سیاست نقطه ی مقابل دین داری است
بنده وقتی این عنوان ها را انتخاب می کنم، می دانم که مخاطبی که تک منبعی و یک سویه اندیش است و تمامت دین را در هیکل فراورده های فکری سازمان های اسلامی می داند، شوکه می شود و این جاست که برخی بلا فاصله بدون این که متوجه باشند که کاری ناشیانه انجام می دهند، حکم صادر می کنند و انواع تهمت ها و درست همان زنجیره ی نا متناهی و اشباع ناشدنی برچسب ها را وارد می نمایند. اما، بنده انجام این کار را برای خود واجب می دانم تا درهای بسته باز شوند و تا ما قدرت و جرئت آن را پیدا نماییم که ره یافته های مان را باز نگری کنیم و اسلام را ظرفی برای تبلور و انعکاس همه ی رنگ ها اخوانی ها، تحریری ها، سلفی ها، صوفی ها، تبلیغی ها، جماعتی ها، دیوبندی و با لآخره سنی و شیعه و زیدی واباضی و عموم مسلمانان بدانیم.
گرایش های حزبی به معنای تنگ شدن دایره ی فعالیت های ذهنی ما در قبال اسلام است. وقتی شما باورها و قناعت های دینی خود را در قالب یک حزب سیاسی می گذارید و برای اهداف معین، با راهکار های معین به راه می افتید، لابد حصار محکمی بر اطراف خود می کشید و مردم و جوامع اسلامی را به دو دسته ی -خود و بیگانه- تقسیم می نمایید. خودی ها در نگاه شما اعضای حزب شما و یا همان هایی اند که بر سر خوان نعمت افکار شما حاضر اند و از مانیفست گروه شما پیروی می کنند. اما، کسانی که با شما نیستند و به گرایش ها و دل مشغولی های حزبی شما دل نمی سپارند، اگر هزار مشترک دینی با شما داشته باشند، بیگانه اند و بیگانه محسوب می شوند. این شگاف گاهی آنقدر عمیق، بزرگ و رفو ناپذیر می گردد که سیر زندگی در میان عموم مسلمانان و در جهان اسلام رنگ جاهلی به خود می گیرد و گاهی به همین سادگی بذرهای تکفیر آبیاری می شوند و قتل و کشتار های بی رحمانه به راه می افتند.
با یک نگاه اجمالی شما می توانید برای این پدیده در میان احزاب اسلامی مصداق های فراوان پیدا کنید. حزب التحریر شباهت های زیادی با حرکت اخوان المسلمین دارد و بلکه مولودی است که از رحم افکار این جریان بزرگ متولد شده و به دنیا آمده است. اما، این حزب در قبال سرنوشت تلخ اخوانی ها در مصر و فاجعه ی قتل عام صدها و بلکه هزاران انسان منسوب به این جریان در “رابعه” و در زندان های مصر، تا همین لحظه، هیچ حرکتی نکرده و تاسفی نخورده است این در حالیست که اگر بر پای یک نفر برادر تحریری در هرجایی این دنیا خاری بخلد، برای برادران حزب التحریر قیامت قایم می شود. اگر موقف تحریری ها در قبال اخوانی ها این گونه سرد و یخ زده است این سخن به معنای آن نیست که اخوانی ها دل های شان برای تحریری ها در ترکیه، آلمان، بنگلدیش وازبکستان می زند و نگران احوال و سرنوشت اعضای این گروه در این کشور ها اند، نه خیر چنین نیست موقف دو طرف در قبال همدیگر، رویهمرفته متطابق و همسطح است. سلفی ها اما، با هر دو جریان حرکت اخوان المسلمین و حزب التحریر دشمن اند و علیه آن ها با خانواده های حاکم در کشور های عربی تبانی می نمایند.
در افغانستان اما، اوضاع تیره تر و ناصاف تر است. جنگ های داخلی و نمونه ی حزب اسلامی، جمعیت اسلامی و طالبان مثال های زنده برای دشمنی و آشتی ناپذیری گروه ها و سازمان های اسلامی اند. حزب، جمعیت، اتحاد، وحدت، حرکت، محاذ، جبهه ی ملی نجات و طالبان همه مسلمان و حتی سنی مذهب اند و ظاهرا برای اسلام و قرآن و تحقق حاکمیت قانون خدا به راه افتاده اند اما، با انگیزه های سیاسی با هم دشمنی کردند و با شمشیر سیاست در مقابل هم جنگیدند.
مقوله ی سیاست این است و چون چشم سیاستگر به ثلاثی قدرت و ثروت شهرت است، هیچ پالودگی و طهارتی در روند های سیاسی وجود ندارد. بنابرآن هرچه شما تلاش نمایید عبای پاک و گشاد و زربفت بر شانه های سیاست بیفکنید، کاری بیهوده انجام می دهید و بلکه نفس های تان را در راه تطهیر هدفی می سوزید که ذاتا نا مطهر است. خب، اگر باور نمی کنید بیایید همه با هم این قصه را باز بخوانیم تا ببینیم که داستان سیاست چقدر با قساوت، بی رحمی و نا مهربانی ها گره می خرد.
قبل از به قدرت رسیدن طالبان، پوشیده نبود که برخی جریان های اسلام گرا به خصوص جمعیت اصلاح و حزب التحریر در حالی که آزادانه فعالیت داشتند و از موجودیت آزادی بیان در افغانستان به نفع اهداف خود استفاده ی بزرگ می نمودند همزمان با گروه طالبان تبانی داشتند و از سکوهای مختلف، با شیوه های مختلف، آب در آسیاب این جماعت می ریختند و حتی جوانان اشباع شده با افکار حزب التحریر به سادگی در هاضمه ی طالبان فرو می رفتند و انگار به دو روی یک سکه مبدل می شدند. اما، طالبان وقتی به قدرت رسیدند، بجای سپاسگزاری و امتیاز بخشیدن به حزب التحریر و جمعیت اصلاح، پیش از همه، این دو جریان را هدف گرفتند و با ممنوع قرار دادن فعالیت های آن ها، خاطره ی قتل تراژیک سنمار(Senemar) در ذهنیت ها را زنده کردند. شگفت آور این است که صدای آقای حکمتیار رقیب پارینه و دیرینه ی این گروه در کابل هنوز بلند است اما، آن های که هوا خواه طالبان بودند و یا علی الاقل از فکر طالبانی حمایت می کردند، با قساوت به حاشیه رانده شدند.
به این نکته ی مهم باید توجه نماییم که طالبان در این جا کار دینی نمی کنند بلکه می خواهند موانع احتمالی و تهدید های بالقوه را از سر راه خود بردارند. اما، استدلال شان هنوز دینی است چون از این طریق و با توسل به ابزار دین، زوتر و ساده تر به اهداف خود می رسند. طالبان در این جا بدعت گذاری نمی کنند زیرا اگر قدرت در افغانستان به صورت یکدست و با همین شیوه به سلفی ها، اخوانی ها، تحریری ها، جمعیتی ها، حزبی ها و یا هر گروه دیگری تحویل داده شود، مسلماً عین کار را انجام می دهند و اولویت شان لابد این خواهد بود که که پایه های نفوذ و سلطه ی گروهی و حزبی خود در کشور را محکم بکوبند و تمامی موانع و تهدید های بالقوه و احتمالی را از سر راه بردارند. این اقدام در سیاست پذیرفتنی، قابل قبول و بلکه مقتضایی پختگی سیاسی است.
اما، آیا اسلام چنین است و آیا این بی مهری و قدر ناشناسی را خدا و پیامبر توصیه می کنند؟ کلا و حاشا چون اسلام می فرماید:”إِنَّمَا ٱلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ” حجرات/١٠، مسلمانان برادران هم اند. چون اسلام می فرماید:” وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا” نساء/٨٦، هرگاه کسی به شما تحیت وسلام گوید پاسخ او را به طور بهتر و یا در همان حد بدهید. چون اسلام می فرماید:” هَلْ جَزَآءُ ٱلْإِحْسَٰنِ إِلَّا ٱلْإِحْسَٰنُ”رحمن/٦٠، آیا پاداش نیکی جز نیکی چیزی دیگری است. چون اسلام می فرماید:” وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا” حشر/١٠، خدایا در قلب های ما کینه مؤمنان را میفکن. چون اسلام می فرماید: “وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ”بقرة/٢٢٠ و اگر با آن ها در آمیختید، برادران شما هستند.
می دانم که حالا شما می آیید و توجیه می کنید و خطای سیاست را ماست مالی می نمایید اما، یقین داشته باشید که هیچ نمونه ی برای ادعاهای تان پیدا کرده نمی توانید که دلالت بر خوبی سیاست و پاکی دامن سیاستمدار باشد و اینجاست که دین و سیاست مانند آب و آتش دو عنصر جمع ناشدنی و آشتی ناپذیر باقی می مانند چون دین شما را به سوی ارزش ها و خوبی ها و سیاست در مقابل در سیاه چاله خیانت، دروغ، قتل، تفرقه، فریب، جفا، نفاق وبی وفایی ها می افکند.