ما چرا نماز می خوانیم
نماز یکی از رکن های مهم اسلام است که قرآن خدا بر آن تاکید فراوان نموده است. هر مسلمانی مکلف است که در شبانه روز پنج بار در پیشگاه خداوند بایستد و سر به سجده بگذارد. اما، آیا هیچ از خود پرسیده ایم که ما چرا نماز می خوانیم؟
شاید پاسخ ساده و روشن این است که خداوند از من مسلمان چنین چیزی را خواسته است و ما به غرض عبادت نماز می خوانیم. این پاسخ در خور توجه و منطقی است ولی همه چیز در رابطه به نماز را در بر نمی گیرد.
ما بلکه نماز می خوانیم تا از دام و دانه ی شیطان نجات پیدا کنیم و تا از افتیدن در چاله گناه و معصیت برهیم، قرآن می فرماید: “و أقم الصلاة إنّ الصّلاة تنها عن الفحشاء و المنکر(عنکبوت 45)” و نماز را بر پا بدار که نماز(انسان را) از زشتی ها و منکرات باز می دارد. پس نماز نردبان عروج و ابزار بالا رفتن است، وسیله ای است که نماز گزار با توسل به آن از لغزیدن و افتادن در چاله ی گناه و لجن معصیت نجات پیدا می کند. اما، چرا نماز های ما چنین نیستند و یا چرا در مواردی نماز گزاران و سجاده نشینان، بیش از دیگران دامن با معصیت و گناه می آلایند؟
علت نهفته در این ماجرا این است که به غایت نهفته در عقب نماز توجهی صورت نمی گیرد و یا فقط همان پاسخ متداول و معهود در ذهن های ما در رابطه به نماز حَک شده است.
تردیدی نداشته باشید که نماز این خاصیت را دارد و می تواند باب گناه را فراروی من و شما ببندد. مهم بلکه این است که ما به غایت و هدف نهفته در عقب نمازهای خویش برسیم. خداوند تبارک و تعالی می فرماید:”و أقم الصلاة لذکری(طه/14)” و نماز را برای یاد من برپا بدار. یعنی نماز بخوان تا یاد من، ذکر من و حضور من در باور و قناعتت نهادینه شود، تجلی پیدا کند، ریشه بدواند و به اصالت برسد.
به عبارت دیگر نماز بخوان تا در هیچ لحظه ای از یاد خداوند غافل نباشی و از ذکر او تعالی دور نمانی. پس هدف از نماز رسیدن به مرتبه ی است که در آن حضور خدا بر زندگی فرد نمازگزار حاکم شود و به تبع این تحول میمون درخت وجود اش از باد معصیت نلرزد. یعنی اگر نمازگزار بخواهد کاری بدی را انجام بدهد مثلاً دروغ بگوید، تهمت بزند، اختلاس کند، بدزدد، چشم طمع به ناموس وجان و مال کسی بدوزد و.. در دم به یاد خدا می افتد و از شرم و آزرم عقب می نشیند و از ترس دست از جنایت و خیانت و قتل و آزار دیگران بر می دارد.
پس تا زمانی که نمازهای ما به غایت ذکر نرسیده اند و تا زمانی که خداوند تجلی واقعی، همیشگی و پایدار در زندگی ما پیدا نکرده است، قیام ها و قعود های ما تکرار حرکت های بی هدف اند و به این شکل باب هیچ قباحتی را فراروی ما نمی بندند. این جاست که هرچه نماز ها طولانی شوند، چون هدف و غایتی بر آن ها مترتب نیست، دل ها سیاه تر، عقده ها متورم تر و نمازگزارن به قاتلان حرفه ای و سفاکان بی رحم مبدل می شوند.