یک قایق چوبی حامل پناهجویان روز یکشنبه هنگام تلاش برای نزدیک شدن به ساحل شهر کروتونه ایتالیا غرق شد. تاکنون ۶۴ جسد یافت شده؛ اما بیم آن میرود که بیش از صد نفر جان باخته باشند. شمار دقیق سرنشینان این قایق معلوم نیست؛ اما بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر تخمین زده میشود.
رئیس انجمن افغانهای مقیم ایتالیا به بیبیسی گفت همکارانش در صحبت با بازماندگان دریافتهاند که شمار افغانها در این قایق حدود ۱۳۰ نفر بوده و ۷۲ نفر جان باختهاند. او گفت ۱۴ نفر از جانباختگان کودک و ۳۵ تن از آنها زنان بودهاند. یک مرد افغان، همسر و سه دختر خردسالش را در این رویداد دست داده؛ اما خودش با پسرش نجات یافته است.
نمایندگان جامعه افغانها در ایتالیا به بیبیسی گفتهاند که هر نفر تا حدود ۸ هزار یورو به قاچاقچیان انسان پرداخته بودند تا آنها را به ایتالیا برسانند.
وزارت خارجه طالبان از شهروندان خواسته تا از مسیرهای غیرقانونی به کشورهای خارجی سفر نکنند.
برخی مسافران گفتهاند که قاچاقبران برای سبک کردن کشتی برخی از پناهجویان را به آب پرتاب کردهاند.
۷۲ نفر تنها یک عدد نیست، زندگی هایی است که نابود شده، امیدهایی است که برباد رفته، رویاهایی است که تحقق نیافته، عشق هایی است که به سرانجام نرسیده، زخم هایی است که بهبود پیدا نکرده، خون دل هایی است که بی نتیجه مانده، طرح هایی است که به ثمر ننشسته است، اندوه هایی است که بر دل ها نشسته، سایه هایی است که زایل گشته، مرثیه هایی است که ناسروده باقی مانده.
هریک از آن ۷۲ نفر برای خیل عظیمی از انسان ها پدر، مادر، برادر، خواهر یا همسر بودند؛ بنابراین، اعماق این تراژدی عظیم در بمباران بی امان خبرهای تقلیل گرایانه رسانه و افسون اینترنت و موج سواری زودگذر کاربران شبکه های اجتماعی، هرگز آنگونه که بایسته است، دیده و درک نخواهد شد. حتی همین نوشته نیز دو روز بعد، اهمیت خود را از دست خواهد داد و کسی دیگر آن را نمی خواند؛ زیرا دیگر مهم نیست، موضوع روز نیست و تاریخاش منقضی شده است؛ اما هیچکس نمی داند که آن ۷۲ نفر چه کسانی بودند، چه گذشته هایی داشتند و چگونه به آینده نگاه می کردند و چطور در میانه گذشته و آینده، توسط آب های بی رحم ایتالیا بلعیده شدند و صدای شان برای همیشه خاموش شد.
چه کسی مسئول است؟ این نسل رو به زوال، از چه چیزی رنج می برد که اینگونه بی پروا دست به انتخاب های دشوار میان مرگ و زندگی می زند؟ چه کسانی در این جنایت هولناک و قتل عام فجیع دست دارند؟
آیا تلاش برای بازگرداندن اجساد بی جان ۷۲ زندگی بربادرفته به افغانستان و تشییع با تکریم و احترام آنها می تواند واقعیت تراژیک این فاجعه تکان دهنده را تغییر دهد؟ چه بسا کسانی هم هستند که به نام انتقال و تدفین این اجساد نیز در صدد کسب کمک و پر کردن جیب شان اند!
وزارت خارجه طالبان هم در توصیه ای انسان دوستانه از مردم خواسته است که از راه های غیرقانونی به کشورهای خارجی سفر نکنند. پرسش این است که این وزارت و سایر دستگاه های دولتی طالبان آیا راهی قانونی برای مردم ایجاد کرده اند تا از زندگی در جهنم وطن بگریزند و برای تضمین حیات و بقای خود و فرزندان شان به کشورهای دیگر پناه ببرند؟ در زمانی که این ۷۲ نفر راهی آب های مرگبار ایتالیا شدند و دره های آدمخوار ایران و ترکیه و یونان و… را درنوردیدند تا به ایستگاه آخر و پایان دنیا رسیدند، طالبان دروازه ریاست پاسپورت را بسته بودند؛ اما لابی های طالبان در کابل و دیگر شهرها آن را در بازار سیاه به بیش از دو هزار دالر می فروختند.
از سوی دیگر، زندگی در وطنی که در آن جز مرگ نمی روید و اگر طالبان و داعش نکشند، گرسنگی و قحطی و بیکاری و سرما می کشد، ممکن نیست. پس این مردم نگونبخت به کجا بروند، آیا چاره دیگری جز گریختن از مرگ به سوی مرگ دارند؟
مرگی فجیع و رقت انگیز در آب های ایتالیا بدون شک، یک انتخاب ناشی از سرخوشی و سرمستی و هوسبازی نبوده؛ یک ناگزیری، بیچارگی و بی پناهی بوده. آنها می دانستند که مسیری پرخطر و مرگبار در پیش دارند؛ چون دیده بودند که بر سر دیگر هموطنان شان در مسیرهای قاچاق انسان در ایران و ترکیه و یونان و… چه می آید؛ اما تنها یک درصد امید داشتند که زنده بمانند و به اروپا برسند.
نرگس اعتماد