کارنامه رؤسای جمهور آمریکا؛ حمایت بیچون و چرا از اسرائیل
رسوخ باورهای صهیونیسم در اذهان رؤسای جمهور آمریکا و گره خوردن منافع دو طرف به یکدیگر، کارنامه سیاهی از همدستی در جنایات رژیم صهیونیستی را برای واشنگتن در تاریخ ثبت کرده است.
در حالی که امروز، نتایج انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا در صدر اخبار شبکههای خبری و رسانههای مختلف قرار دارد، وبگاه فلسطینی «قدس»، یادداشتی در خصوص کارنامه سیاه همه روسای جمهور آمریکا در غربآسیا منتشر کرد که ترجمه بخش نخست این یادداشت در ادامه میآید:بعید است عربها و فلسطینیها نام رئیسجمهوری از آمریکا را بدون حمایتش از قتلعامها و جنایات رژیم اشغالگر اسرائیل طی دههها مختلف به یادآورند. حمایتهایی همهجانبه، دیپلماتیک و تسلیحاتی و نظامی. تا جایی که در اذهان عربی و فلسطینی این موضوع نقش بسته که «اسرائیل همان آمریکاست».نظرات و تحلیلها معمولاً بین این که آیا «اسرائیل وابسته به ایالات متحده آمریکاست یا اینکه آمریکا به دلیل کنترل لابیهای صهیونیستی بر نهادهای حاکمیتیاش در راستای پروژه صهیونیسم کار میکند» در نوسان است. از دیگر سو، نفوذ باورهای صهیونیسم در اذهان روسای جمهور آمریکا و منافع راهبردی این کشور که با حضور دولت اشغالگر در منطقه ما به دست می آید، در نهایت موجب تلاش هر دو طرف برای حفظ برتری و هژمونی اسرائیل بر منطقه میشود تا از استقلال عربی و اسلامی که به پایان استعمار و غارت ثروتها منجر میشود، جلوگیری به عمل آید. از زمان اعلام موجودیت جعلی رژیم صهیونیستی در سال 1948 تاکنون ، روسای جمهور متعددی در آمریکا به قدرت رسیدهاندکه همگی با وجود اختلافاتی که با یکدیگر از نظر ایدئولوژیک و عقاید سیاسی و اجتماعی داشتند، بر سر حمایت از اسرائیل در هر شرایطی اتفاق نظر داشتند.
ترومن؛ اولین رئیسجمهوری که اسرائیل را به رسمیت شناخت
در دوران ریاستجمهوری هری ترومن، آمریکا نخستین کشوری بود بلافاصله پس از آن که دیوید بن گوریون در ماه مه 1948 تأسیس اسرائیل بر روی ویرانههای صدها روستا و شهر فلسطینی را اعلام کرد، آن را به رسمیت شناخت. این به رسمیت شناختن «کشور اشغالگر اسرائیلی» سرآغاز حمایت گسترده در سطوح اقتصادی، نظامی، تسلیحاتی و سیاسی از آن بود. ترومن در سال 1946، حمایت خود را از گشودن درها به روی مهاجرت یهودیان به فلسطین اعلام کرد و از بریتانیا که در آن زمان فلسطین را تحت اشغال داشت، خواست تا این مهاجرت یهودیان را تسهیل کند.اگرچه مقامات وزارت خارجه ایالات متحده و سایر دستگاههای این کشور به ترومن در خصوص تشکیل «یک کشور یهودی» در فلسطین از بیم تبدیل شدن آن به یک رژیم تابعه اتحاد جماهیر شوروی در همان اوایل هشدار داده بودند، اما رئیسجمهور وقت آمریکا هراسی از این موضوع به دل راه نداد. هرچند که اتحاد جماهیر شوروی نیز یکی از اولین کشورهایی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخته بود. ترومن دوران اتحاد آمریکا و اسرائیل را کلید زد تا کار به جایی رسید که ایالات متحده آمریکا هدایت جنگ اسرائیل علیه فلسطینیان و اعراب به دست گرفت.
آیزنهاور؛ دوگانه عصبانیت و ولع حمایت از اسرائیل
مورخان همواره دوران ریاستجمهوری دوایت آیزنهاور را با وادار کردن اسرائیل به عقبنشینی از سینا و غزه پس از اشغال آن در تجاوز سهجانبه اسرائیلی، فرانسوی و انگلیسی یاد میکنند. منابع تاریخی میگویند که عصبانیت آیزنهاور از این تجاوز مشترک سهگانه به مصر در سال 1956، به نگرانی او از آسیب وارد آمدن به منافع آمریکا در منطقه و منحرف کردن انظار جهانیان از انقلاب مجارستان در مقابل اتحاد جماهیر شوروی باز میگشت. اما با وجود این «عصبانیت» آیزنهاور از رژیم اشغالگر، وی بر ضرورت حمایت از موجودیت اسرائیل در منطقه عربی و اسلامی با رد درخواست کمک تسلیحاتی مصر، تأکید داشت. در دوران آیزنهاور، حمایت مسلحانه مستقیم آمریکا از اسرائیل هنوز آغاز نشده بود، اما ارزش کمکهای مالی آمریکا به این رژیم بالغ بر 100 میلیون دلار بود.
کندی؛ رفع ممنوعیت تسلیح اسرائیل
جان کندی پس از دستیابی به ریاستجمهوری، تصمیم ترومن و آیزنهاور مبنی بر ممنوعیت تسلیح اسرائیل را لغو و دوران حمایت مستقیم نظامی و تسلیحاتی از اسرائیل را آغاز کرد و در ادامه سامانه ضد موشکی «هاوک» را به این رژیم داد. این رئیسجمهور، روابط آمریکا و اسرائیل را «روابط ویژه» توصیف کرد و به نخست وزیر وقت اسرائیل گلدامایر، «ارزش اخلاقی و معنوی» این حمایت آمریکا را یادآور شد. این در حالی است که برخی منابع تاریخی ترور کندی را به لابی صهیونیستی و موساد مرتبط میدانند، زیرا معتقدند «قتل او پس از آن صورت گرفت که وی تصمیم به بازرسی از تأسیسات هستهای اسرائیل که در آن زمان توسط فرانسه تأسیس شده بود، گرفت تا اطمینان حاصل شود که آنها تبدیل به راکتور نظامی نشده است». گفته میشود که مجری این ترور پیشتر به اسرائیل سفر داشته است. هرچند که این فرضیه در چارچوب مجادلات تاریخی تأیید نشده است.
جانسون: جنگ 1967 اهمیت راهبردی اسرائیل ثابت کرد
متخصصان و تحلیلگران میگویند که پیروزی اسرائیل بر کشورهای عربی در جنگ 1967 به ایالات متحده آمریکا ثابت کرد که «اسرائیل از اهمیت راهبردی بالایی در منطقه عربی و اسلامی برخوردار است»؛ بهویژه در دوران درگیری با اتحاد جماهیر شوروی که در آن زمان از مصر و سوریه و نیروهای دیگر در منطقه از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین حمایت میکرد.رئیسجمهور وقت آمریکا لیندون جانسون رئیسجمهور بر اساس مطالعات تاریخی، در قبال رژیم اشغالگر، «دیدگاه همدلانه و عاطفی» داشت و او کسی بود که پیشتر در دوران رئیسجمهور آیزنهاور او را تحت فشار قرار داده بود تا در صورت عدم خروج اسرائیل از سینا و غزه، از اعمال تحریمها علیه این رژیم پرهیز کند.جانسون نخستین رئیسجمهوری بود که به اسرائیل سیستم تسلیحاتی تهاجمی داد و پس از جنگ، «اسرائیل» به نیروی نظامی تبدیل شد که ایالات متحده برای مقابله با تهدیدات موجود در منطقه خاورمیانه، به ویژه در مقابله با نیروهای تحت حمایت اتحادیه جماهیر شوروی در آن زمان، به آن اتکا کرد. در این دوران بود که ایالات متحده با بریتانیا در تضمین پیروزی سیاسی اسرائیل، پس از پیروزی نظامیاش در تجاوز به کشورهای عربی، همراه شد و از موضع دولت لاوی اشکول که از عقبنشینی از اراضی اشغالی عربی خودداری میکرد، حمایت کرد و آن را به اجبار کشورهای عربی برای بهرسمیت شناختن تلآویو مرتبط کرد. در همین دوران، موضوع اشغال کرانه باختری و نوار غزه به ملاحظات امنیتی و سیاسی رژیم اشغالگر مرتبط شد.
نیکسون؛ نجات اسرائیل
در دوران ریاستجمهوری ریچارد نیکسون، در پی حمله نیروهای مصری و سوری به جبهههای سینا و جولان در اکتبر 1973، خسارات سنگینی به اشغالگران وارد شد. شکست بزرگ در همان روزهای نخست این جنگ، وزیر جنگ وقت اسرائیل، موشه دایان، را به فکر استفاده از سلاحهای هستهای انداخت. خاطرات سران اسرائیل و آمریکا در این مرحله، نشان دهنده نقش مشاور امنیت ملی ایالات متحده کیسینجر یهودی است که در طول حیات سیاسیاش متعهد به ضرورت بقای «اسرائیل» و تضمین برتری آن بود. وی توانست آمریکا را متقاعد کند که درهای انبارهای تسلیحاتی خود را برای تامین اسلحه اشغالگران در طول روزهای جنگ، باز کند و همزمان تلاش های سیاسی و دیپلماتیک خود را بر روی جلوگیری از پیروزی اعراب، متمرکز کرد. امری که به صراحت از آن در مصاحبههای مطبوعاتیاش در آینده پرده برداشت. پس از این جنگ، کیسینجر به موازات برنامههای خود برای به حاشیه راندن مسئله فلسطین و جلوگیری از ایجاد یک توافق جامع در منطقه، در چارچوب سیاست «گام به گام»، روی توافقات دوجانبه بین رژیم اشغالگر و کشورهای عربی و ایجاد یک تشکیلات مستقل فلسطینی کار کرد.او در طول سفرهای خود به منطقه، به دنبال دستیابی به توافقی مصری-اسرائیلی یا سوری-اسرائیلی بود و به حذف سازمان آزادیبخش فلسطین و مطالبات آن مبنی بر حق بازگشت آوارگان و ایجاد یک کشور فلسطینی و نیز تضمین امنیت «اسرائیل» و اجبار کشورهای عربی به به رسمیت شناختن حضور این رژیم در منطقه دست یافت.
جرالد فورد؛ کیسینجر مأمور تامین امنیت اسرائیل شد
در دوران فورد نیز کیسینجر به تلاشها برای خنثی کردن هرگونه درگیری مصر و سوریه با اسرائیل ادامه داد و به دنبال امضای توافقنامههای جداگانه با این کشورها برای تضمین امنیت اسرائیل و به رسمیت شناختن آن و در عین حال به حاشیه راندن مسئله فلسطین بود. برگزاری کنفرانس ژنو در سال 1973 با تلاش آمریکا و مشارکت سازمان ملل متحد، اتحاد جماهیر شوروی، مصر و اردن و با حذف سازمان آزادیبخش فلسطین و نمایندگی فلسطین برگزار شد، از جمله این تلاشهای کیسینجر بود.در این دوران نیز همچنان حمایت نظامی، اقتصادی و سیاسی آمریکا از اسرائیل با وجود برخی اختلافات جزئی بر سر مذاکرات خلع سلاح در جبهههای سوریه و مصر ادامه یافت.
کارتر؛ بستن راه به روی تشکیل کشور فلسطین
جیمی کارتر به راهبردی مخالف با آنچه کیسینجر و رئیس جمهور فورد در خاورمیانه دنبال میکردند، داشت. یعنی دستیابی به یک توافق جامع حل و فصل که شامل همه طرفها میشد، از جمله دستیابی به نوعی «موجودیت سیاسی» برای فلسطینیها. زیرا معتقد بود که آنها پس از آوارگی از برخی حقوق خود محروم شدهاند. به گواه منابع تاریخی، کارتر در دوران ریاستجمهوریاش با رهبران امنیت ملی و امور خارجه، برنامهای برای دستیابی به راه حلی همه جانبه برای مسائل مختلف از جمله مسئله فلسطین، آوارگان و غیره ترسیم کرد. هرچند که بند نخست این برنامه، تضمین امنیت اسرائیل و بقای آن در منطقه و پذیرش آن توسط کشورهای عربی بود.پس از سخنرانی وی که در آن کلمه «وطن» را برای فلسطینیان به کار برد، گروههای یهودی علیه او قیام و خشم خود را اعلام کردند. اما او توضیح داد که منظورش ایجاد یک تشکیلات فلسطینی در چارچوب ترتیبات امنیتی با اسرائیل و اردن است. سازمان آزادیبخش فلسطین باید آنطور که او آن را توصیف کرد «تروریسم را کنار بگذارد» و قطعنامههای بین المللی و حق موجودیت «اسرائیل» را به رسمیت بشناسد.اما واقعیت، تسلیم شدن کارتر در مقابل برنامه مناخیم بگین بود که در رأس حزب لیکود در سالهای دهه هفتاد، پس از سالها حاکمیت حزب «کارگر» در اسرائیل، به قدرت رسید. بگین در نخستین دیدار با کارتر اعلام کرد که هرگونه عقبنشینی از اراضی اشغالی در کرانه باختری و نوار غزه را رد میکند و فلسطینیها چاره ای جز پذیرش این موضوع که یک اقلیت «فرهنگی» با «حقوق اقتصادی و انسانی» هستند، ندارند. لذا هیچ راهی برای تشکیل هیچ تشکیلات فلسطینی نیست.
با وجود آنکه دولت کارتر مخالفت خود را با توسعه شهرکسازی در کرانه باختری و نوار غزه را اعلام کرده بود، اما به حمایت از اسرائیل ادامه داد و توافق معروف کمپدیوید در همین دوران امضا شد که مبنایی بود که فلسطینیها را از تشکیل هر کشوری در آینده حتی در بخشی از سرزمین تاریخی خود محروم کرد.این امر پس از آن روی داد که دولت آمریکا و مصر تسلیم دیدگاه بیگن در خصوص موضوع خودگردانی فلسطین شدند. امری که ست آنزیسکا محقق آمریکایی در کتاب خود درباره توافق کمپدیوید، درباره آن مینویسد: «مسدود کردن راه فلسطین».
ریگان؛ حمله به لبنان
آریل شارون با خود یک طرح راهبردی برای تغییر منطقه به سبک مورد نظر «اسرائیل» به وزارت جنگ این رژیم آورد. طرحی که شامل حمله به لبنان، نابودی سازمان آزادیبخش فلسطین و اجبار فلسطینیهای حاضر در اردوگاهها به کوچ به اردن و تشکیل کشوری در آن به جای ادامه سکونت در کرانه باختری و نوار غزه. شارون پیش از حمله به لبنان به آمریکا رفت و با مقامات دولت ریگان دیدار کررد و وزیر خارجه وقت آمریکا الکساندر هیگ را در جریان این برنامه قرار داد. به گفته منابع مختلف تاریخی، با وجود اظهارات آمریکا در آن زمان مبنی بر مخالفت با کشاندن جنگ تا بیروت، واقعیتها نشان میدهد که دولت آمریکا از «اسرائیل» میخواستن که قدرت نظامی و سیاسی سازمان آزادیبخش فلسطین را در لبنان از بین ببرد و آن را وادار به تسلیم در برابر درخواست «به رسمیت شناختن اسرائیل» کند و به سمت توافقنامههای سازش و قطعنامه های بینالمللی که حق تاریخی مردم فلسطین را در سراسر سرزمینشان بیاثر میکند، بکشاند.در آن زمان، فرستاده آمریکا فلیپ حبیب نقشی راهبردی در تحقق اهداف اسرائیل با استفاده از فشارهای دیپلماتیک همزمان با حمله نظامی علیه فلسطینیها و شخصیتهای مختلف لبنانی داشت.باوجود تصمیم ریگان به تعلیق اعطای تسلیحات خوشهای به رژیم صهیونیستی، جورج شولتز که پس از استعفای هیگ سکان وزارت خارجه را به دست گرفته بود، به اقدامات سیاسی برای تضمین دستیابی به موفقیتهای سیاسی اسرائیل پس از نابودی نیروهای ساف ادامه داد.
در دوران ریگان، دولت او مجموعه اقداماتی را در حمایت از اشغالگران انجام داد که عبارتند از: – تهدید به خروج از اتحادیه پارلمانی اروپا در صورت صدور قطعنامهای که صهیونیسم را نوعی نژادپرستی تلقی کند. – کمیته فرعی روابط خارجی در کنگره آمریکا تصمیم گرفت پیشنویس قطعنامه انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل از تلآویو به قدس اشغالی را تصویب کند. – وزیر امور خارجه آمریکا بر امتناع آمریکا از تشکیل کشور مستقل فلسطینی تاکید کرد.- باوجود تلاشهای کشورهای عربی و رهبران ساف برای تماس با آمریکاییها و باز کردن باب مذاکرات برای دستیابی به توافقات سازش، دولت آمریکا تصمیم گرفت دفتر مرکزی ساف در سازمان ملل را ببندد.
بیشتر از خبرگزاری کوکچه کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.