نگاه‌ها

«سناریوهای احتمالی ایالات متحده برای آسیای مرکزی پس از خروج از افغانستان»

پرفسور الکساندر کنیازیف
گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفر
«سناریوهای احتمالی ایالات متحده برای آسیای مرکزی پس از خروج از افغانستان» موضوع میز گرد مجازی تحلیل موقعیتی/ وضعیتی بود که از سوی مرکز مطالعات اورآسیای دانشگاه دولتی سان پتربورگ با همکاری مرکز اطلاعاتی- تحلیلی دانشگاه دولتی مسکو به تاریخ 22 دسامبر 2021 برگزار گردید.
این نشست تخصصی خبرگان با حضور الکساندر کولسنیکوف، مدیر مرکز، پروفسور دانشگاه دولتی سان پتربورگ؛ استانیسلاو پریچین، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات پسا شوروی پژوهشکده اقتصاد جهانی و مناسبات بین المللی پژوهشگاه علوم روسیه؛ یوری تاوروفسکی، رئیس شورای کارشناسی کمیته روسی و چینی دوستی، صلح و همکاری؛ عزیز آریانفر، مدیر کانون پژوهش های افغانستان (آلمان)؛ بختیار ارگاشف، مدیر مرکز ابتکارات تحقیقاتی «مانو» (ازبیکستان)؛ رستم برناشف، استاد دانشگاه قزاقستانی-آلمانی (قزاقستان) و بانو الکساندرا پرمینووا، سردبیر مرکز اطلاعاتی- تحلیلی دانشگاه دولتی مسکو برگزار گردید.
آندری گروزین، رئیس بخش آسیای میانه و قزاقستان پژوهشکده کشورهای مستقل همسود دیدگاه خود را در مورد موضوعات مورد بررسی، غیابی ارائه کرد.
گردانندگی میزگرد مجازی تحلیل موقعیتی/ وضعیتی – را استاد دانشگاه دولتی سان پتربورگ، الکساندر کنیازف به دوش داشت.
گزارش تحلیل وضعیت/ موقعیت بازتاب کلی و تعمیم داده شده دیدگاه ها و ارزیابی هایی بیان شده است که هر یک لزوماً با دیدگاه های تک تک شرکت کنندگان در تحلیل وضعیتی/ موقعیتی همخوانی ندارد و به صورت چکیده/ فشرده (عمدتاً در بخش توصیه ای) منتشر می شود.
قرار است این گونه بحث های کارشناسی در موضوعات مختلف روز به صورت منظم برگزار شود.
خروج کامل نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و رویکار آمدن جنبش طالبان را می توان رویداد اصلی سال پیش رو برای منطقه بزرگ آسیای مرکزی و جنوبی، و حتا برای خاورمیانه و کل گستره اوراسیای بزرگ دانست.
در وسیع ترین بعد آن بایسته است این رویداد را اساساً در چارچوب رویارویی ژئوپلیتیکی روان میان ایالات متحده و همپیمانانش – از یک سو؛ روسیه، چین، ایران و شماری از کشورهای همبسته با آن ها – از سوی دیگر مهم ارزیابی کنیم.
اما اکنون پیامدهای این واقعیت مهمتر شده است، در این شرایط است که باید محتوا و الگوریتم های اساسی برای اقدامات بعدی ایالات متحده محاسبه شود. ساده انگارانه خواهد بود اگر باور کنیم که آمریکا با از دست دادن نفوذ خود در منطقه به آسانی کنار آید.
الکساندر کولسنیکوف با افتتاح جلسه تحلیل موقعیتی، توجه شرکت کنندگان را به این واقعیت جلب کرد که در تراز بحث کارشناسی، بررسی و ارزیابی رخدادهای روان و پیش بینی آینده تنها برای کشورهای همسایه افغانستان اشتباه است، زیرا حتا چنین کشورهای در ظاهر دور از آسیای مرکزی چون کره جنوبی یا ژاپن، ترکیه یا کشورهای خاورمیانه در رویدادها ذیدخل اند. این کارشناس با اشاره به تز ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در باره اوراسیای بزرگ، توجه حاضران را به ضرورت در نظر گرفتن تأثیر وضعیت افغانستان بر روندهای منطقه یی در فضای گسترده تر قاره یی معطوف نمود. او گفت نمی توان تنها در باره آسیای مرکزی سخن گفت، همان گونه که نمی توان تنها در مورد ازبیکستان جداگانه صحبت کرد.
شرکت کنندگان در تحلیل موقعیتی با دیدگاه استانیسلاو پریچین موافق بودند که در اوضاع نو قالب نوی از تهدیدات نیز پدید می آید: ایالات متحده به دنبال راه هایی برای بازگشت به منطقه خواهد بود، نکته کلیدی برای ایالات متحده این واقعیت است که از دید ژئواستراتژیک آسیای مرکزی از منشور دستورالعمل‌های روش‌شناختی آن ها («بازی بزرگ»، «آسیای مرکزی بزرگ»، ژئوپلیتیک، هارتلند و غیره) – از اهمیت اساسی برخوردار است. از دست دادن حضور در منطقه یی که با رقیبان اصلی ژئوپلیتیک ایالات متحده، در گام نخست روسیه و چین هم مرز است، شکست بسیار جدی یی برای سیاست خارجی آمریکا خواهد بود.
رستم برناشف برآن است که تا کنون (دست کم در چرخه ریاست جمهوری انتخابی کنونی) یک سناریوی نسبتاً ساده از سوی ایالات متحده اجرا می شود و خواهد گردید: انداختن مسئوولیت وضعیت افغانستان به دوش کشورهای همسایه: ایران، پاکستان و همچنین تلاشی برای کشاندن کشورهای آسیای مرکزی در این روند.
الکساندر کنیازیف نیز با رستم برناشف در مورد فقدان سناریوی مشخص و گام به گام موافق است: چند متغیری (داشتن گزینه های چندگانه) در طراحی سیاست خارجی ایالات متحده سنتی است و به خودی خود در ابتدا بهره گیری و تدوین برخی از پیکان ها (بردارها) ی برشمرده شده پیشین در نظر گرفته می شود. خروج نیروهای نظامی آمریکا به خودی خود را نمی توان نوعی رویداد برنامه ریزی نشده تلقی کرد، مطمئناً چنین تحولی از پیش در نظر گرفته شده بود، آماده شده بود و شکل این عقب نشینی اگرچه شکست آمریکا به نظر می رسد، اما باز هم چنین نیست، شکل مهم نیست، بل که ماهیت مهم است.
الکساندر کنیازف با سخن گفتن از سناریوها خاطرنشان کرد که در مورد سناریوها، بهتر است برانگیختن گرایش های مجموعه خاصی از روندهای موجود، قبلاً راه اندازی شده یا در حال حاضر در دست اجرای نقطه چین (—) را در نظر داشت. توجه به تغییر ناپذیری اهداف سیاست خارجی آمریکا از جمله برای منطقه آسیای مرکزی مهمتر است. این اهداف به خوبی شناخته شده اند و نخستین آن ها را می توان تمایل به حفظ سلطه خود (ایالات متحده آمریکا) در سیاست جهانی و همچنین تمایل به حفظ انحصار مدیریت فرآیندهای فرامرزی بزرگ دانست. طبیعی است که در چارچوب این اهداف استراتیژیک آمریکا در رابطه با منطقه آسیای مرکزی، باید با تقویت نفوذ جمهوری توده یی چین، تداوم نفوذ روسیه در منطقه مخالفت کرد و انزوای منطقه یی ایران را تضمین نمود.
عزیز آریانفر نیز در همین باره گفت: استراتیژی های آمریکا تغییر نمی کنند، تنها تاکتیک های آن اند که تغییر می کنند و اکنون آمریکایی ها می کوشند با شیوه های ریموت کنترلی از راه دور اوضاع افغانستان را کنترل کنند تا کانون تنش در مرکز اوراسیا در گستره سازمان همکاری های شانگهای را ایجاد یا حفظ کنند.
این کارشناس تزهای زبیگنیو برژینسکی را در کتاب پر آوازه «تخته بزرگ شطرنج» او به یاد می آورد – فروپاشی اتحاد شوروی فرصت بی مانندی را برای کشورهای غربی فراهم آورده است و به آن ها اجازه می دهد خلاء پدیدآمده را پر کنند و از ظهور نیروی نو دیگری در این گستره جلوگیری کنند. اما همانا این سازمان همکاری شانگهای است که دارای پتانسیل پیمان ورشوی پیشین به عنوان یک ساختار امنیتی جمعی، دارای توانایی رقابت با غرب در کل و ناتو به طور خاص است.
عزیز آریانفر می پندارد که به عنوان بخشی از کار دراز مدت ایالات متحده در مسیر آسیایی از طریق محور واشنگتن-لندن- تل آویو-ریاض- دوحه-اسلام آباد، در بیست سال گذشته تمایل آن ها به الحاق کابل و حتی پایتخت های آسیای مرکزی به این محور بوده است. از جمله از طریق راهبرد معروف «آسیای مرکزی بزرگ» پروفسور فردریک استار.
در پس پرده این همه «مبارزه محورها»، مبارزه پروژه‌های گوناگون (پیکربندی ژئوپلیتیک اوراسیای بزرگ) آشکار است و این «بازی بزرگ» تنها شکل خود را تغییر می‌دهد، اما به هیچ وجه محتوایش را تغییر نمی‌دهد.
یوری تاوروفسکی همچنین در مورد بهره گیری ابزاری از اروپا و کشورهای دیگر مناطق در جنگ سرد در برابر روسیه و چین در دوران بایدن سخن می گوید. اگر ترامپ می خواست با مسکو و پکن «با تکیه بر نیروی خود» مقابله کند، از شراکت بازرگانی اقیانوس آرام و دیگر ساختارهای بین المللی خارج شود و حتا از بیهوده بودن ناتو سخن می گفت، اکنون شاهد پویایی و تکاپوی اردوگاه ناتو در باختر – و ساختار «گفتگوی چهارجانبه در باره امنیت»(Quadrilateral Security Dialogue) (گفتگوی امنیتی چهارجانبه)، تمایل به کشاندن هند به پیوندگاه نظامی-سیاسی ضد چینی در خاور هستیم. این را ایجاد AUKUS، اتحاد دفاعی سه جانبه میان ایالات متحده، بریتانیا و آسترالیا هم نشان می دهد. با برآمدن از افغانستان، ایالات متحده توانایی پیشبرد خبرچینی اطلاعاتی فنی در قلمرو کشورهای همسایه آن- آسیای مرکزی، ایران و پاکستان را از دست داد.
به گفته بختیار ارگاشف، بر این اساس، سناریوی راستین برای ایالات متحده ادامه تکاپوی های پویای نظامی- دیپلماتیک در زمینه توسعه تاسیسات نو در قلمرو یکی از کشورهای آسیای مرکزی و همچنین پاکستان خواهد بود تا بتواند به گونه مجاز در راستای افغانستان و مناطق مجاور امکان انجام تجسس های فنی را به دست بیاورد.
به ویژه، در گفتگوها با ازبیکستان، دور زدن ممنوعیت قانونی استقرار پایگاه های نظامی کشورهای خارجی در قلمرو جمهوری ازبیکستان – برای ایجاد به اصطلاح «مراکز ضد تروریستی» پیشنهاد شده است. همین کار در پیوند با سایر کشورهای منطقه: ترکمنستان، پاکستان و تاجیکستان انجام خواهد شد.
با این حال، به پنداشت استانیسلاو پریچین، رفلکس های تازه منطقه‌ یی ایالات متحده لزوماً در تراز نظامی نهفته نخواهد بود، به عنوان مثال، در چارچوب اقدامات برای کُند کردن همگرایی اوراسیایی، همانا کره جنوبی ابزار به پیمانه کافی جدی است که می‌توان آن را در نمونه مغولستان دید. مغولستان شتابزده دو سازشنامه در زمینه مناطق آزاد بازرگانی را با کره جنوبی و ژاپن امضا کرده است که امضای سازشنامه همانند با اتحادیه اقتصادی اروآسیایی را بس پیچیده و دشوار ساخته است. به معنای واقعی کلمه اخیراً همین وضعیت به ازبیکستان تعمیم داده شده است – که از یک سو در همکاری با اتحادیه اقتصادی اروآسیایی کشانده می شود و از سوی دیگر سازشنامه های همانندی در زمینه منطقه آزاد بازرگانی با همان کره جنوبی امضاء کرده است.
رستم برناشف در قبال اهمیت منطقه آسیای میانه در عرصه سیاست جهانی دیدگاه ویژه یی داشت که به باور وی عوامل پایداری و ثبات را جایگاه کشورها در پهنه سیاست جهانی تعیین می کند. وضعیت مورد بررسی (بحران افغانستان) یک وضعیت نسبتاً پیرامونی است، کشورهای آسیای مرکزی برای کسی جالب نیستند، بنابراین نباید انتظار تأثیر جدی از بیرون داشت. همه چالش ها و مخاطرات منطقه درونی است و ریسک های داخلی تا حدودی مهارشدنی است؛ کشورهای آسیای مرکزی به نوعی می توانند با مشکلات داخلی کنار بیایند. موقعیت پیرامونی، نبودِ تأثیر بیرونی جدی، همه این ها به ما امکان می دهد نوعی ثبات وضعیت را فرض کنیم. همچنین می توان فرض کرد که وضعیت موجود منجمد خواهد شد و برعکس، انداختن بار مسئوولیت به دوش کشورهای منطقه آسیای مرکزی و کشورهای آسیای جنوبی به عوامل ثبات خاصی تبدیل خواهد شد.
برعکس، آندری گروزین باورمند است که منطقه آسیای مرکزی، با قرار داشتن در جناح جنوبی فضای پسا شوروی، یکی از عناصر مهم ثبات و امنیت قاره یی است. تنها در پس زمینه همه گیری ویروس کرونا بود که تهدیدات امنیتی کلاسیک در برابر کشورهای آسیای مرکزی در دوره پیش از خروج آمریکا و متحدانش از افغانستان در تابستان 2021 برای چندی در نوار بیرونی توجه قرار گرفت و بی تردید این تهدیدات افزایش خواهد یافت . عوامل بیرونی، از جمله رقابت ژئوپلیتیکی بازیگران فرامنطقه ای و بی ثباتی پیوسته و پایدار در افغانستان، بر منابع فزونشمار داخلی تنش و درگیری های درونی در هر یک از کشورهای منطقه افزوده می شود. تعامل سرویس‌های ویژه و سایر ساختارهای حافظ امنیت دولتی کشورهای آسیای مرکزی و روسیه وجود دارد، با این هم آشکار است که در اوضاع تشدید منتظره بیشتر رقابت سیاست خارجی میان مراکز قدرت جهانی در منطقه، این سازوکارها به نوسازی نیاز دارند.
در باره وضعیت نظامی-سیاسی در افغانستان، به گفته آندری گروزین، این وضعیت تمایل آشکاری به وخامت دارد، در حالی که چشم انداز دولت ایالات متحده برای ایجاد یک استراتیژی مثبت در مورد مساله افغانستان پس از به دست گرفتن قدرت از سوی طالبان، اگر درست سخن بگوییم، کمی مشکوک به نظر می رسد.
به گفته الکساندر کنیازف که در باره ابزارهای اجرای سیاست آمریکا در منطقه سخن می گفت، احتمال پویا شدن (برانگیخته شدن) ملی گرایی ها و جدایی طلبی های اقلیت های گوناگون موجود در کشورهای آسیای مرکزی را باید به عنوان یک آیتم جداگانه در نظر گرفت. تمایل دانشمندان ژئوپلیتیک آمریکایی و انگلیسی به طراحی جغرافیای سیاسی جدید به طور گسترده ای شناخته شده است. به عنوان مثال، می توان توجه را به بی ثباتی اخیر در منطقه خودگردان بدخشان کوهستانی تاجیکستان جلب کرد.
این رویدادها به هیچ رو پیوند مستقیمی با وضعیت همسایه افغانستان ندارد، اما با توجه به گرایش های جدایی خواهانه موجود در محافل نخبگان جامعه اسماعیلی در بدخشان افغانستان، درگیری میان جامعه اسماعیلی بدخشان کوهستانی و دولت تاجیکستان می تواند پیامدهای بس منفی دیرپا داشته باشد. در میان باشندگان منطقه خودگردان بدخشان کوهستانی جمهوری تاجیکستان، چنین گرایش هایی هنوز مشاهده نشده است، اما در نبودِ تأمل کافی از سوی دوشنبه، نمی توان پدیدآیی و رشد چنین گرایش هایی را رد کرد. درست مانند ظهور مناطق مشکل آفرین (و بالقوه منازعه خیز) همانند در سایر کشورهای منطقه.
از دیگر ابزارهای سیاست منطقه یی آمریکا می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– حفظ و نگهداری مناطق درگیری کنونی و فعال سازی مناطق نو.
– تشویق سیاسی و ایدئولوژیک پروژه های توسعه غیرواقعی (زیرساختی) در کشورهای جنوب آسیا.
– برانگیختن بیشتر کشورهای آسیای مرکزی به درگیر شدن در وضعیت افغانستان.
– تأثیرگذاری بر اوضاع داخلی کشورها به منظور تضعیف رژیم های سیاسی موجود.
– حفظ بی ثباتی در خود افغانستان با بهره گیری از منابع مختلف نیابتی، از جمله همه نیروهای ضد طالبان که اکنون بیشتر در ترکیه یا امارات متحده عربی، ایالات متحده آمریکا یا کشورهای اروپایی بدون استثنا حضور دارند.
بختیار ارگاشف بارزترین تهدیدها و خطرات ناشی از استراتژی منطقه یی آمریکا برای کشورهای همسایه افغانستان را چنین بر می شمارد:
– تیره شدن روابط کشورهایی که در زمینه استقرار تأسیسات نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده در قلمرو خود با ایالات متحده همکاری خواهند کرد با دولت طالبان
– در این رابطه فرصت‌های بازهدایت تلاش‌های سازمان‌های تروریستی بین‌المللی که هم اکنون در افغانستان در تکاپو هستند (داعش – ولایت خراسان، انصارالله، جامعه الجهود والتوحید، القاعده و مانند آن) به این کشورها برای طالبان.
با این حال، محتمل ترین مورد از دید کارشناس، قرار گرفتن چنین تأسیساتی در پاکستان است و نه در کشورهای آسیای مرکزی، از جمله به دلیل نقش سازنده عینی روسیه و چین در منطقه.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا