نابودی فرهنگ و هنر در حاکمیت طالبان؛ مرکز فرهنگی پلسرخ تمامی کتابهایش را اهدا کرد
مرکز فرهنگی پلسرخ، یکی از مراکز مهم فرهنگی در افغانستان بود. این مرکز بانی و میزبان دهها محفل فرهنگی به شمول رونمایی از کتابها و آثار نویسندهگان، شاعران، اهل موسیقی و هنر بود. در این مرکز، فلمهای سینمایی به نمایش گذاشته میشد، علاقهمندان موسیقی آموزش میدیدند و آوازخوانان برنامههای مهمی را طرح و پیاده میکردند.

این مرکز پاتوقی برای اهل فرهنگ و هنر تلقی میشد. مهمتر از همه، خاطره یک نسل با این مرکز گره خورده است؛ نسلی که از میان دود و باروت، انفجار و انتحار سر برآورد و به رغم همه ممانعتها و هراسها، سر تسلیم فرود نیاورد و به قهقرا و عقبگرد دست رد زد و دریچهای به سوی روشنایی و فردای بهتر گشود. سرانجام با سقوط نظام جمهوریت، رویاهای یک نسل دگراندیش به پایان غمانگیز خویش رسید و همه چیز سقوط کرد.
در واقع سقوط افغانستان به دست طالبان، نوعی شوک فرهنگی نیز میتواند تلقی شود؛ زیرا با سقوط نظم سیاسی مبتنی بر ارزشهای لیبرال، جامعه فرهنگی دچار سرگردانی عظیمی گشت و با شتاب هولناک به نظمی پرتاب شد که با همه این ارزشها بیگانه است و حتا سر ستیز دارد.
چند روز قبل مسوولان مرکز فرهنگی پلسرخ اعلام کردند که این مرکز را به حراج میگذارند. مسوولان این مرکز فرهنگی شاید میاندیشدند که دستی در میان اینهمه نابهسامانی به سوی آنان دراز میشود و آنان میتوانند از سقوط کامل این مرکز فرهنگی جلوگیری کنند، غافل از اینکه جامعه چنان دچار سیاهی و ازخودگسستهگی شده است که به قول رزاق فانی «غزال چوچهاش را به پلنگ میفروشد». طبیعی است که در چنین فضایی، کسی را مجال و هوای یاری به کار فرهنگی نخواهد بود.
شاهد فرهوش، شاعر، نویسنده و بنیانگذار مرکز فرهنگی پلسرخ میگوید: «میخواستیم به گوشهوکنار افغانستان در دورترین نقاط کشور با کتاب برویم و نمایشگاه کتاب برگزار کنیم. بارها گفته بودیم که به سنگرهای داغ جنگ میرویم، به جای میلههای تفنگ کتاب میگذاریم و به جهانیان نشان میدهیم که ما اهل فکر و فرهنگ و اندیشهایم و از جنگ و جهل و تعصب بیزاریم.»
شاهد میافزاید که با بنیانگذاشتن این نهاد، اعتقاد داشتیم: «تنها چیزی که میتواند رویای صلح را به حقیقت تبدیل کند، مطالعه خود و دیگری است و آنچه زمینه اینگونه مطالعه را فراهم میکند، کتاب است. این کتابهایند که به جنگ «نه» میگویند. اما با صدها دریغ و درد که رویاهایمان رویا باقی ماند و سیاهی بر روشنایی چیره شد.»
او از اینکه نتوانسته است مرکز فرهنگی پلسرخ را از سقوط نجات دهد، متاسف است و میگوید: «به دنبال سایه انداختن سیاهی بر کشور، مرکز فرهنگی پلسرخ با داشتههایش به حراج گذاشته شد و متاسف هستیم که نتوانستیم نجاتش دهیم.»
بنیانگذار و مسوول فرهنگی پلسرخ تصریح میکند که با سقوط اقتصادی جامعه و فاصله گرفتن از کتاب و کار فرهنگی، بر آن شدهاند تا بیش از یک میلیون افغانی سرمایه خویش را که روی ۲۵ هزار جلد کتاب سرمایهگذاری کرده بودند، با افتخار به کتابخانههای ولایتها پیشکش کنند.
شاهد میگوید که این کتابها در حوزههای ادبیات، هنر، فلسفه، اقتصاد، روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ و… است و آن ر ا به کتابخانههایی خواهند فرستاد که قفسههایشان نیاز به کتاب دارد. او از اهل فرهنگ میخواهد که در معرفی قفسههای خالی کتابخانهها آنان را یاری رسانند. شاهد تأکید میکند به رغم اینکه بار سختی اقتصادی را متحمل شدهاند، اما از اینکه این کتابها خوانده میشود، او و همکارانش به اهدافشان نزدیکتر میشوند و رویاهایشان تحقق پیدا میکند.
در همین حال شماری از فرهنگیان بسته شدن مراکز فرهنگی در کشور را نگرانکننده میدانند و میگویند که با بسته شدن هر مکان فرهنگی، خشتی از دیوار فرهنگ و امر فرهنگی فرو میریزد و بر دیوار افراطیت و دگماندیشی چیده میشود.
صحرا کریمی، فلمساز و رییس پیشین افغان فلم، در صحبت با روزنامه ۸صبح میگوید: «هر سقوطی پیام یک پایان تلخ است. چه سقوط یک دیوار، چه سقوط یک شهر و چه سقوط یک سرزمین. اما سقوط یک مرکز فرهنگی، نهتنها پایان تلخی است، بلکه آغاز نابودی فرهنگی یک ملت است.»
رییس پیشین افغان فلم میافزاید: «مراکز فرهنگی تنها مکان فزیکی نیستند، بلکه مکانهای معنوی و در عین حال مکانهای خلق اندیشه و تفکرند.»
این فلمساز تصریح میکند: «بستن مرکز فرهنگی پلسرخ، مصیبتی است که خبر میدهد از مصیبتهای دیگر فرهنگی. اینکه جامعهای که تمام نیازش به نان و آب خلاصه میشود و آنقدر در فقر زندهگی اسیر میشود که دیگر به فقر اندیشه و فقر فرهنگی هرگز نمیاندیشد.»
کریمی ایجاد مراکز فرهنگی را در تقویت، رشد و آگاهی جامعه مهم میداند و میگوید: « در مراکز فرهنگی حضور بهطور کل، حتا نوشیدن قهوه و دو سطر کتاب خواندن، همه در راستای ترویج امر فرهنگی و پروسه فرهنگی شدن است.»
رییس پیشین افغان فلم از خاطراتش در این مرکز فرهنگی یاد میکند و میافزاید: «من تا زمانی که در افغانستان بودم و مجبور نشدم افغانستان را ترک کنم، یکی از مشتریهای همیشهگی کتابهای مرکز فرهنگی پلسرخ بودم.»
بکتاش راوش، روزنامهنگار، نیز سقوط و مسدود شدن نهادهای فرهنگی را بهمثابه فروریزی و نابودی زیربناهای فرهنگی میداند و میگوید: «پس از حاکم شدن طالبان در کابل، شوربختانه خشتهای زیرین بناهای فرهنگی، دموکراتیک و مدرنیزه کشیده شد و همهروزه ما شاهد فروریزی و نابودی نهادهایی هستیم که با تلاش و عرقریزی یک نسل آگاه و پویا بنا شده بود.»
این روزنامهنگار تصریح میکند: «مرکز فرهنگی پلسرخ نیز یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی در کابل بود که با سرمایهگذاری جوانان فعال و فرهنگی تنها نهادی بود که پس از فروپاشی حکومت پیشین و روی کار آمدن طالبان تلاش و تقلا داشت فکر و فرهنگ را در آن شهر زنده نگه دارد.» به گفته آقای راوش: «مسوولان مرکز فرهنگی پلسرخ با توجه به تعهد و رسالتی که نسبت به فرهنگ و ادبیات داشتند، حتی در سایه و همسایهگی طالب نیز چندین برنامه فرهنگی برگزار کردند.»
این روزنامهنگار میگوید: «از آنجایی که امروزه در افغانستان فرهنگ و مدنیت غریبترین روزگارش را میگذراند، دیگر کافه و کتاب رنگ و رونق ندارد. مرکز فرهنگی پلسرخ، این یگانه پایگاه بازمانده از فرهنگیان کابل نیز شوربختانه واپسین نفسهایش را میکشد.»
او میافزاید که در روزهای پسین از طریق شبکههای اجتماعی آگاهی یافته است که مسوولان مرکز فرهنگی پلسرخ، این نهاد را به حراج گذاشته و این خبر برایش مأیوسکننده بوده است.
او مسدود شدن این نهادها را بهمثابه تنگ کردن زمینه کار و پیکار در حوزه فکر و فرهنگ از سوی طالبان میداند و تصریح میکند که این کار مخالفت آشکار با دانایی و آگاهی است. راوش طالبان را متهم به نابودی نهادهای فرهنگی میکند و میگوید: «چنانکه تا امروز دیده شده است، طالبان از هیچ اقدامی در امر نابودی نهادهای فرهنگی و ادبی دریغ نکردهاند.»
او مسدود شدن مرکز فرهنگی پلسرخ را دردناک میخواند و خاطرنشان میکند: «با دریغ و درد مسوولان این مرکز فرهنگی سرانجام ناگزیر شدند پیش از آنکه طالبان آنها را به جرم ترویج آگاهی ترور کنند، درب این نهاد را که با جان و هیجان باز کرده بودند، دوباره ببندند.»
بکتاش راوش تأکید میورزد: «تا زمانی که گروه طالبان در افغانستان حاکم باشد، توقعی جز بربادی و ویرانی زیرساختهای فرهنگی و مدنی نمیرود.»
گفتنی است که پس از فروپاشی نظم جمهوریت، ناشران و کتابفروشان در کشور از کساد بازار کتاب ابراز نگرانی کرده و میگویند که در صورت ادامه بیتوجهی، آنان مجبور میشوند کتابهایشان را به حراج بگذارند و سرمایهگذاری در این زمینه را متوقف کنند.