با فواحش سیاسی ناکام و تُرش کرده کاری ساخته نه میشود
بر این تملقِ از متملقینِ دیگر به نام داکتر سلیم مجاز!
سلسلهی روانِ روحیهی جُبْن و دست و پابوسی طالب از دورها روان است. چنانی که در نوشتهی قبلی گفتم اینک ملا دکترِ نکتاییدارِ دیگری در تقلا افتاده و پیشکَش های ناخواسته به طالب ارایه داده است.
مضحکتر از ملا بصیر رنجبر آن که آقای مجاز از علاقهی طالبان به تصویب!؟ یک قانونِاساسی!؟ آن هم از دورهی طلایی!؟ ظاهرشاه آن شاه عیاش و همیشه درخوابِ عشرت سخن میگویند.
من نهدانستم که این آقایان از کدام منابع آگاه میشوند؟ طالب صلاحیت برای نان خوردن نه دارد. چی کسی در کدام اعلامیه شنیده که آنان تمایلی به تصویب قانون اساسی داشته باشند آن هم به قول خیالی آقای ملا دکتر مجاز از دورهی طلایی ظاهرِ ناکار. اینگونه اشخاص چی میخواهند و چی آرزو دارند؟ غیرت و شهامتِ آنان کجاست؟ به خصوص اگر پشتونتبار اند. ایادی پاکستان وآمریکا و انگلیس به نام طالب توس کرزی غنی به ارگ آورده شدند تا به زعم خود شان پشتونیزم را نهادینه کنند.
حالا همین پشتونِ متحجری که در ارگ نشسته ترا یا شما را یا مانندههای شما را ارزش نهمیدهند و کرزی و مسلمیار را به نام های حقیقی شان یعنی جنایتکاران یاد میکنند، از شماها که اصلاً بوی آدمیت حس نهمیکنند. هر قدر پشتونگرا باشی یا پارسی گوی ترسو و جبون باشی باز هم چهار تا کتاب که خواندهیی. چرا انرژی ات را برای رهایی از اشغال به خرچ نهمیدهی؟ چرا عاقلانه و مدبرانه برای وطن اندیشه نه داری که حالا به قولِ عام پشتِ طالب بیهویت و بی مدنیت و بیخبر از انسانیت و شرع شینگری رفته روان هستید و طالب هم حتا یکبار برای شبِ زفاف هم شما را نه میخواهد.
آفرین طالب که چهره ها را نمایان میکنی و کابارهیی های سیاسی و قومی و پشتونی را به پشیزی هم اهمیت نه میدهی. اما آنان برای تو پیشنهادهای عاشقانه میدهند و قانون اساسی میسازند.
در قانونِ اساسی باز هم جرگهی پشتونولۍ را میگنجانند تا سر تو کلاه بگذارند و تو آنان را بپذیری. اینان بیوه های سیاسی و روشنفکری هستند نه باکرههای سیاسی یا وطنی. چون به هر دو خیانت کردند و حالا برای خود جای پا باز میکنند. اگر مقاومت نه باشد اگر رهایی از یوغ پاکستان در دستور روز و هر انسانِ واقعاً وطنخواه قرار نه داشته باشد با فواحش سیاسی ناکام و تُرش کرده کاری ساخته نه میشود. زنده باد مقاومت و مقاومتگران دلیرِ وطن.
ادامه دارد….