عوامل خشونت خانوادگی مرا به مرزهای ترکیه رساند

تهیه شده توسط: اورانوس مصمم
باران (نام مستعار) میگوید: ” به جرم دختر بودنم و بدون رضایت مرا به شخص دادند که زن را بی ارزشترین موجود دنیا حس میکرد، ولی بازهم هر روز صبح با یک امید بلند میشدم تا یک آغاز جدید باشد و همه چیز تغیر کرده باشد و امیدی داشتم که روز شوهرم مرد با مسوؤلیت خواهد شد سالها گذشت ولی اصلا تغیری را حس نکردم.”
بدون تردید، ظهور حقوق زنان، حق ازدواج، حق زندگی، حق آزادی، حق داشتن اقتصاد و حقوق کار زنان درعرصه پرتلاطم خانواده ها ، سبب شکل گیری روابط پرفراز و نشیب فرهنگ های نامصؤن، بوده که تاثیرات بسا منفی و گاهی مثبت بالای زندگی مان گذاشته است.

در ماده ٢٣ میثاق بین المللی حقوق مدنی در این خصوص نگاشته است :
” حق نکاح و تشکیل خانواده برای زنان و مردان از زمانی که به سن ازدواج می رسند به رسمیت شناخته می شود و هیچ نکاحی بدون رضایت آزادانه و کامل طرفین آن منعقد نمی شود”

اما در افغانستان وضعیت حقوق زنان در طول تاریخ متفاوت بوده که اشاره به آزادی و حقوق زنان در تمامی سنین دارد و در پی نادیده گرفته شدن مکررحقوق شان با ناملایمات زندگی مدارا نموده و و در جامعه امرزوی متاسفانه رواج پنداشته میشود.
در مباحث حقوق بشری حق زن معمولاً چنین نگاشته میشود:
” تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رای، حق کار، حق دستمزد برابر به خاطر کاربرابر. حق مالکیت، حق تحصیل، حق شرکت درارتش، حق مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت حقوق سرپرستی و مهمتر آن ازدواج”
حقوق زن در ازدواج از نوع حقوق مالی ، حق نفقه ، مهریه ، تنصیف دارایی ، ارث و مستمری شوهر بوده و حقوق غیر مالی زن در ازدواج ، می تواند به صورت حق طلاق ، حق کار و تحصیل ، حق سفر و تعیین محل سکونت باشد اما باران از این همه حقوق که نهاد های بین المللی برای یک زن تعین کرده است محروم بوده و با زندگی ناسازگاری در مهاجرت شب و روز را سپری میکند.

بلی ! ازدواج، آغاز یک فصل جدید و هیجانانگیز در زندگی است، اما همچون هر مرحلهی تازهای، ممکن است با چالشها و مشکلاتی همراه باشد. بسا از مشکلات خانوادگی به دلیل حق انتخاب است تا برای همسری متناسب بستر از مهر را هموار نماید.
هماهنگ بودن در ازدواج ها و انتخاب همسر، عادتها، سبک زندگی ، مدیریت مسائل مالی و حل اختلافات، همه و همه میتوانند به خوبی حل و فصل نماید در غیر با تلاطم جدی زندگی مقابل میشوند.
باران (نام مستعار) میگوید: “همه با ظاهرم و و طرز زندگیم با من حسادت میکردند ، اما واقعیت های زندگی من چیزی دیگری بود (پس هر لبخند عمیق درد پنهان دارد ) .
قدم به تازه جوانی گذاشتم که و روزی از مکتب به خانه امدم و دیدم مهمانان جدید و نا آشنا در خانه ما بودند، به کنجکاوی پرسیدم (چه گب هست) گفتن ترا به شوهر دادیم .این حرف صاعقه بود که به سرم فرود آمد و بدون هیچ حرفی منگ به جایم نشستم. ”
باران در حالیکه اشک چشمش را میخشکید گفت: ” به کسی مرا دادند که شناخت قبلی نداشتم و حق ازدواج مرا نقض کردند ، قصر های زندگی من فروریخته بود و هر انچه آرزو داشتم خاکستر شده بود.
اون آقا شخص بی مسوؤلیت ، بی پروا، سرد و بی رمق و حتی کسیکه همیش بدون حرف و سخن توهین و دشنام و شک کاری دیگری نداشت. من به خاطر اینکه عزت پدر قربانی نشود ، قوم و خویش نگویند دختر…… از شوهرش جدا شد همه رنج را بالای خود تحمل میکردم . به مدت حدود 5 سال زندگی ام با مشکلات گذشت، ثمره ازدواج ما دو طفل بود در تمامی دوران ازدواجم تا آنجا که در حد یک انسان مقدور بودم صبر و شکیبایی کردم چون به عنوان یک دختر افغان وفادار بر همسرم ماندم.
اما در او چیزی به جز مرد سرد، حسابگر و بسیار پیش پا افتاده نیافتم. حتا توجه به نفقه نداشت و توقع داشت وقت به خانه رسید باید غذا هم آماده باشد و برای تعنه زدن نیز بهانه می پالید. برای فرار از این زندگانی ناخواسته سعی میکردم وقت خود را به گونهای خوشایند بگذرانم تا این زندگانی تحمیلی را دست کم برای ساعاتی چند در روز فراموش کنم .
زندگی ام روز تا روز بد و بدتر شد حتا چندین بار تصمیم گرفتم تا دست به خود کشی بزنم شاید از حجم سنگین فضای این خانه سیاه بخت، احساس سبکی کنم باز چشمان اشک الود مادرم و گوشزد های پدرم یادم میامد و دوباره لاحول میکردم. ”
او چنین اضافه نمود: “درین 5 سال به اندازه بیست سال پیرتر شدم و رنج های را کشیدم که دیگر حوصله طاقت نداشتم و مجبورآ درخواست طلاق دادم و با یک دنیا مشکلات از ان طلاقم را گرفتم . بعد از اینکه جدا شدم و پی تربیه اولادم بودم که مشکلات امنیتی برایم ایجاد میکرد و حس خطر برای خود و اطفالم داشتم. و مجبور شدم افغانستان را ترک کنم و به ترکیه پناهنده شوم . امروز در ترکیه به کار های شاقه رو آوردیم مگر به مراتب برایم کار شاقه مهرباتر از زندگی با او بود…..”

شستن ظروف در یکی از رستوران های ترکیه
جوامع بین المللی که حقوق ازدواج را جدی تر نگرسته اند بخاطر اینست تا مشکلات بعدی برای یک خانواده یی ایجاد نشود و یک خانواده سالم تقدیم جامعه شود.
دکتور نجیب پیکان اگاه حقوق و فعال جامعه مدنی چنین میگوید: ” ازدواج از حقوق اساسی و طبعی یک انسان سالم ، عاقل و بالغ به شمار رفته که هر گاه بر بنیاد معیارهای پذیرفته شده اجتماعی صورت گیرد اساس یک خانوادهی خوشبخت گذاشته میشود، اما اگر در تضاد با آموزههای انسانی و حقوق بشری شکل گیرد دردسر ساز و افزایش دهندهی نابههنجاری های اجتماعی در جامعه میگردد.
اگر به نیازمندی های مادی انسان دقت شود در کنار هوا، آب، غذا و سرپناه ، جنسیت و ازدواج نیز تکمیل و ادامه دهنده چرخش حیات انسان ها است.
بدون ازدواج تولد و تکثر مشروع ناممکن بوده و حداقل پس از ۱۰۰ سال نسل بشر منقرض خواهد شد و از دیدگاه منطق انسانیت و باور اسلامیت ازدواج بر بنیاد رضایت هردو فرد باید صورت گیرد، در غیر آن ازدواج خلاف خواست طرفین ازدواج اجباری و نادرست بوده و نحو آشکار از خشونت و تجاوز تلقی میشود.
از آنجایکه دختر با پسر نقش مساوی در شکل گیری زندگی مشترک دارند پس هیچ گونه اقدام در هنگام پیوندشان نباید خلاف خواستشان صورت گیرد.
به ویژه رضایت دختر که در جوامع سنتی و عقب گرا کمتر به آن توجه میگردد شرط اصلی و اساسی تهداب گذاری یک خانواده سالم میباشد و باید به آن جدآ توجه شود در غیر آن صورت هیچ منطق بیدار نمیتواند انتظار تشکل یک خانواده سالم را از دیدگاه فکری و فزیکی از زوج های ناراض و وادار شده به ازدواج اجباری داشت.
اسناد معتبر حقوق بشری در سطح ملی و جهانی حق انتخاب و ازدواج را از حقوق اولیه اساسی انسان ها بیان داشته و برای پسر و دختر آزادی عمل را در انتخاب همسر اعطا نموده است.
پس هیچ کس صلاحیت ندارد تا این حق بنیادی جوانان را از آنها باز پس گیرد. عدم رعایت حق ازدواج یکی از پایه های اساسی و ابتدایی خشونت علیه بشریت محسوب میگردد. پس لازم است برای اجتناب از بحران اجتماعی به حق انتخاب و ازدواج حرمت گذاشته و رعایت گردد.
وادار سازی کودکان به ازدواج نوع دیگری از خشونت شدید فزیکی ، روحی روانی بوده که میتواند در درازمدت مشکل آفرین باشد. پس باید طرفین شکل دهنده زندگی مشترک از لحاظ عقلانی، عواطف و احساسات به بلوغ لازم رسیده باشند.
ازدواج یک موضوع کاملا خصوصی و فردی بوده اما تبعات و نتیجه آن که منجر به تشکل خانواده میگردد یک موضوع اجتماعی و همگانی است.
والدین و بزرگانی که خود بیشتر شکار خواست خانوادههایشان بوده و وادار به ازدواج اجباری گردیده اند با درک پیامد منفی چنین تصمیم باید از تکرار تجربهی خود در زندگی فرزندانشان جلوگیر به عمل بیاورند.در نهایت به باور من مداخله در حریم خصوصی و حق انتخاب همسر از هرجانبی که باشد مردود بوده و پیامد ناگوار در زنده گی مشترک آینده زوج ها میتواند داشته باشد.

*این گزارش خبری با حمایت روزنامه نگاران برای حقوق بشر «JHR» تهیه شده است.
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.