جهاننگاه‌ها

ریشه های خروج آشفته آمریکا از افغانستان

موضوع خروج آمریکا از افغانستان برای بسیاری از افراد از جمله خود آمریکایی‌ها همچنان ناامید کننده است.

خیانت به افغانستان سال‌ها پیش زمانی که مقامات آمریکا وعده‌هایی دادند که باید می‌دانستند که هرگز نمی‌توانند به آن عمل کنند، تثبیت شد. عواقب اجتناب ناپذیر ایجاد یک دولت توخالی، بخش عمومی آسیب دیده و اقتصاد جنگ زده وابسته به کمک‌های خارجی همچنان متوجه افغانستان است.

خاطره اخیر خروج ناموفق آمریکا طبیعتاً بارزترین نمونه شکست این کشور در افغانستان است.

مقاله جورج پکر، روزنامه‌نگار آمریکایی در مورد خروج آمریکا از افغانستان نشان داد که چگونه ارزش زندگی افغانستانی‌ها نزد آمریکایی‌ها کم است.

طی دو دهه، سرنوشت افراد و کل روستا‌ها به تغییر موقعیت آن‌ها نسبت به طالبان و ائتلاف به سرکردگی آمریکا بستگی داشت.

وضعیت پیش آمده در افغانستان، به خصوص در زمان خروج آمریکا از افغانستان برای بسیاری از افراد، از جمله خود آمریکایی‌ها ناامید کننده بود.

حملات ۱۱ سپتامبر و افغانستان به عنوان بخش مرکزی چارچوب قانونی و درک عمومی از جنگ رو به رشد علیه تروریسم برای آمریکایی‌ها باقی ماند؛ شاید به همین دلیل است که پذیرفتن ابعاد شکست آمریکا در افغانستان برای برخی دشوار است.

این جنگ مشارکت‌های نامطلوب، گور‌های دسته جمعی و تولد دوباره جنگ سالاری را ایجاد کرد و به عنوان گواهی بر نبوغ انسان در تعقیب شکنجه و ظلم، به ویژه در خلیج گوانتانامو، عمل می‌کند.

جنگ به اصطلاح علیه تروریسم به بغداد کشیده شد و در زمان روی کار آمدن باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا، اقدامات طالبان شتاب بیشتری پیدا کرد.آسان است که آمریکایی‌ها خودشان را فریب دهند و باور کنند که خشونت تنها مربوط به مخالفان آمریکاست، در حالی که در واقعیت خشونت مشخصه آمریکا هم است.

طالبان با زور از بین رفتند؛ حکومت افغانستان به زور در قدرت نگه داشته شد؛ و طالبان بار دیگر به قدرت بازگشتند.

آمریکا مسئولیت بحرانی را که افغانستان را در آن فرو برده است، انکار می‌کند.

بر کسی پوشیده نبود که اشرف غنی، یک فرد نالایق بود که خود را با فساد احاطه کرده بود و هر توصیه‌ای را که مخالف اهداف سیاسی او بود نادیده می‌گرفت؛ افغانستان به مانند خانه‌ای پوشالی فرو ریخت.

پیش از ماه آگوست گذشته، یک رکورد عمومی گسترده از هدف‌گیری نامناسب و حملات نادرست آمریکا وجود داشت اما حمله آمریکا ۱۰ نفر از مردم از جمله یک امدادگر و هفت کودک را قربانی کرد تا در نهایت این موضوع مورد توجه جهانی قرار بگیرد.

آمریکا ادعا می‌کرد که به دنبال تحول در افغانستان است، اما در نهایت حتی نتوانست برنامه ویزای مهاجرت ویژه خود را مدیریت کند.

آمریکا که زیر بار بوروکراسی غیرقابل تخیل، فقدان مدیریت و تاریک‌ترین جنبه‌های سیاست داخلی بود، ده‌ها هزار شریک افغانستانی را به حال خود رها کرد؛ حتی با حداقل خلاقیت و تمایل می‌توانست بسیاری از کسانی را که در طول دو دهه از آمریکا حمایت می‌کردند نجات دهد.

نویسنده در پایان نوشت که ده‌ها نقطه تصمیم گیری اصلی و هزاران مورد کوچکتر در طول جنگ آمریکا در افغانستان می‌توانست به طور متفاوت تصمیم گیری شود.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا