
در فضای سیاسی و اجتماعی امروز افغانستان، شکاف روزافزون میان دو جامعهی بزرگ پارسیزبان – تاجیکها و هزارهها – به یکی از چالشهای جدی تبدیل شده است. این شکاف، که بهظاهر ریشه در تفاوتهای تاریخی، مذهبی و فرهنگی دارد، در واقع از سوی نیروهای داخلی و خارجی تشدید شده و به ابزاری برای تقویت سلطهی قومی تبدیل شده است.
در این مقاله، به تحلیل این شکاف، ریشههای آن و راههای خروج از این بنبست پرداخته میشود.
۱. ریشههای تاریخی و ساختگی:
شکاف میان تاجیکها و هزارهها، بهرغم تفاوتهای تاریخی و مذهبی، در سالهای اخیر توسط نیروهای داخلی و خارجی تشدید شده است. این شکاف، که بیشتر ناشی از روایتسازیهای سیاسی و تاریخی است، بهجای تقویت همبستگی، به تفرقه و درگیریهای بیحاصل دامن زده است.
۲. نقش پروژههای انحرافی:
برخی از نخبگان و چهرههای تحصیلکرده در هر دو جامعه، بهطور ناخواسته یا آگاهانه، در تشدید این شکاف نقش داشتهاند. این افراد، با انتشار گفتمانهای فرقهگرایانه و پارسیستیزانه، در واقع به تقویت پروژهی سلطهی قومی کمک کردهاند.
۳. پیامدهای خطرناک:
این شکاف، که بهظاهر میان دو جامعهی پارسیزبان است، در نهایت به نفع پروژهی طالبانیزم و ایدئولوژی تمام میشود. در شرایطی که طالبان – بازوی خشن این ایدئولوژی – بر افغانستان حکومت میکنند، هرگونه تفرقه میان پارسیزبانان، به معنای تقویت موقعیت همان دستگاه سرکوبگر است.
راههای خروج از بنبست تفرقه:
۱. بازشناسی زبان و فرهنگ مشترک:
زبان پارسی و فرهنگ ایرانشهری و خراسانی، شالودهی وحدت تاریخی میان تاجیکها و هزارهها بوده و هست. باید با صداقت به این اشتراکها تکیه کرد، نه به تفاوتهایی که قابل عبورند.
۲. شکستن سکوت در برابر پرووکاتورها:
کسانی که در فضای مجازی یا رسانهها، با نفرتپراکنی علیه قوم دیگر، در پی امتیازگیری از دشمن سوماند، باید بیپرده افشا شوند. این افراد، خواه آگاهانه، خواه ناآگاهانه، در خدمت پروژهی قبیلهگرایی قرار دارند.
۳. تمرکز بر دشمن مشترک:
به جای درگیریهای داخلی، باید توجه خود را به دشمن مشترکمان، یعنی و ایدئولوژی، معطوف کنیم. این ایدئولوژی است که به زبان، فرهنگ و حقوق ما حمله میکند و ما را از هم جدا میسازد.
۴. تقویت گفتمان دادخواهی و عدالت:
به جای تمرکز بر تفاوتهای قومی و مذهبی، باید گفتمان دادخواهی و عدالت را تقویت کنیم. دردهای مشترک ما از ظلم و تبعیض، باید به عنوان محور وحدت عمل کند.
۵. ایجاد ائتلافهای سیاسی و فرهنگی:
تشکیل ائتلافهای سیاسی و فرهنگی میان تاجیکها و هزارهها، میتواند به تقویت همبستگی و مقابله با سلطهی قومی کمک کند. این ائتلافها باید بر پایهی احترام متقابل و پذیرش تفاوتها بنا شوند.
۶. آموزش و آگاهیبخشی:
آموزش و آگاهیبخشی دربارهی تاریخ مشترک، فرهنگ و زبان پارسی، میتواند به کاهش شکافها و تقویت وحدت کمک کند.
شکاف میان تاجیکها و هزارهها، نه تنها به نفع پروژهی سلطهی قومی است، بلکه آیندهی پارسیزبانان را به خطر میاندازد. برای مقابله با این خطر، باید بر وحدت، زبان و فرهنگ مشترک تمرکز کنیم و دشمن مشترک خود را بهخوبی شناسایی و مقابله کنیم. تنها از طریق همبستگی و اتحاد میتوانیم در برابر سلطهی قومی ایستادگی کرده و آیندهای بهتر برای پارسیزبانان بسازیم.











