نگاه‌ها

موافقت نامۀ نافرجام طالبان و جنرال ملک:

روزنوزدهم ميزان 1375(11 اکتوبر 1996) پس از سقوط کابل بدست طالبان، احمدشاه مسعود با جنرال عبدالرشيد دوستم و محمدکریم خليلي در مرکز ولسوالي خنجان ولايت بغلان در شمال سالنگ به بحث و مذاکره پرداخت. اين نشست که محمداسماعيل خان فرمانده جمعيت اسلامي جبهات حوزه جنوب غرب در دوره جهاد و والي اسبق هرات نيز در آن شرکت داشت به ايجاد ائتلاف جديد نظامي تحت عنوان “شوراي عالي دفاع از وطن” منجر شد.

بعد از اجلاس خنجان و مشارکت نيروهاي دوستم در جنگهاي شمال کابل، طالبان از بادغيس بسوي ولايت فارياب دست به پيشروي زدند. اما جلو پيشروي آنها از سوي نيروهاي دوستم با ايجاد خط دفاعي در مرزهاي ولايات فارياب و بادغيس گرفته شد. جبهۀ بادغيس بعداً با استقرار محمداسماعيل خان که بعد از سقوط هرات در14 سنبله 1374 به ايران پناه برده بود تقويت يافت. وي با هشتصد تن از نيروهايش توسط هوا پيماهاي انتونوف که در اختيار احمدشاه مسعود بود از مشهد به ميمنه منتقل گرديد و در بخشي از جبهه بادغيس مستقر شد. هر چند اسماعيل خان تلاش کرد تا جبهۀ جديدي را از استقامت ايران در يکي از ولسواليهاي هرات بگشايد اما جمهوري اسلامي ايران حاضر نشد تا در کشودن چنين جبهه توافق کند. با آنکه دولت ايران امکانات محدود تسليحاتي و نظامي در اختيار اسماعيل خان و ساير مخالفين طالبان ميگذاشت، ترجيح داد که والي اسبق هرات جنگ را با طالبان نه در مرز ايران بل از داخل خاک افغانستان در فارياب و بادغيس آغاز کند. با جابجایی اسماعيل خان در جبهه بادغيس توازن در خطوط جبهه به ضرر طالبان تغيیر يافت و نيروهاي مخالفين طالبان ولسوالي هاي غورماچ و بالامرغاب را در ولايت بادغيس دوباره متصرف شدند. آنها در جنگ هاي پراگنده اي که تا اواخر ثور 1376 ادامه يافت مؤفق به عقب راندن طالبان تا نزديکي قلعه نو مرکز بادغيس گرديدند.

نيروهاي دوستم یا جنبش ملی برهبری وی در جبهه بادغيس عمدتاً افراد فاريابي مربوط به رسول پهلوان از فرماندهان مشهور فرقۀ 53 پیادۀ دوران حکومت دکتر نجیب الله بود که قوماندانی این فرقه را تا سقوط حکومت مذکور جنرال دوستم به دوش داشت. هرچند رسول پهلوان از قوماندانان جنرال دوستم میان نيروهاي حامی حکومت نجيب الله در ولايات جوزجان و فارياب بود، اما از همان آغاز نوعي از رقابت بر سرکسب قدرت در رهبري این نیروها ميان آنها وجود داشت. دامنه اين رقابت بعداً با سقوط حکومت نجيب الله که به قدرت بيشتر آنها در ولايات شمال انجاميد و به تشکیل جنبش ملی اسلامی پرداختند، گسترش يافت.

جنرال عبدالرشيد دوستم با آنکه در قومانداني عمومی نیروهای نظامی و رهبري حزب جديدالتأسيس جنبش ملي بعد از سقوط حکومت نجيب الله قرار گرفت، رسول پهلوان را رقيب اصلی خود در ميان این نيروها و جنبش ملي مي شمرد که قومانداني و رهبري او را از داخل مورد تهديد قرار ميدهد. از اين رو دوستم پيوسته مي کوشيد تا رسول پهلوان قوماندان نيرومند فارياب را مهار و تضعيف کند. اما رسول پهلوان با سرکشي و بي اعتنايي بيشتر در برابر جنرال دوستم واکنش نشان ميداد. سرانجام دامنه رقابت ميان آنها به مخاصمت و دشمني کشانيده شد و رسول پهلوان در جوزاي 1375 از سوي محافظ خود به قتل رسيد. برادران رسول، جنرال ملک و گل محمد که دست دوستم را در قتل برادر خود مي ديدند، کينۀ انتقام از دوستم را بدل گرفتند و در صدد فرصت مساعد برآمدند. يکسال بعد که طالبان به مرز فارياب رسيدند جنرال ملک اين فرصت را آماده يافت. او در استفاده از اين فرصت از يکطرف آرزوي انتقام از دوستم را تحقق يافته مي ديد و از طرف ديگر به آساني رهبري جنبش ملي و حاکميت شمال را بدست مي آورد.

اما براي پاکستان و به خصوص آي اس آي و طالبان اين فرصتِ مساعد در تصرف شمال و درهم کوبيدن مقاومت عليه طالبان بود. نمايندۀ آي اس آي و طالبان بصورت مشترک ارتباط و مذاکره را در طول زمستان 1375 با ملک که ریاست امورخارجۀ جنبش ملی اسلامی را بدوش داشت، تأمين کردند و ادامه دادند. جنرال ملک در همان زمان ادعا کرد که این مذاکرات به وساطت نمایندگان امریکا و پاکستان صورت گرفت.
آخرين مذاکره در بيست و چهارم ثور 1376 در خط اول جبهه واقع بالا مرغاب بوقوع پيوست که منجر به امضای این موافقت نامه میان طرفین گردید:
توافق جلسه لیل 29/28 – 2 – 1376 شورای تحریک طالبان
1 – عملیات مشترک علیه مخالفین
2 – شورای نظامی مشترک با طالبان یکجا در صفحات شمال
3 – عدم مداخله در ساحۀ کنترول جنبش در تشکیل و سلاح وسایط، سیستم اداری الی آمدن یک حکومت مرکزی به انتخاب همه ملت افغانستان. اجراآت کاری مطابق حکم شرعی
4 – ایجاد کمیسیون سیاسی بخاطر تشکیل حکومت مرکزی و تقسیم کابینه مطابق حقوق مردم شمال و تمام ملت های ساکن افغانستان
5 – شروع عملیات مشترک محاربوی 29/2/ 1376 به یاری خداوند
اعضای شورای جنبش ملی:
غفار پهلوان
جنرال مجید روزی
عبدالملک
قاری محمد علم
اعضای شورای تحریک طالبان:
حاجی ملاغوث آخند
مولوی عبدالرزاق والی هرات


جنرال ملک اسماعيل خان را با قوماندانانش در 28 ثور 1376 دستگير و با هشتصد تن از نيروهايش به طالبان تسليم کرد. در فرداي آن روز نيروهاي ملک و طالبان مشترکاً ولايت فارياب را پشت سرگذاشته بسوي جوزجان پيش آمدند. تلاش هاي دوستم براي تأمين ارتباط با ملک و مذاکره با او به ثمر نرسيد. ملک در مصاحبه با راديو بي بي سي دوستم را کمونيست و اجير کي جي بي خواند و از جهاد عليه او صحبت کرد. دوستم به ايجاد خط دفاعي در ولسوالي اندخوي دست زد و از احمدشاه مسعود خواستار کمک فوري گرديد. مسعود به اعزام صدها نفر مسلح از طريق پروازهاي مسلسل اَن 12 و ان 32 از تالقان به مزارشريف پرداخت تا يکجا با نيروهاي دوستم از شبرغان و مزار دفاع کنند، اما هنوز اين پروازها قطع نشده بود که شبرغان و مزارشريف در معرض سقوط قرار گرفت.

محمود فارانی و علیزی خاطرات و مشاهدات خود را از آن روز اینگونه بیان کردند:

صبحگاه ششم جوزاي 1376 جنرال عبدالرشيد دوستم با جمعي از قوماندانان و برخي از مسؤلين حزب جنبش ملی برهبری وی در عقب دروازه پل مرز با ازبیکستان منتظر اجازه ورود به آنسوي دريا بود. او سيدکامل رئيس امنيت و عبدالقادر برادر خود را به آنطرف پل فرستاده بود تا اجازۀ عبور او وهمراهانش را از مقامات مرزي ازبیکستان بگيرند. بازگشت آنها بدرازا کشيد و دوستم با روشن کردن مخابرۀ خود به احمدشاه مسعود تماس گرفت. صداي فرمانده مسعود که به خوبي شنيده مي شد از دوستم جوياي وضعيت جنگ و موقعيت نيروهاي او وطالبان گرديد. دوستم بدون آنکه از موقعيت خود در حيرتان و انتظارش در ورود به ازبیکستان حرفي بزند با گپ هاي گنگ و مبهم از تغيیر وضعيت جبهه سخن گفت. احمدشاه مسعود که از طرز صحبت او فهميده بود که خطوط جنگ را طالبان شکسته اند و او صحنه را ترک گفته است، برايش دلداري داد. به او گفت که جنگ چنين حالت ها را دارد و هنوز فرصت زيادي براي مقاومت است. از او خواست که موقعيتش را تثبيت کند تا برايش هليکوپتر بفريستد و آنگاه از نزديک در مورد تصمیمات و برنامه هاي بعدي مقاومت صحبت صورت بگيرد. جنرال دوستم با ابراز موافقت، تعیين موقعيت خود را به تماس بعدي موکول کرد و مخابره را خاموش ساخت. دقايق بعد که فرستادگان دوستم با يک افسر امنيت ازبیکستان از آنسوي پل به اين طرف آمدند و تنها جنرال دوستم را با سه نفر ديگربا خود بردند ديگر اين تماس صورت نگرفت. ده ها نفر از همراهان دوستم که در عقب دروازه پل حيرتان باقي مانده بودند به هرطرف پراگنده شدند.
تاپايان روز ششم جوزاي 1376 شهر مزار شريف بدست طالبان افتيد. در فرداي آنروز صدها نيروي تازه دم طالب که بسياري از آنها پاکستانيها و افراد اسامه بن لادن بودند با پروازهاي هوايي از قندهار، کابل و جلا ل آباد به مزارشريف انتقال داده شدند. پاکستان در اين روز حکومت طالبان را به رسميت شناخت و يک روز بعد عربستان سعودي و امارات متحده عربي در تبعيت از پاکستان به شناسايي حکومت طالبان پرداختند. عزيزاحمد سفير پاکستان با جمعي از مامورين آي اس آي و وزارت خارجه به مزار شريف آمدند تا از نزديک شاهد پيروزي و تسلط طالبان به شهر مزارشريف و شمال افغانستان باشند. ملاعمر رهبر طالبان در فرمان خود جنرال ملک را به حيث معين وزارت خارجه تعيین کرد و از اقدام او در پيوستن با طالبان تمجيد بعمل آورد.

مزارشريف سومين روز خود را در زيرسلطۀ طالبان آغاز کرده بود. رهبران و اراکين دولت، تالقان و عبدالرشيد دوستم مزار شريف را قبلاً ترک گفته به بيرون از کشور رفته بودند. بسياري از قوماندانان در ولايات شمال و اطراف وادي پنجشير به خصوص در سالنگ و جبل السراج به طالبان پيوسته بودند و با قوماندانان طالبان پيوسته از طريق مخابره به احمدشاه مسعود پيام ميدادند تا تسليم شود. حتي در مناطق دور دست که اثري از سپاه طالب و جنگجوبان پاکستاني و عرب نبود، طالبان و ملاهاي محلي سرشورش و بغاوت برداشتند و بيرق سفيد طالبان را برافراشتند. لشکر طالب با عبور از سالنگ راه شمال را در پيش گرفته بود و به نظر مي رسيد که حکومت طالبي به سرعت در سراسر کشور گسترش ميابد.
احمدشاه مسعود به تنهايي در پنجشير باقي مانده بود و به راه هاي تداوم مقاومت مي انديشيد. وی با ارسال نامه و پيام به قوماندانان، روشنفکران و متنفذين ولسوالي هاي مختلف بغلان، تخار، قندوز و بدخشان خواستار مقاومت و پايداري عليه طالبان و تجاوز پاکستان شد. به خبرگزاريهاي بين المللي از تداوم مقاومت و مبارزه خود سخن گفت. چگونگي مقاومت را در جلسه اي با قوماندانان مجاهدين و مردم پنجشير به بحث و مشوره گذاشت. تصميم خود را به مقاومت تا آخرين نفس اعلان کرد و تمام مردم از اين تصميم او به حمايت پرداختند. بسياري از قوماندانان و مجاهدين ولايات شمال شرق کشور در دره هاي شمال و شمال شرق هندوکش نيز به فراخوان احمدشاه مسعود در ادامه مقاومت لبيک گفتند.
احمدشاه مسعود در آن روزهاي دشوار بيشترين ساعات شب و روز را در پاي مخابره و تيلفون ستلايت سپري ميکرد تا به قوماندانان و جبهات مناطق مختلف در تماس و ارتباط مداوم باشد. او بسيار کوشيد تا از طريق تيلفون و مخابره از همان نخستين روز هاي ائتلاف ملک و طالبان با جنرال ملک صحبت کند و او را از عواقب کارش آگاه سازد. اما چنين ارتباط و صحبتي تا نيمه هاي سومين روز سلطۀ طالبان بر شهر مزار تأمين نگرديد. هر بار از آنسوي خط دستگاه يا صدايي برنميخواست و يا به اين سو گفته مي شد که ملک خان تشريف ندارند.

روز هشتم جوزاي 1376 بود. يکبار زنگ تيلفون احمدشاه مسعود به صدا در آمد. وقتي گوشي تيلفون بلند شد از آنطرف صدايي با اضطراب ميگفت ملک خان با آمير صاحب کار عاجل دارد. ملک از احمدشاه مسعود تقاضاي کمک کرد. او گفت که جنگ ما با طالبان در شهر مزار آغاز شده است شما لطفاً به ما کمک کنيد. احمدشاه مسعود به او اطمينان داد و ملک را تشويق به مقاومت و پايداري کرد. به او گفت که همين اکنون ما در سالنگ و جبل السراج با طالبان داخل جنگ هستيم و عمليات را به سرعت گسترش ميدهيم.

طالبان که تا سه روز قبل خود را در يک قدمي تسلط به سراسر افغانستان مي ديدند اکنون در دام مرگ گرفتار شده بودند. جنگ در سراسر ولايات شمال با حملات نيروهاي مختلف و قيام مردم براي سرکوبي طالبان آغاز يافته بود.
احمدشاه مسعود با تصرف سالنگ جنوبي، جبل السراج و گلبهار راه زميني را از عقب بروي طالبان بست. ولايات بلخ، سمنگان، جوزجان، سرپل، فارياب و شهر پلخمري در شمال و ولايات پروان و کاپيسا در جنوب هندوکش در جنگ هاي شديد و خونين از تصرف طالبان خارج ساخته شد. بيش از 1500 تن از نيروهاي طالبان در شمالي کشته، زخمي و اسير شدند و هزاران تن ديگر از لشکر طالب در ولايات شمال نيز به چنين سرنوشتي دچار گرديدند. قوماندانان و وزيران طالبان در ولايات شمال کشور در ميان اسراء بودند که از آن جمله مولوي احسان الله احسان رئيس بانک مرکزي و يکي ازرهبران طالبان به قتل رسيد. تعداد ديگر از اسيران بلند رتبه طالبان چون ملا غوث وزير خارجه، مولوي منصور وزير هوانوردي، ملا عبدالرزاق والي مزار و . . . مؤفق به فرار از اسارت شدند. در اين جنگ ها تعداد قربانيان طالب که در ميانشان ده ها نفر پاکستاني، کشميري و افراد اسامه از کشور هاي عرب و غير عرب بود به هزاران نفرمي رسيد.

جنرال ملک روزهای بعد در يک کنفرانس خبري عامل برهم خوردن ائتلاف خود با طالبان را به نقض تعهد از سوي طالبان وانمود کرد و گفت:
«ائتلاف بدون مشوره با متحدين ما با طالبان صورت گرفته بود و چنين فکر مي شد که يک قدم مثبت به خاطر پياده کردن صلح و ختم جنگ در افغانستان گردد. ولي اين ائتلاف از طرف طالبان نقض شد. طالبان به تعهداتي که امضاء نموده بودند وفا نکردند. در اين تعهدات گفته شده بود که تشکيلات جنبش ملي به حال خود باقي مانده و سلاح جمع آوري نشود و اسلام معتدل پياده گرديده، حکومت مؤقت ساخته شود و اردوي ملي تشکيل گردد. بعداً سلاح جمع آوري گردد. اما طالبان 21 نفر پيلوتان را با خود آوردند که طيارات موجود در شمال را با خود به قندهار ببرند.»

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا