نگاه‌ها

کبوتر صلح در آسمان جنگ

سوخت جنگ در افغانستان فرهنگ نهادینه‌شده و روحیه خشن و تربیت چند نسل در درون جنگ است. تا فرهنگ هم‌پذیری، نرم‌خویی و صلح‌آمیز جای آن را نگیرد، چهرة صلح واقعی را در خواب باید دید

این‌روزها که از مذاکره، صلح و امنیت زیاد سخن گفته می‌شود، ضروری است که به پرسشی پاسخ بدهیم؛ در حالی‌که مردم افغانستان سخت مشتاق پرواز کبوتر صلح در آسمان کشور خود هستند، چرا چهل سال در منجلاب جنگ، ناامنی و اختلاف غرق اند و چرا به این گمشدة نازنین خود نمی‌سند؟

پاسخ‌های گوناگونی می‌توان به این پرسش مهم داد. من از منظر فرهنگی سعی می‌کنم پاسخ بدهم. باور من این است که فرهنگ مسلّط در کشور ما فرهنگ جنگ است؛ یعنی تاریخ افغانستان با جنگ سرشته ‌شده و ستون فقرات آن را جنگ ساخته است. صلح‌طلبی‌ها برخاسته از ضرورت‌های فرهنگی درونی شده در جامعه نیست.

این را می‌توان از روحیة خشن، ستیزه‌جو و پرخاشگر مردم تشخیص داد. گذشت، مهربانی، هم‌کاری و همراهی در جامعه کمتر دیده می‌شود؛ نرم‌خویی و طبیعت گرم کم پیداست؛ امّا سردی، خشکی و خشونت فراوان. برای اثبات این مدّعا مثالی می‌زنم.

با فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی، کشورهای آسیای مرکزی به استقلال دست یافتند. در تاجیکستان “نهضت اسلامی” به رهبری سیّد عبدالله نوری برای رسیدن به قدرت دست به سلاح برده بود. حکومت مجاهدین در افغانستان؛ به خصوص استاد برهان الدین ربّانی و احمدشاه مسعود از نهضت اسلامی تاجیکستان حمایت مالی، سیاسی و نظامی می‌کرد.

روایت کنند که شبی از شب‌ها یک گروه از چریک‌های نهضت اسلامی تاجیکستان، در حالی‌که تعدادی از مجاهدین افغانستانی آنان را همراهی می‌کردند برای عملیات نظامی از بدخشان وارد خاک تاجیکستان شدند. به نخستین پل که رسیدند، مجاهدین افغان گفتند این پل را باید خراب کنیم تا موترهای نظامی نتوانند از رودخانه عبور کرده ما را تعقیب کنند. مجاهدین تاجیک گفتند: چه می‌گویی برادر؟! این پل سرمایه ملّی تاجیکستان است؛ ما آن را ویران نمی‌کنیم.

به یک مرکز نظامی دولتی رسیدند؛ می‌خواستند بر آن مسلّط شده سلاح و امکانات آن را با خود ببرند. در نزدیکی آن رأی‌زنی کردند که عملیات را چگونه آغاز کنند؛ یکی از مجاهدین افغان گفت: چند راکت می‌زنیم، تعدادی کشته می‌شوند و دیگران فرار می‌کنند. فرمانده تاجیک گفت: مرکز نظامی تخریب می‌شود.

مجاهد افغانی گفت: بلی؛ تخریب می‌شود. ما هم می‌خواهیم که تخریب شود. فرمانده تاجیک به چشمان مجاهد افغان خیره شد و گفت: ببین برادر! این پایگاه از سرمایه مردم تاجیکستان ساخته شده و سرمایه ملّی ما است. ما مثل شما سرمایه ملّی خود را تخریب نمی‌کنم که فردا کاسة گدایی به دست بگیریم. آن عسکرها هم‌وطنان ما هستند. با کشتن آن‌ها خانواده‌های زیادی غم‌درون و از ما ناراضی می‌شوند. ما تنها می‌خواهیم سلاح‌های آن‌جا را به دست بیاوریم؛ بدون تخریب و کشتن.

مجاهد افغان پوزخندی زد و گفت: از همان اوّل می‌گفتید که شما مرد جنگ نیستید!
شاهد مهم‌تر بر این‌که فرهنگ ما جنگی و خشن است، جنگ‌هایی است که تاریخ این کشور بر خود دیده است. خمیرمایة تاریخ افغانستان از زمان تأسیس آن تاکنون جنگ‌، ناامنی و خشونت بوده است. پس از مرگ احمد شاه ابدالی، جنگ‌های ویرانگر و خونینی بر سر تاج و تخت او آغاز شد. تیمورشاه، جانشین او در حرم‌سرای خود ۳۰۰ زن و ۷۰ فرزند داشت. با مرگ تیمور، بین فرزندان او جنگ‌های درازدامنی در گرفت که ده‌ها سال طول کشید؛ آبادی‌ها ویران شد و ثروت‌ها به باد رفت. در جریان همین جنگ‌ها، افغانستان از اطراف خود کوچک و کوچک‌تر شد تا به حدّ کنونی خود رسید. (میر محمّدصدّیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ج۱، ص ۱۶۵)

اکنون افغانستان در یک جنگ چهل ساله دست و پا می‌زند. در درون این جنگ چهل ساله، دو سه نسل بزرگ و تربیت شده‌اند. این نسل‌ها با صدای تفنگ به دنیا آمده‌اند و با آواز گلوله در خاک خفته‌اند. در این چهل سال، ده‌ها جنگ خرد و کلان در جهان رخ داده و پایان یافته است؛ چرا جنگ افغانستان پس از چهل سال تبدیل به صلح نمی‌شود؟ زیرا نسل‌های ما در جنگ تربیت شده‌اند و جنگ روح و روان ما را در اختیار گرفته است. جنگ در افغانستان به یک فرهنگ دیرپا، ژرف و ماندگار تبدیل شده است.

بیایید به این نکته اندکی درنگ کنیم و بیندیشیم که چرا امروز در افغانستان کسانی چوکی‌های وزارت، وکالت، ریاست و … در اختیار دارند و از قدرت و ثروت‌های کلان برخوردار اند که رهبران جنگ‌ها یا فرماندهان جنگ‌ها بوده‌اند؛ ویرانی و عقب‌ماندگی کشور نتیجة جنگ‌های قدرت‌طلبانة آنان است. آنان به جای این‌که به جرم قتل، ویرانی، دشمنی با مردم و نوکری بیگانگان محاکمه و مجازات شوند، در صدر می‌نشینند و قدر می‌بینند. آیا هم‌اکنون سران حزب خلق و پرچم، فرماندهان گروه‌های جهادی و رهبران طالبان، از بهترین رفاه و امنیت، خانه‌ها و موترهای لوکس و معاشات بلند برخوردار نیستند؟

بنابراین سوخت جنگ در افغانستان فرهنگ نهادینه‌شده و روحیة خشن و تربیت چند نسل در درون جنگ است. تا فرهنگ هم‌پذیری، نرم‌خویی و صلح‌آمیز جای آن را نگیرد، چهرة صلح واقعی را در خواب باید دید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا