزافزون میشود. سرمایه ملی و سرمایه اجتماعی دچار چالشهای متعددی میشود. از سوی دیگر، سرمایۀ انسانی ماهر، جزء جدایی ناپذیر توسعۀ اقتصادی و اجتماعی کشور است و مهاجرت سرمایۀ انسـانی ماهر موجب میشود که اقتصاد کشورهای در حال توسعه به پایینتر از سـطح حـداقل نزول کند و کشورهای صادرکننده را دچار خلاء کند.»
این تحلیلگر مسایل اجتماعی افغانستان در ادامه میافزاید: «اما ساختارگرایان به نحو دیگری تحلیل میکنند. آنها فـرد را داخـل سـاختار اجتماعی که فرد به آن تعلق دارد، بررسی میکنند. آنها مهاجرت را نوعی واکنش به وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور مبدا میدانند. همچنین کسانی که از فردگرایی دفاع میکنند، دیدگاه فردی یک انسان را درنظر میگیرند که میتواند عامل اصلی مهاجرت باشد. عامل یک تصمیم عقلانی را براساس ارزیابی از سود ـ زیان مهاجرت انتخاب میکند. در این دیدگاه، عاملان به عنوان موجوداتی خودآگاه و اعمال آنهـا بازتولیدکننده ساختارهایی است که بر آنها تأثیر میگذارند. این ساختارهای اجتماعی نه تنها نقـش بازدارندهای بر اعمال فرد ندارند، بلکه آنها را به انجام عملی قادر میسازند.»
فرار مغزها به زیان کشورهای توسعهنیافته است
بانو موسوی فرار مغزها را به سود کشورهای پیشرفته و به زیان کشورهای توسعهنیافته میداند: «سرمایه انسانی در دهه۱۹۶۰ برای تحلیل مهاجرت به کاررفته است. ایـن نگـرش بـا تلقـی مهارت و تخصص انسان به عنوان کـالایی در بـازار عرضـه و تقاضـای کـار، بـه تحلیـل مهـاجرت میپردازد. منظور آن است که نیروی انسانی پرورده مانند سرمایه مـالی بـرای دسـتاوردهای بهتـر از جایی به جای دیگری میرود تا بیشترین بـاز دهی را داشـته باشـند. بنـابراین، تصـمیم گیـری افـراد متخصص به کوچ، به مثابه نوعی تصمیمگیری بـرای سـرمایهگـذاری و بهـرهبـرداری از آن تلقـی میشود. این نگرش، مهارت انسـانی را صـرفا بـه عنـوان کـالایی اقتصـادی میانگارد. روشـن اسـت کـه منظـور کارشناسان سازمان ملل متحد این است که کشورهای پیشرفته صنعتی در برابر دستگاههای ماشینی و کالاهای فنی که کشورهای جهان سوم میفروشند، گرانبهاترین پاداشی که به دست میآورند مغزهـای پرورده و نیروهای ماهر این کشورها است. این فرضیه در حالی کـه نقادانـه و واقـع بینانـه بـه نظـر میرسد و گوشه چشمی به روابط نابرابر و غیرعادی کشورهای ثروتمند با کشـورهای کمتـر توسـعه یافته دارد.»
وی با ابراز نگرانی از پدیده فرار مغزها طی چندین دهه در افغانستان، تصریح کرد: «اما أفغانستان ۲۰۲۲ در دست طالبان چطور میتواند با این گونه نظریات تجزیه و تحلیل شود؟ باید این موضوع را در نظر بگیریم که در چهل سال گذشته، نخبگان سیاسی در حال تنش و تضاد بودهاند و این تنشها و تضادها باعث شده است که گروه نخبگان متخصص نتواند به صورت یک عامل تأثیرگذار خود را مطرح کند.»
این تحلیلگر مسایل اجتماعی، وجود فقر اقتصادی و نبود امنیت را عوامل عمده فرار مغزها از کشور دانسته، افزود: «نخبگان سیاسی باعث از بین رفتن چیدمان اجتماعی و سیاسی هستند. نیروهای متخصص با دانش بسیار پایین، حتی توجه کشورهای مهاجرپذیر را ندارند. معمولاً فقر اقتصادی و عدم وجود امنیت عامل اصلی رشد مهاجرت هستند و حتی طبقه نیمبند نخبگان جهت نجات جان خود و وابستگانشان، مجبور به ترک کشور اصلی خود میشوند.»
وی به عوامل دیگری اشاره میکند که باعث فرار مغزها از کشور میشود: «غیر از عامل امنیت و فقر اقتصادی میتوانیم از دیگر عوامل دیگر هم یاد کنیم. عامل فرهنگی، نظریه توطئه و عامل محرومیت نسبی هم میتواند نقش بسزایی را در مهاجرت لایههای مختلف اجتماعی داشته باشد. معمولاً متخصصین، پزشکان وتکنوکراتها از جمله کسانی هستند که تلاش زیادی در جهت مهاجرت به کشورهای توسعه یافته هستند. اما غافل از این هستند که کشورهای توسعهیافته از آنان چون نیروهایی غیر متخصص بهره میبرند. آنان تبدیل به کارگرانی میشوند که در خدمت چرخه اقتصادی کشورهای توسعه یافته قرار میگیرند و کشور اصلیشان تبدیل به مدینه فاضلهای میشود که در چنگال استعمار و نخبگان فاسد قرار گرفتهاند. »
به باور وی، «عامل فرهنگ، موضوع مهمی است که زندگی کردن در کشورهای توسعه یافته، در کشورهایی مثل افغانستان و ایران، نوعی پرستیژ به شمار میآید و نگاه جامعه به فرد را تغییر میدهد. یا شاید نوعی تحرک اجتماعی به شمار میآید.»
موسوی در ادامه میگوید: «عامل دیگر افکاری است که تحت تأثیر نظریه توطئه هستند و در ایناندیشه هستند که در کشورهای توسعه یافته میتوانند پیشرفت بیشتری کنند و همه خدمات رفاهی را دریافت کنند و از حق خودشان به عنوان یک فرد تأثیرگذار دفاع کنند. از سوی دیگر کسانی که در کشورهای توسعه یافته به عنوان مهاجر زندگی میکنند. معمولاً تصاویری دور از واقعیت نزد نزدیکان خود ارائه میدهند.»
افغانستان و چالشهای ناشی از فرار مغزها
این تحلیلگر مسایل اجتماعی همچنین به چالشهای ناشی از فرار مغزها در افغانستان اشاره کرده، گفت: «اما امروزه چگونه میتوان این موضوع را تحلیل کرد؟ افغانستان بدون نخبگان چه چالشهایی را تحمل خواهد کرد؟ در افغانستان معاصر نخبگان معمولاً ارتباط نزدیکی با دارند. آنان جایگاه خود را در سطوحی که باید متصدی باشند را ندارند. نخبگان سیاسی در تأثیرگذاری و یا طرد نیروهای نقش بسیار عمیقی را ایفا میکنند. نخبگان سیاسی تعیین میکنند که چه کسانی به کارشان ادامه بدهند و یا از سمتهای خود عزل شوند. این عامل در افغانستان بسیار شایع است. نظام سیاسی به دلیل عدم ثبات به شدت حساس است. به همین دلیل از رشد نیروهای اجتماعی و یا متخصصینی که با قدرت آنها دچار چالش هستند، به شدت جلوگیری میکنند و یا آنها را به نحوی از صحنه سیاسی حذف میکنند. »
بانو موسوی در قسمت دیگر از صحبتهایش پیامدهای فرار مغزها از کشور را نگرانکننده خوانده و اظهار داشت: «اساتیدی که گرایشهایی مخالف با نظام هستند و یا نظام را نقد میکنند، از ادامه کار خود منع میشوند. تفتیش عقاید به شدت ازادی تفکر را کنترل میکند و کسانی که از نظام طرفداری نمیکنند، بیگانه یا دشمن خوانده میشوند. ناامیدی در لایههای مختلف اجتماعی رشد میکند و آنها برای نجات خود، همه سرمایه خود را برداشته و برای نجات جان خود، کشور را ترک میکنند. جای خالی این نخبگان را کسانی پر میکنند که دانش و تجربهای ندارند و از سوی نظام سیاسی در جهت استحکام قدرت کسانی که بر مسند قدرت هستند، قدم بر میدارند. »
وی با انتقاد روش حکومتداری طالبان در وضعیت کنونی، میگوید: «امروزه طالبان در چنین شرایطی، اعضای خود را به جای نیروی متخصصی که افغانستان را در سال ۲۰۲۱ ترک کرده است، نصب میکند. کمیتهای هم تشکیل شده است در جهت بازگرداندن برخی از بازیگران سیاسی که با امور دیوانی و اداری آشنا هستند. این مهرهها پس از بازگشت در صورتی میتوانند ادامه بدهند که قدرت آنان را تثبیت کنند و در جهت مشروعیت نظام آنان قدم بردارند.»
بانو موسوی در اخیر با بیان این که فرار مغزها باعث «افزایش شکنندگی» جامعه خواهد شد، گفت: «افغانستان فردا، جز کشورهای ترقی یافته به سبک اروپایی و یا مدرن غربی نخواهد بود. باید منتظر جامعهای باشیم که به شدت سنتی خواهد شد و این سنتها شکنندگی جامعه را افزایش خواهد داد. توسعه اقتصادی و اجتماعی افغانستان دچار چالش خواهد بود.»