نگاه‌ها

احمد اشتباه کرد اما، دیگران هم مقصر اند

این حقیقت را همه می دانند که آن چه به نام مقاومت شکل گرفته است، در شرایطی مناسبی داخلی و خارجی قرار ندارد. به رغم ادامه ی خشونت ها در افغانستان و استبداد حاکم بر سرنوشت مردم، طرف های مختلف و کشور های خارجی به فکر تأمین حاکمیت طالبانی در افغانستان اند. هرچند هیچ کشوری تا کنون طالبان را به رسمیت نشناخته است اما، همه ی طرف ها و به خصوص قدرت های بزرگ و همسایه های افغانستان در تلاش آن اند که مناسبات خود با طالبان را پیوند بزنند و بر سر خان اراده ی این گروه در رابطه به مدیریت آینده ی افغانستان، حضور پیدا کنند.

ایرانی ها هرچند موضع قدمی مناسبی در افغانستان تحت قیمومت طالبان ندارند اما، نمی خواهند از قطار عقب بمانند. این کشور با راه اندازی بازی های فاقد سود، تلاش می نماید که حضور کاذب انگار دو طرفه ی خود در افغانستان را بر رخ مردم ایران و قدرت های بزرگ بکشد و به امریکایی ها به خصوص بگوید که اگر شما طالبان را تا قصر گل خانه همراهی کردید و آن ها را بر اساس یک توطئه ی از قبل تدوین شده به قدرت رسانیدید، ما متقابلاً توانسته ایم، در دو سوی خط برای خود جای پا باز کنیم و چون شما و یا هر بازیگری دیگری بر اوضاع این کشور تأثیر بگذاریم.
سیاست ایران در رابطه به افغانستان، هرچند بر محور حمایت علنی و گسترده از طالبان شکل گرفته است اما، جمهوری اسلامی ایران میزبان برخی نیروهای مخالف طالبان نیز هست. این نیروها البته، چاره ی جز این ندارند که از سیاست های ایران پیروی نمایند و بر مدارهای بچرخند که سپاه و سرداران سپاه اراده می نمایند. در این میان احمد مسعود حاشیه ی کوچکی برای مانور دارد، چود در تاجیکستان و اندکی به دور از شعاع نفوذ عناصر سپاه و استخبارات ایران رحل اقامت افکنده است. با این وجود اما، دیده می شود که رهبری مقاومت به فشارها تن می سپارد و در شرایطی که هیچ چیزی به دست نمی آورد، برای رضایت خاطر ایرانی ها به ایران می رود و با آقای متقی ملاقات نماید.

ملاقات احمد مسعود با آقای متقی ضربه ی محکمی بر مقاومت و حتی کفایت و مشروعیت رهبری مقاومت وارد نمود. احمد آری، از این ملاقات چیزی به دست نیاورد اما، ضربه ها و صدمه های جبران ناپذیری را به جان خرید.

عیب های نهفته در این ملاقات را می توان در این محور ها خلاصه کرد.1) این ملاقات قرار بود پنهانی صورت بگیرد اما، افشا شد و برای احمد و سخنگویان جبهه ی مقاومت سر درگمی آفرید. ای کاش این خبر پیشاپیش به رسانه ها درز می کرد و احمد به بهانه ی فشار افکار عمومی می توانست، خود را از زیر بار اراده ی ایرانی ها کنار بکشد.2)احمد با کسی ملاقات کرد که قدرت تصمیم گیری نداشت.3)آقای متقی به این ملاقات هیچ گونه ارزشی قایل نشد و بلکه با اهانت و اعتماد به نفس گفت که “ما با دیگر مهاجرین و هم چنان با این دو نفر دیدیم” و به آن ها گفتیم که می توانند به افغانستان بیایند و انگار از عفو عمومی طالبان استفاده کنند و در زیر ساطور حاکمیت طالبانی در خانه های شان زندگی نمایند.4)در ترکیب هیئتی که با طالبان دیدار نمود، خلل آشکار و عیبی مشهود و متوارث، نهفته بود.5) احمد برای انجام این ملاقات با محورها و چهره های تاثیرگذار مشورت نکرده بود و به این شکل بار مسئولیت این خبط و یا در واقع خطای فاحش سیاسی را خود متحمل خواهد شد.6)آقای مسعود با تن در دادن به اراده ی ایران، نشان داد که ایرانی ها کارگزاران چیزی به نام مقاومت اند و می توانند در قسمت سرنوشت و بود و نبود آن، تصمیم بگیرند و یا فعالیت های آن را در جهت منافع امنیتی خود مدیریت کنند.7) این ملاقات هرچند برای ایرانی ها یک امتیاز کلان بود اما، کشورهای چون ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده ی عربی را بیش از پیش در برابر جریان به نام مقاومت حساس و روند حمایت آنان از طالبان را تسریع وعملیاتی خواهد کرد.😎

این ملاقات شاید برای طرف ها، چهره ها و برخی رهبران سیاسی، بهانه خلق نماید که زودتر و گسترده تر با طالبان وارد چانه زنی شوند و زمام اراده ی خود را به دست آن ها بسپارند.9)این ملاقات اگر ساز و کار های معینی روی دست گرفته نشود، مشروعیت رهبری آقای مسعود را تحت تأثیر قرار می دهد و بساط را از زیر پای مقاومت یک دست و همآهنگ، جمع می کند. 10)این ملاقات ظرفیت رهبری مقاومت در باور مردم و مقاومت گران را با سئوال های نه چندان قابل هضمی مواجه ساخته است و عدم شفافیت و ارائه ی تفسیرهای -از آغاز- ضد و نقیض در رابطه به آن، این روند را تقویت می نماید.11) احمد مسعود رقبای پیرتولک، پول دار و قدرمتند فراوان دارد. آن ها از حضور وی بر مِنَصّه ی رهبری مقاومت دلخور اند و از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به او غافل نمی مانند. آقای مسعود متأسفانه با این ملاقات ناسنجیده، بهانه ی فربهی را به دست آن ها داد تا بگویند و بخندند که بچه ها کار بچگی می کنند.12) با توجه به این که فضاهای مجازی باز اند، آن هایی که در این فضاها فعالیت دارند می توانند تا دیر باز از این سوژه برای تخریب آقای مسعود کار بگیرند و آب ها را به نفع حزب، قوم، گروه و ارباب خود گل آلود نمایند.
به هر حال آمر جوان باید ریسک نمی کرد و به این نشست بی ثمر نمی رفت اما، شاید ناگزیری ها، یتیم بودن مقاومت و مشورت های سوء حلقه های نزدیک و داخلی، او را در برابر حالتی قرار داد که نمی توانست کاری جز آن چه شد را به انجام برساند. اما، منصفانه نیست که بار همه ی مسئولیت ها را بر شانه ی آقای مسعود بگذاریم و فقط او را مقصر بشماریم.

من در این جا بیش از این که احمد مسعود را مقصر بدانم، ارباب نفوذ، وکلای معامله گر، سیاستگران خاموش و رهبران متقاعدی را مقصر می شناسم که برای حفظ سرمایه های غیر منقول خود، در برابر اوضاع دشوار و سرنوشت آکنده با درد و رنج مردم سکوت اختیار کرده و یا به شکل سری، با طالبان وارد معامله شده اند تا خانه های بی شمار و دارایی های بی حساب شان را از دست ندهند اما، هیهات این خواب ها به کابوس مبدل می شوند و این جماعت از مشت هایی که در هوا می زنند پشیمان می گردند. اگر این آقایان و خانم ها در صحنه می بودند و با هم تشریک مساعی می داشتند و به احمد مسعود مشورت می دادند و بلکه یک کتله ی منسجم و عامل فشار مشترک را ایجاد می کردند، جلو این اشتباه و شاید اشتباهات زیادی دیگر گرفته می شد.

من در این جا بیش از این که احمد مسعود را مقصر بدانم، کارفرمایان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را مقصر می شناسم که می خواهند نا مردانه و بخاطر منافع امنیتی و ژئوپولتیک خود، داعیه حق خواهی طیف های وسیعی مردم افغانستان را به خاک بریزند و طامعانه به اعتبار تنها یادگار مسعود بزرگ در صحنه های سیاسی افغانستان، ضربه وارد نمایند. ایرانی ها نشان دادند که سرنوشت مردم افغانستان برای شان اهمیت ندارد. آن ها بلکه آماده اند همه چیز و همه کس را فدای مصالح خود نمایند. ما البته همه می دانیم که مقتضایی سیاست همین است چون سیاست با هیچ ضابطه ی انسانی، اخلاقی، دینی جز مصالح کشور ها و طرف ها سرو کار ندارد. اما، آیا این کار خفت آور و استفاده ابزاری از ناگزیری های مردم افغانستان، اعتماد به ایران را در ذهن میلیون افغان بر زمین نمی کشد. ایرانی ها مگر نمی دانند که بازی با سرنوشت مقاومت هنوز در حالت جنینی، رشته های ارتباط سیاسی، تمدنی، فرهنگی، تاریخی و زبانی آن ها با افغانستان را پنبه می کند و آتیه ی مصالح این کشور با افغانستان را با پرسش های فراوان و گره های ناگشودنی، مواجه می سازد.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا