نگاه‌ها

حکمتیار و آینده افغانستان

من بسیار اتفاق می افتد که سخنرانی ها، خطابه ها و نشست های تلویزیونی مهندس حکمتیار را می بینم و می شنوم و همین دو سه روز قبل آخرین خطبه ی او را شنیدم. چیزی که قاطبه ی این صحبت ها خالی از آن نیست اتفاقا تبرئه ی حریم و ساحت حزب اسلامی از هر اشتباه و لغزش و افکندن بار تمامی خطاها و خیانت ها بر دوش دیگران و به شکل خاص شورای نظار است، شورایی که در یک برهه ی زمانی خاص پا به صحنه گذاشت و فعلاً چیزی به این نام نیست.

بیست سال از درگذشت مسعود سپری می شود و حکمتیار در آستانه ی رسیدن به هشتاد سالگی است. من فکر می کردم این دو پدیده، نخست در گذشت مظلومانه ی مسعود و سپس رسیدن آقای حکمتیار به سن کهولت و پیری، شاید باعث آن شود که دیگر آتش عقده ها فرو بنشیند و حکمتیار بعد از آمدن به کابل، گذشته ها را به گذشته بسپارد و پیشآهنگ آشتی و تفاهم میان مردم افغانستان و اقوام ساکن در این کشور گردد.

حین عودت رهبر حزب اسلامی به کابل اتفاقاً من از جمله کسانی بودم که انتظار داشتم، جناب حکمتیار به خانه ی مخالفین دیروز خود و خاصتاً آمر صاحب برود و صادقانه با احمد مسعود و بازماندگان آن بزرگوار، غم شریکی نماید و فصل تاریک عداوت ها و دشمنی ها را با نگاه بلند و حکمت پیران روزگار دیده ببندد. آری، من چون بسیاری ها آرزو داشتم که دیگر از حنجره ی آقای حکمتیار طعنه بیرون نریزد و بر زبانش تهمت جاری نشود و سخن و حرف اش با کینه و حسد در نیامیزد. اما، دریغ که این آرزو در یک چشم به هم زدن نقش بر آب شد.

حکمتیار تا به قصر ریاست جمهوری پا گذاشت، بجای این که وارد فاز آشتی صادقانه با مردم شود و بر گذشته ها صلوات بفرستد، متاسفانه از همان لحظه های آغازین، تمامی انرژی و امکانات خود را وقف باز گشایی پرونده های قدیمی کرد و تجریح شخصیت احمد شاه مسعود، سردار نام آشنای مبارزات مردم افغانستان را در صلب کار و فعالیت های دینی، فرهنگی، سیاسی، علمی و تبلیغاتی خود قرار داد. این روند آن قدر برای حکمتیار صاحب اهمیت پیدا نمود که هیچ سخنرانی، خطابه و گفتگوی تلویزیونی ایشان به ویژه بعد از آشتی با داکتر غنی، از حمله بالای مسعود و سم پاشی علیه آن بزرگوار، خالی نماند. ابراز دشمنی با مسعود برای آقای حکمتیار چنان اهمیت پیدا نمود که منبر منظم تبلیغاتی به نام مسجد ایجاد کرد و حتی اقدام به تدریس رساله ی به نام حقیقت نفاق و یا در واقع تهمت نامه ی که چهل سال قبل در حق مسعود نوشته بود، نمود و محتوای این رساله را خط به خط چون نص معصوم برای هواداران اش تفسیر و ضبط کرد.

باری، انجنیر صاحب حکمتیار چنین نمود تا بار همه ی آشفتگی ها در افغانستان را بر دوش مسعود بیفکند. ایشان یک لحظه از طعنه زدن و تهمت بستن به مسعود و حمله بالای آن شهی خفته در دل خاک، غافل نماند. اما، شگفت آور این که در مقابل این حالت درد آور و استمرار این روند تاریک و ظالمانه، احمد مسعود فرزند جوان احمد شاه مسعود، لب فرو بسته و هیچ واکنشی در باره ی آقای حکمتیار از خود نشان نمی دهد. احمد جوان انگار، کار پیرانه می کند و حکمتیار پیر، در پیله ی دورانی جوانی دست و پا می زند.

به هر حال، مسعود دیگر در میان ما نیست، از طعنه ها، تهمت ها و عقده گشایی های ما، هیچ ضرری به او نمی رسد اما، سخنان حکمتیار در میان جوانان احساساتی و جامعه ی از لحاظ قومی و زبانی شکسته ی افغانستان، گوش های شنوای فراوانی پیدا می کنند و فضا ها را بیش از پیش در دو سوی خط، ملتهب می سازند. حکمتیار اگر با مسعود دشمنی دارد بلی، او دیگر در میان ما نیست اما، اگر به بهانه ی دشمنی با مسعود با حضور یک قوم و بلکه اقوام دیگر و هوا داران بی شمار آن بزرگوار، حسادت می نماید، مسئله را باید در لفافه نگذارد و بلکه نیت خود را واضح برای مردم بیان کند، چه حاصل این غوغا در هر دو حالت یک چیز، درست نهادینه شدن دشمنی های قومی و ادامه جنگ های خونین، در میان اقوام ساکن در این کشور است که حکمتیار از آغاز تا پایان در برابر تمامی خون هایی که ریخته شده و می شوند، در پیشگاه خداوند بیش از همه مسئول است.

مهندس حکمتیار انگار مصمم است که با عقده ی مسعود زندگی کند، با عقده ی مسعود از دنیا برود و با عقده ی مسعود حشر شود. این موضوع وقتی برای شما واضح می شود که بروید و همه ی نوشته ها و تمامی گفته های رهبر حزب اسلامی طی چهل سال اخیر را با دقت بخوانید و بشنوید تا برای تان روشن شود که حکمتیار چگونه حصار محکم و خراش ناپذیری از عقده و حقد بر اطراف خود کشیده است و چگونه هر مناسبتی را به سکوی برای عقده گشایی علیه مسعود مبدل می کند. در مقابل اما، مسعود چینین نبود، استاد ربانی، مولوی محمد یونس خالص، مولوی محمد نبی، استاد سیاف و هیچ رهبری سیاسی دیگر در این کشور چنین نبود و چنین نکرد. طالبان حتی چنین نیستند. آن ها با مسعود دشمنی داشتند و دشمنی کردند و با او جنگیدند و حتی زادگاه او را به خاک و خون کشیدند و هم اینک تهدیدی که در مقابل آن ها نطفه بسته است، بیش از همه ناشی از فعالیت های یگانه پسر مسعود است اما و با این جود هرگز به خود اجازه نداده اند که با حکمتیار یکی شوند و مساجد در افغانستان را به سکو های تخریب و دشنام و تهمت علیه مسعود مبدل نمایند. برعکس در میان سران این گروه، بسیار اند آن هایی که مسعود را مجاهد می شناسند و در برابر قامت رسا و صداقت و ایمان راستین این مرد بزرگ، تمکین می نمایند و از وی به رغم دشمنی، به خوبی یاد می نمایند. در میان آن ها مرحوم مولوی جلال الدین حقانی چنین اعتقادی داشت.

همه می دانند که پیامد این دشمنی ها برای مردم این کشور تا این دم، سنگین تمام شده است و اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیداکند وآقای حکمتیار بتواند کماکان بر آتش حساسیت ها، نفت بریزد، بعید نیست که شرایط در افغانستان عوض شود و به جای جنگ های حزبی، گروهی و طبقاتی، آتش دشمنی های خانمان سوز قومی مشتعل شود و این کشور را به طرف نابودی کامل بکشاند.

مبرهن است که جناب حکمتیار دیگر در میان مردم افغانستان پایگاه اجتماعی آن چنانی ندارد، بساط از زیر قدم ها وی و سایر رهبران جهادی برداشته شده است اما، بسیار اند آن هایی که حرف های او را می شنوند و از موضع گیری ها و تبلیغات زهر آگین او متأثر می شوند، آقای یون محصول و پیامد رویکرد حکمتیار است. حکمتیار وقتی می آید و می فرماید که 65% جمعیت افغانستان پشتون اما، 80% جنرالان و درجه داران نظامی از دره ی پنجشیر اند، در واقع بر آتش فتنه نفت می ریزد و در واقع هزاران هزار جوان احساساتی را به میدان دشمنی با مرد و زن و پیر و جوان این دره ی دردمند، سوق می دهد. همین دو سه روز قبل ویدیوی تکان دهنده ی نشر شد که طالبان افرادی را که کشته بودند، به شکل اهانت بار بر روی زمین می کشیدند و مهاجر و پنجشیری خطاب می کردند. به راستی این رویداد تلخ و این جنایت نابخشودنی محصول چیست و چه کسی را باید مسئول آن شناخت.

من طالب بی سوادی را که مرتکب این جنایت در کابل، پنجشیر و جاهای دیگر می شود مقصر نمی دانم، او نیز قربانی است، قربانی همین روند و همین خیانت تاریخی و نابخشودنی. چهل سال تبلیغات، چهل سال نواختن بر تار تعصب، چهل سال پُف کردن بر آتش دشمنی با مسعود و پنجشیر و عرق ریختن برای تهیه ی “حقیقت نفاق”، نتیجه اش آری، این است. مردم افغانستان بر روی انبار باروتی قرار گرفته اند که هر آن احتمال آن می رود که منفجر شود و اگر طالبان متوجه این خطر نگردند و قاطعانه جلو آن را نگیرند، شک نداشته باشید که در فاصله ی زمانی نه چندان دور، جنگ های قومی مشتعل می شوند و شاید ده ها و بلکه صد ها هزار نفر از میان جوانان این کشور را قربانی بگیرند.

آقای حکمتیار یک رهبر ناکام و سرخورده است است. ایشان علت این ناکامی و سرخوردگی را احمد شاه مسعود می داند و این جاست که از دشمنی با مسعود سیر نمی شود و بلکه هر مناسبت و هر فرصتی را غنیمت می شمارد که علیه مسعود و پنجشیر هرمون دشمنی افراز نماید. بنا برآن باید همه بدانند که رویکرد سوزنده و تعصب آمیز حکمتیار به خیر هیچ طرفی نیست. اگر طالبان در کابل به مشورت ها و توصیه نامه های آقای حکمتیار گوش فرا بدهند و حرف های او را بشنوند، هیچ چیزی جز پیچیدگی بیش تر اوضاع، تشدید جنگ ها و در نهایت ناکامی، به دست نمی آورند و بل همان گونه که حکمتیار خود شکست خورده و به تنهایی رسیده است طالبان نیز شکست خواهند خورد و به تنهایی خواهند رسید. در پی آن چه تذکر یافت من دو سه مورد زیر را خدمت آقای حکمتیار، طالبان و رهبران سیاسی افغانستان پیشنهاد می نمایم.

نخست از آقای حکمتیار التماس می نمایم که از خداوند بترسید و بیش از این، این راه را ادامه ندهید و این تجربه ی ناکام را تجربه ننمایید. مسعود چه خوب و چه بد، امروز میلیون ها نفر در افغانستان به او عشق می ورزند، هر چه شما در آتش دشمنی با مسعود پُف کنید، شگاف های قومی را بیش تر می کنید و راه را برای ادامه ی جنگ های داخلی و انتقام برادر از برادر هموار می نمایید. آن هایی که از هر جناحی کشته می شوند فرزندان همین کشور و مسلمانان مظلوم این سرزمین اند. اگر شما واقعا به حساب و روز قیامت باور دارید، پیش از این که از گذرگاه به نام زندگی عبور نمایید، توبه کنید و فراتر از آن تمامی ویدیوهایی را که در فضاهای مجازی بار گذاری کرده اید بردارید و از مردم افغانستان بابت آن چه کرده اید، معذرت بخواهید، این کار به خیر دنیا و آخرت شماست.

جناب حکمتیار صاحب مگر شما بهتر از من نمی دانید که خداوند در قرآن کریم دعای مؤمنان صادق را این گونه نقل می کند،”..ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا..”حشر/10، بار الهی در دل های مان حسد و کینه ای نسبت به مؤمنان قرار مده. خب، فرض را بر این می گیریم که احمد شاه مسعود در حق شما ظلم کرده است مگر پیامبر اکرم (ص) نمی فرماید که:”..وما زاد الله عبدا بعفو إلا عِزا وما تواضع أحد لله إلا رفعه الله”بنده مؤمن از گذشت و عفو جز عزت چیزی به دست نمی آورد و کسی که بخاطر خداوند تواضع به خرج می دهد (یعنی خطاهای دیگران را می بخشد)، الله متعال جایگاه اش را بالا می برد و باز خطاب به صحابی به نام عقبة بن عامر می فرماید:” يا عقبة بن عامر صِلْ من قطعك، وأعط من حرمك، واعف عمن ظلمك” ای عقبه با کسی از تو می بُرد، مَبُر و به کسی تو را محروم نگاه می دارد بده و کسی را که بر تو ظلم کرده است، ببخش. سئوال من حالا این است که شما که خود در منبر رسول خدا قرار گرفته اید و قرآن و حدیث درس می دهید، چگونه از این مواضع روشن غافل مانده اید و یا شاید این بخش ها را جزء میراث پیامبر و آموزه های اسلام نمی دانید.

ثانیاً از مسئولین و رهبران طالبان می خواهم که از آقای حکمتیار پذیرایی نمایید و به ایشان هر امتیازی را که می خواهد کریمانه بدهید و هر پستی را که انتظار دارد بسپارید اما، هان مسجدی را که از آن بوی خون بر می آید ببندید و منبری را که افغانستان را به انتقام گاه برادر از برادر مبدل کرده است، ویران کنید زیرا اگر چنین نشود و جلو این فتنه سد نگردد، دیر یا زود آتش جنگ های قومی مشتعل می شود و بالآخره خشک و تر در این کشور را به خاک یکسان می کند.

ثالثاً انتظار و خواسته ی من از علماء، نویسندگان، احزاب سیاسی، جبهه ی مقاومت، شخصیت های شناخته شده و صاحب اعتبار و به خصوص استاد سیاف این است که این خطر را جدی بگیرند و در برابر آن با توسل به راه کار های عملی، تبلیغاتی، سنجیده شده و علمی دست به کار شوند. آقای حکمتیار به شکل منظم و آگاهانه کار می کند و برای فتنه ای نفس می سوزد و عرق می ریزد که -اگر پیش گیری نشود- تا سال های متمادی مردم افغانستان در آن خواهند سوخت و تا سال ها متمادی این کشور را از نعمت ثبات و استقرار محروم خواهد ساخت و تا سال های متمادی برادر خون برادر را خواهد ریخت. جنگ های قومی در راه اند، بیدار شوید. اللهم فاشهد اللهم هل بلغت..

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا