هر آدم فرصتطلب نمیتواند جنبش زنان افغانستان را مصادره کند
حداقل حالا جنبش زنان در افغانستان به سمتی رفت که دیگر هر آدم خودبرتربینِ میانتهی و فرصتطلب نمیتواند مصادرهاش کند.
در همین چند روز گذشته، چقدر چهرهی جدید دیدیم و چقدر صدای تازه شنیدیم. صداهایی که از همان کف خیابان، از گوشه و کنار افغانستان، از کابل، هرات، مزار، بدخشان، پروان، …، به حق و به درستی از مطالبات مشروع و قانونی زنان میگویند.
باری همین دو سال پیش، بگو مگوی دو نفر اروپانشین را در فیسبوک خواندم. بگو مگویی پر از واژگان قلمبه سلمبهی به عاریت گرفتهشده و پر از فخرفروشی که در نهایت اینطور تمام شده بود.
اولی به دومی گفته بود تو که کتابهای فلانی و فلانی و فلانی را نخواندهای، اصلا فمینیست نیستی و صلاحیت حرف زدن در این عرصه را نداری.
و دومی گفته بود تو که از فلان و بهمان راه به نام و نشان و شهرت رسیدی، بهتر است دم از فمینیسم نزنی!
همان زمان با خودم گفتم آیا آن مرد بیسواد هلمندی که هر روز صبح، کیلومترها راه میرود تا دو دخترش را به مکتب برساند که درس بخوانند، فمینیستتر از اینها نیست؟
یا همین زنان و دخترانی که حتا یک واژهی قلمبه هم بلد نیستند بگویند، اما این روزها چشم در چشم حاکمان جدید افغانستان میایستند و حقشان را میطلبند.
اینها هستند که امروز سر خط خبرهای جهان شدهاند و صدایشان بلندتر از آن دیگران، از رسانههای معتبر شنیده میشود.
حالا در این گیر و دار، تعداد اندکی هم هستند که در همین ماجراهای این چند هفته و ماه، دنبال فرصتهایی برای منافع شخصی میگردند و عجیب هم نیست.
به قول آن شاعر هراتی:
تغاری بشکنه ماسی بریزه
جهان گرده به کام کاسه لیسا
بیشتر از خبرگزاری کوکچه کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.