نگاه‌ها

آیا اعلامیۀ مشترک اسلام‌آباد، پکن و کابل صلح را در افغانستان عملی و قابل دسترس می‌سازد؟

طالبان بدون پاکستان و با سرکشی و استقلال از پاکستان نمی توانند به این جنگ ادامه دهند. تمام شوراهای رهبری طالبان در پاکستان است.

آیا اعلامیۀ مشترک دیروز وزیران خارجۀ پاکستان، چین و افغانستان در پایان یک نشست ویدیویی مبنی بر عدم حمایت از هر نوع حکومتی برآمده از راه زور که اشاره بر طالبان دارد، صلح را در افغانستان عملی و قابل دسترس می سازد؟

آیا ارتش و استخبارات نظامی پاکستان(آی اِس آی) که عنان و مدیریت سیاست این کشور را در مورد افغانستان بدست دارد، به اعلامیۀ وزیرخارجه اش اعتنایی نشان میدهد و یا همچنان در عقب طالبان ایستاده اند تا طالبان قدرت سیاسی را از راه نظامی غصب کنند؟
پاسخ این پرسش ها در تاریکی و پیچیدگی های سیاست دوگانه و حتی چند گانۀ پاکستان و اِشراف نهاد استخبارات نظامی آن کشور بر سیاست افغانی پاکستان بسیار دشوار است. اما چند نکته میتواند روزنۀ امید را برای صلح و تغییر سیاست ارتش و آی اِس آی در این تاریکی بکشاید:

۱ – نگرانی از تقویت تفکر طالبانی و گروه های اسلامی و جهادی که در صدد سرنگونی نظام سیاسی حاکم بر پاکستان و تصاحب انحصاری قدرت شوند.
ارتش پاکستان و آی اِس آی از شمشیر جهاد و براندازی توسط طالبان و تفکر طالبانی به عنوان ابزار در افغانستان استفاده می کند. اما پس از پیروزی طالبان این شمشیر می تواند بسوی نظام حاکم پاکستان بر گردد و بلای جان صاحبان و حاکمان آن نظام شود.
۲ – عدم حمایت پاکستان از پیروزی یک جانبه و انحصاری طالبان و به جای آن حمایت از یک توافق صلحی که به تشکیل دولت مشترک میان طالبان، سایر گروه های سیاسی و قومی و دولت افغانستان حتی منهای اشرف غنی بینجامد، پاکستان را در موقعیت بهتر قرار میدهد. در این صورت خطر تهدید و نگرانی پاکستان از برگشت لبۀ تیز آن شمشیر بسوی پاکستان تا حد زیاد رفع می شود. منافع مورد نظر پاکستان با مشارکت گروه های مورد نظر و حمایتش در قدرت سیاسی افغانستان تامین می گردد.

۳ – تصاحب انحصاری قدرت سیاسی توسط طالبان از راه نظامی در افغانستان که با حمایت پاکستان و در غیبت سایر همسایگان افغانستان و کشور های تاثیرگذار منطقه ای مانند روسیه و هند انجام شود، پاکستان را در یک جنگ فرسایشی می کشاند که هزینۀ آن برای پاکستان درمانده از لحاظ اقتصادی بسیار کمر شکن خواهد بود. به نظر نمیرسد که پاکستان را در این جنگ مانند دهۀ هشتاد و نود سدۀ بیستم، امریکا و غرب با عربستان سعودی و کشورهای نفت دارعربی حمایت مالی و تسلیحاتی کنند.
۴ – فشار چین به عنوان متحد استراتژیک پاکستان بر حاکمان پاکستانی در جهت پایان دادن به جنگ افغانستان تا برنامه های بزرگ اقتصادی چین و سرمایه گزاری های هنگفت آن کشور در پاکستان و منطقه عملی شود. پاکستان که از لحاظ اقتصادی در وضعیت ناگوار ضعف و حتی درماندگی قرار دارد ناگزیر است تا پاسخ مثبت به این فشار ارائه کند.

آیا پاکستان تحت تاثیر عوامل متذکره سیاستش را تغییر خواهد داد؟
برخی ها با توجه به نکات بالا، تغییر در سیاست ارتش و استخبارات نظامی پاکستان را در مورد افغانستان از جنگ به صلح و در مسیر آنچه که وزیرخارجه اش در اعلامیۀ مشترک با وزیران خارجۀ چین و افغانستان منعکس ساخته است، نامحتمل و غیر واقعی تلقی می کنند. آنها تبعات منفی پیروزی نظامی طالبان را در افغانستان برای خودشان مهار و مدیریت می کنند. ارتش و آی اِس آی فکر می کنند که پیروزی نظامی طالبان دنیا را در برابر یک امر انجام شده قرار میدهد و ناگزیر هستند تا حاکمیت طالبان را به عنوان یک واقعیت بپذیرند و با آنها کنار بیایند.

برخی به این باور اند که پاکستان نفوذ و کنترل آنچنانی که از دور تصور می شود بر طالبان ندارند تا طالبان را وادار به مذاکرات سازنده و توافق صلح و تشکیل دولت مشترک سازد. این ها از خودکفایی طالبان در جنگ و دسترسی شان به منابع ادامۀ این جنگ بدون همکاری پاکستان و از حرف ناشنوی و سرکشی طالبان در برابر پاکستانی ها سخن می گویند. اما این باور بسیار دقیق و واقع گرایانه نیست.

طالبان بدون پاکستان و با سرکشی و استقلال از پاکستان نمی توانند به این جنگ ادامه دهند.
تمام شوراهای رهبری طالبان در پاکستان است.
زخمی های طالبان در شفاخانه های پاکستان تداوی می شود.
پاکستان عقبۀ مطمئن اکمالات این جنگ از نظر نیروی بشری، نیازهای لوژستیکی و تسلیحاتی است. نقش پاکستان در جنگ طالبان نه نقش فرعی و جانبی، بلکه نقش اساسی و اصلی است. هیچ کشور همسایه و منطقه حتی اگر بخواهد، نمی تواند نقش پاکستان را برای طالبان ایفا کند.
واقعیت این است که بدون تغییر در سیاست پاکستان از جنگ به صلح، افغانستان نمی تواند به صلح برسد.
این تغییر چگونه می تواند محقق شود؟

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا